چالش کتابخوانی طاقچه: تنگسیر
«هوای آبکی بندر همچون اسفنج آبستنی هرم نمناک گرما را چکهچکه از تو هوای سوزان ورمیچید و دوزخ شعلهور خورشید تو آسمان غرب یله شده بود و گردی از نم بر چهره داشت.» این آغاز داستان تنگسیر است. نقش طبیعت در این ماجرا از همان طلیعه پیداست. طبیعت با تمام اجزایش. از نم هوای بندر که رختها را بر تنهای عرقگرفته چسبانده تا آدمهایی که با خاک تفزده و دریای موجآلود شهر یکی شدهاند. آدمها جدا از این طبیعت سخت نیستند، چه آنها که همچون سنگی بر ساحل، ناملایمات را نظارهگرند و آنها که دست وجدان گاهی گریبانشان را گرفته و قدمی چند بر خلاف جریان برداشتهاند. آدمها اسیر جباریتاند. در بند طبیعتاند آنگاه که هرم آفتاب و هوای شرجی بندر بیجانشان میکند و اسیر زور و تزویرند آندم که حقشان در روز روشن و بیهیچ تقاصی، پایمال میشود؛ و این اسارت و گرفتاری است که به بسیاری از آثار چوبک رنگ و بوی ناتورالیستی داده. گرچه او ناتورالیست نبوده، فارغ از آن هم نیست. اینجا عصیان است که تفاوت را رقم زده. آنگاه که عصیان بند نژاد و زنجیر تقدیر را از میان میگسلد. در همین نقطه است که چوبک از آوار طبیعتگرایی، بنای واقعگرایانهاش را برمیسازد.
از میان مردمان زجردیده و خامشیگزیدهی بندر، زایرمحمدِ تنگسیر سر به سرکشی برداشته و برای ایامی چند هم که شده، دریای رام روزمرهی بندر را مواج کرده است. زایرمحمد مرد تنومند و شریفی که از ساحل آرام خوشنامی بر غاصبان مالش شوریده و سربرآورده تا رسم فریب و حقخوری را براندازد. مالی را که او از پس سالها زحمت جمع کرده، به حیله بردهاند. او تنها مالباختهی شهرش نیست و فریبکاران، بسیاری را از کید خود بینصیب نگذاشتهاند، اما کسی از آن میان دست به اقدامی برای احقاق حقش نمیزند. زایرمحمد که شخصیتی دلسوز است، آنچنان که دلش از عطش سگی میلرزد و قامتی ستبر دارد، آنگونه که تنها هماورد گاو جنونزدهی بیوهای بیپناه است؛ نمیتواند سکوت کند تا تزویرگران به ریشش بخندند و به همین شیوه بتازند. او در لحظهای تاریخی تصمیم میگیرد که بساط ظلم برچیند و زخمی عمیق بر پیکر نیرنگ بنشاند. همرزم رئیسعلی دلواری عزم میکند تا خانه را از لوث حقخوران بپالاید، آنچنان که وطن را با مرادش، در روزگاری نهچندان گذشته، از بیگانه پالوده.
تنگسیر داستان یک عصیان است. قلم چوبک، چنان ماجرا را پیش میبرد که خواننده تا کلمهی آخر را پیمیگیرد، آنچنان که چیزی از حظش تا نقطهی پایان، کم نمیشود. جزئیات از خط اصلی بیرون نمیزند و جزء به جزء، ساختمان داستان را میسازد. زبان به شیوهای زبردستانه از واژههای محاوره و محلی غنی شده و نه تنها مانعی برای فهم مخاطب نیست، بلکه آنچنان دقیق مورد استفاده قرار گرفته که سفری کمنظیر را برای خواننده رقم میزند. سفری پربار به جنوب و پرسه در سواحل دریایش، زیر آفتاب گرم و هوای دمگرفتهاش، همقدم با قهرمانش زایرمحمد که بالید و شیرمحمد شد. آنچه چوبک در این اثر ترسیم کرده و جهانی که برساخته کمنظیر است. البته که برای همراه شدن با آن باید کمی صبوری کرد، تا حلاوتش به جان نشیند.
تنگسیر را میتوانید با لینک زیر از طاقچه تهیه کنید یا اینکه از کتابخانهی سرشارش (طاقچه بینهایت) با بهایی اندک بگیرید و بخوانید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتاب خوانی طاقچه : دایی جان ناپلئون
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: زندگیهای پنهان درونگرایان
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: ملت عشق