چالش کتاب‌خوانی طاقچه: جانورنامه

کتاب قلعه‌ی حیوانات رو خوندید؟ یه داستان نمادین که شخصیت‌های داستان حیوانات یک مزرعه هستند. وقتی داشتم کتاب «جانورنامه» رو انتخاب می‌کردم چنین تصوری از کتاب داشتم. درباره‌ی کتاب هم خونده بودم که «اگر به خواندن کتاب‌های طنزی که سیاست را به چالش ‌می‌کشند، علاقه دارید، کتاب جانورنامه برایتان جذاب و خواندنی است.» در نتیجه تازه وقتی شروع به خوندن کتاب کردم متوجه سوتفاهمی که برام پیش اومده شدم. جانورنامه یک کتاب و شاید بیشتر یک دایره‌المعارف درباره بعضی جانوران مختلفه. یک دایره‌المعارف که در بین تعریفات و توصیفات طنز در باره‌ی جانورها انتقاد به مسایل و مشکلات سیاسی و اجتماعی جامعه‌ی اطراف نویسنده هم توش گنجونده شده. من از تعریف‌ها و توضیحات در باره‌ی جانورها خوشم اومد، مطالب جدیدی در باره‌ی بعضی حیوانات یاد گرفتم و با طنز جاری توی نوشته‌ها خندیدم ولی انتقاد به این شکل و گنجوندن اون مسایل توی این صحبت‌های طنز برام خیلی دور از ذهن و عجیب و غیر قابل درک بود. متوجه خیلی از مشکلات و نقدها شدم (فکر می‌کنم بعضی از انتقادها رو به خاطر دوری از فضای فرهنگی نویسنده متوجه نمی‌شدم) اما نتونستم با نوع بیان ارتباط برقرار کنم.

کتاب چهل و دو بخش در باره‌ی چهل و دو به اصطلاح جانور (در کتاب درباره انسان‌ها و تراموا هم صحبت شده) داره. به معرفی و شرح برخی گونه‌های هر کدوم می‌پردازه، ویژگی‌های بارز هرکدوم رو می‌گه و گاهی از شباهت‌های رفتاری جانور با انسان‌ها و گاهی با در نظر گرفتن رفتار انسان‌ها در قبال اون جانور به انتقاد مسایل مختلف می‌پردازه. فصل آخر کتاب در باره‌ی «یهودی»هاست و خب این ایده که گروهی از انسان‌ها در بین جانوران دسته‌بندی شدند رو اصلا نپسندیدم. تمسخر گروهی از افراد ولو افرادی با عقاید مخالف ما در ذهنم همیشه نکوهیده بوده. شاید درک درستی از طنز ندارم ولی از همون اول شروع کتاب که دیدم چنین فصلی وجود داره کمی نسبت به خوندن کتاب دلسرد شدم. البته تنها فصلی که از انسان به عنوان جانور یاد می‌شه این فصل نیست و در فصل دیگه‌ای به اسم «میلیونر-حیوان» هم این اتفاق افتاده ولی یاد کردن از گروه خاصی با عقاید فکری خاص در بین جانوران برای من جالب نبود. به خصوص که در بقیه‌ی بخش‌های این کتاب انتقادهای دیگه‌ای هم در باره این گروه خاص وجود داره. برای مثال در بخش مربوط به گربه جایی که نویسنده به رفتارهای گربه و تعبیر اون رفتارها به حقه‌بازی اشاره کرده می‌بینیم که می‌گوید:‌ «گربه حیوان بی شیله پیله‌ای است. گرسنه‌اش که باشد می‌خورد، سیر که شد می‌خوابد، حالش خوب باشد خرخر می‌کند، نباشد به تلخی میومیو می‌کند. این‌ها چنان اَشکالی از بیان صادقانه‌افکار و احوال است که‌انسان‌های متظاهر محال است آن را بفهمند، و چون نمی‌فهمند مدام دنبال حقه‌ای می‌گردند که به خیال شان پشت آن خوابیده‌است، و برای همین می‌گویند گربه حقه باز است. خیال می‌کنند گربه هم مثل آن یهودی گالیسیایی است که یک یهودی دیگر راجع به ‌او می‌دانست که دارد به تارنوپول می‌رود، و وقتی در ایستگاه قطار ازش پرسید کجا می‌رود و جواب شنید که به تارنوپول می‌رود، گفت: "باز این چه حقه‌ای است که می‌گویی به تارنوپول می‌روی وقتی واقعا داری به تارنوپول می‌روی!"»

ترجمه‌ی آقای کمال ظاهری از این کتاب به شدت قوی‌ه. کتاب پر از مثل‌ها و جملاتی‌ه که به درستی و کاملا متناسب با روایت فارسی‌سازی و خیلی روون ترجمه شده. این نکته در نظرم جزو پررنگ‌ترین نقاط قوت خوندن این کتاب بود. در بین توضیحات کاریکاتورهای جالبی هم وجود داره که هرچند به خاطر طنز بودن زبان کتاب، توضیح‌ها خسته‌کننده نیستند ولی وجود این کاریکاتورها هم به یکنواخت نشدن کتاب کمک می‌کنه.

در نهایت باید بگم که کتاب «جانورنامه» نوشته‌ی لایوش ناگ مجارستانی و به ترجمه‌ی کمال ظاهری، کتاب کوتاهی‌ه و برای یک بار مطالعه ولو فقط با دید خوندن صحبت‌هایی درباره جانورها خوبه ولی جزو کتاب‌هایی نبود که برای خوندن به بقیه پیشنهاد می‌دم.



این کتاب رو می‌تونید از طاقچه و از لینک زیر دریافت و مطالعه کنید:

https://taaghche.com/book-review/64981/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87?p=1