چالش کتابخوانی طاقچه: جایی که خرچنگها آواز میخوانند.
آخرین بخش چالش کتابخوانی طاقچه در سال ۱۴۰۱ خوندن کتابی در اسفند ماه بود که داستانش در طبیعت اتفاق بیفته. از بین کتابهای پیشنهادی خود طاقچه من کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند» رو انتخاب کردم. از همون صفحات اولیه کتاب، داستان برام جالب بود و به خوندنش ادامه دادم. ولی نیمهی دوم کتاب با اختلاف هیجانانگیزتر بود؛ به طوری که در چندین روز نیمهی اول کتاب رو خوندم و در یک شب نیمهی دوم کتاب تموم شد. :دی
این بخش از این نوشته داستان کتاب را فاش میکند!
کتاب دربارهی دختری به نام کیا ست که به همراه خانوادهش در کلبهی کنار یک مرداب در یک روستا زندگی میکنه. داستان از اینجایی شروع میشه که مادر کیا خانه و خانواده و فرزندانش رو ترک میکنه. پس از مادر، سایر فرزندان خانواده خانه رو ترک میکنند و کیا رو به همراه پدرشون که مشکل اعتیاد به الکل و قمار رو داره در خانه تنها میگذارند. پدر هرچند مدت یکبار به خانه سر میزنه و این سر زدنها کمکم دیرتر و دیرتر میشه و دیگر پدر هم به خانه نمیاد. کیای کوچک در خانه تنها میماند. دوستان کیا مرداب و حشرات و پرندگان و ماهیهای مرداب هستند و کیا با جمع کردن صدف و ماهی و فروش آنها به یکی از فروشندگان روستا وسایل زندگیش را تامین میکند. زندگی کیا به تنهایی و بدون معاشرت با روستاییان در کلبهی دورافتادهی پشت مرداب باعث میشه که روستاییان بهش لقب دختر مرداب رو بدهند. دختر مرداب در گذران زندگی با تیت آشنا میشه و تیت بهش خواندن و نوشتن یاد میده و این کمک تیت در نهایت منجر به این میشه که کیا میتونه کتابهایی دربارهی حشرات و قارچها و موجودات مرداب چاپ کنه و با این که تحصیلاتی نداره به عنوان یک «مردابشناس» معروف بشه. در همین بین فردی که کیا قبلتر با اون رابطهی عاطفی داشته به طرز مشکوکی از دنیا میره و ساکنین روستا و کلانتر به دنبال حل این مساله و پیدا کردن قاتل احتمالی میافتند. در این بین دختر مرداب تنها مظنونشان است که دستگیر میشود و دو ماه در زندان سپری میکند. پس از محاکمه و با توجه به این که مدرک واقعی و مشخصی علیه کیا وجود نداشته او تبرئه میشود. سالها بعد وقتی که کیا دچار ایست قلبی میشود تیت از او دستنوشتهای پیدا میکند که نشان میدهد کیا واقعا آن فرد رو به قتل رسانده. تیت دستنوشتهها رو میسوزونه و داستان زندگی مرموز و تنهای دختر مرداب به پایان میرسه.
کتاب و داستان ماجراجویی و جنایی اون در کنار روند زندگی یک دختر تنها به دور از سایر مردم در کنار یک مرداب بسیار جالب بود. ولی بیشترین هیجان در کتاب برای من مربوط به بخشهایی بود که در دادگاه کلانتر و وکیل کیا در حال مکالمه و مباحثه برای نشان دادن بیگناهی یا گناهکاری کیا بودند. و این نکته که با تمام آن روند دادگاه و صحبتها و ادله و شواهد باز هم در صفحات و پایانی کتاب مشخص میشود که کیا واقعا قاتل بوده است به نظرم بسیار جذاب بود. متن کتاب هم روان بود و توصیفاتی که از زندگی کیا در دل مرداب و در کنار موجودات مرداب وجود داشت بسیار توصیفات جالبی بودند. من پیش از رسیدن به بخش اسفند ماه چالش کتابخوانی طاقچه و معرفی شدن این کتاب توسط طاقچه حتی اسم کتاب رو هم نشنیده بودم و خوشحالم که این چالش باعث شد این کتاب رو بخونم. امتیاز کتاب از نظر من ۴ از ۵ بود و اگر مایل به خوندنش هستید میتونید اون رو از لینک زیر از طاقچه دریافت کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: خُردم کن
مطلبی دیگر از این انتشارات
"دوستش داری؛ پس امید داشته باش!" یادداشتی برای چالش کتابخوانی طاقچه از کتاب پسری با ۳۵ کیلو امید
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: چرا خوشبخت باشی وقتی میتونی معمولی باشی