چالش کتاب‌خوانی طاقچه: بیگانه

آلبر کامو، نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار مشهور فرانسوی قرن بیستمه. او به دلیل آثار مهمش در پرداختن به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر، در سال ۱۹۵۷، برنده جایزه نوبل ادبیات شد. کامو علاوه بر رمان‌های معروفی مثل بیگانه، طاعون و سقوط، آثار غیرداستانی و نمایشنامه‌های مهمی هم داره. بیگانه اولین و شاید مهم‌ترین رمان کامو به شمار میاد. رمانی که شاید بیش از هر چیز، شروع اون در ذهن هر خواننده‌ای باقی می‌مونه:

امروز، مادرم مُرد. شاید هم دیروز، نمی‌دانم.

کامو در الجزایر به دنیا اومده و بعدها به فرانسه مهاجرت کرده. بیگانه هم در الجزایر اتفاق می‌افته. داستان درباره مردیه به نام «مورسو.» مردی که با دیگران «بیگانه» است، یا شاید بیگانه به نظر میاد. این کتاب باعث شد بسیاری از افراد، کامو رو یک «پوچ‌گرا» تلقی کنن. البته کامو در رمان طاعون کاملاً داستان متفاوتی رو روایت می‌کنه که در اون نشانه‌های پوچ‌گرایی دیده نمی‌شه. به نظر من کامو در این رمان تفکرات پوچ‌گرایانه رو با ظرافت خاصی بیان می‌کنه و قضاوت این نوع تفکر رو بر عهده خواننده می‌ذاره. این نمی‌تونه به معنی پوچ‌گرا بودن خود نویسنده باشه. پرویز شهدی، مترجم ایرانی، درباره کامو می‌گه:

یک عده او را آدمی پوچ‌گرا و بدبین می‌پنداشتند، به خصوص با کتاب «بیگانه». اما کامو این طور نبود، آدم انسان‌دوستی بود و این را با کتاب «طاعون» ثابت کرد و همه پی بردند که او به  آن شکلی که فکر می‌کردند نبوده.

در جای دیگه‌ای هم می‌گه:

کامو آدمی بسیار حساس، با روحیه‌ای لطیف و شاعرانه است، چه در کتاب‌ها و چه نمایشنامه‌هایش این لطافت روحیه و طرز فکر را می‌بینیم.

بیگانه در حقیقت نشان‌دهنده افکار متفاوت مورسو است؛ اما با وجود متفاوت بودنشون، هر خواننده‌ای، جاهایی با او هم‌ذات‌پنداری می‌کنه. به هر حال تجربه مواجهه با طرز تفکر مورسو و حس کردن لحظاتی که او در رمان تجربه می‌کنه، تجربه جذابیه. البته مورسو شخصیت پیچیده‌ای داره و گاهی نشانه‌هایی احساسی هم از خودش بروز می‌ده؛ مثل زمانی که می‌گه بعد از مدت‌ها تمایل به گریه پیدا کرده بودم (حیفه که عین متن کتاب رو بیارم.) به نظر من باید با داستان همراه شد تا به زوایای پنهان شخصیت مورسو پی برد.

نویسنده توصیف‌های بینظیری از فضاها ارائه می‌ده. توصیف‌هایی که نه فقط تصویر فضا رو برای شما مجسم می‌کنن، بلکه باعث می‌شن شما دقیقاً خودتون رو در اون فضا حس کنید؛ مثلاً وقتی قسمت مربوط به جلسه دادگاه رو می‌خونید، می‌تونید فضای سنگین، خفه و گرم دادگاه رو احساس کنید؛ یا وقتی که کامو زندان انفرادی رو توصیف می‌کنه، دقیقاً حس بسته بودن، تنگی و خفگی فضا رو به خواننده القا می‌کنه.

بیگانه رو اولین بار تقریباً سه سال پیش خوندم. زمانی که بعد از کنکور، مستقیم رفتم کتاب‌فروشی عبداللهی توی ملاصدرا و چن تا کتاب گرفتم که یکیش هم بیگانه بود. با مترو برگشتم سمت خونه و توی راه نگاهی به کتاب‌ها انداختم. وقتی رسیدم خونه، کسی خونه نبود و کلید هم نداشتم. حتی گوشی هم همراهم نبود؛ پس رفتم سر کوچه و توی ایستگاه اتوبوس شروع کردم به خوندن بیگانه. شب بود، نسیم می‌اومد و من توی ایستگاه اتوبوس دراز کشیده بودم و تو نور کمی که بود، سعی می‌کردم جملات کتاب رو بخونم. یه مدت پیش برای بار دوم خوندمش و این بار احساس کردم بهتر و بیشتر متوجه شدم.

در نهایت باید بگم بیگانه کتابیه که شما رو به فکر فرو می‌بره و من خوندنش رو پیشنهاد می‌کنم. نسخه‌ای که من خوندم از انتشارات امیرکبیر و ترجمه جلال آل‌احمد و اصغر خبره‌زاده بود. در مورد اون نسخه بد نیست بگم که ترجمه خوبی بود هر چند که در جاهایی می‌تونست روان‌تر باشه، اما بعضاً ایرادات تایپی و ویرایشی داشت که به نظر ناشی از بی‌دقتی ویراستار و انتشارات میاد. آقای خشایار دیهیمی هم ترجمه‌های خیلی خوبی از آثار کامو دارن. از لینک‌های زیر می‌تونید نسخه الکترونیک کتاب رو از انتشارات نگاه (ترجمه جلال آل‌احمد و اصغر خبره‌زاده) و نشر ماهی (ترجمه خشایار دیهیمی،) از طاقچه دریافت کنید.

https://taaghche.com/book/14517/%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87
https://taaghche.com/book/54959/%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87