چالش کتاب‌خوانی طاقچه: دومین بهار

کتاب «دومین بهار» مجموعه داستانی از نویسنده‌ی کانادایی آلیستر مک لاود و بخش دوم داستان‌های این نویسنده در کتاب «جزیره» است. این کتاب شامل ۷ داستان کوتاه با نام‌های دومین بهار، سگی که با زمستان آمد، تنظیم کمال، همچنان که پرندگان خورشید را با خود می‌آورند، بصیرت، جزیره و پاک‌سازی‌ها بود.

کتاب اولین کتاب از ادبیات کاناداست که خوندم و اگر داستان‌ها رو روایاتی بومی در نظر بگیریم برای من کمی غیرملموس و گاهی عجیب و غریب بودند. البته این نکته که زمان زیادی از نوشته شدن داستان‌ها گذشته رو باید در نظر داشت، احتمالا داستان‌های ولو بومی در بستر دنیای امروز حس بیشتری ایجاد می‌کنند. جایی خوندم که در مجلۀ تایم دربارۀ داستان‌های مک لاود در این کتاب (دومین بهار) این‌طور نوشته شده که: «این داستان‌های شخصی و جست‌وجوگرانه، با لحن مرثیه‌وار و خیس از ضرب‌آهنگِ آب‌های کانادا، گویای تلاش‌های ادبیِ اگر نه عظیم اما عمیقِ نویسنده‌شان‌اند.» ولی من در حین خوندن داستان‌ها متاسفانه نه لحن مرثیه‌وار رو حس کردم و نه تلاش‌های ادبی عمیق نویسنده. و حدس می‌زنم به خاطر همون مساله‌ی تفاوت زمانی زیاد این اتفاق افتاده. به علاوه ترجمه‌ هم هرچند خوب و روان بود (ترجمه‌ی پژمان طهرانیان)، به هرحال احتمالاً نتونسته تمام لحن رو اونطور که بوده منتقل کنه.

سطح و کشش داستان‌ها به طور کل متوسط بود ولی بعضی داستان‌ها نقاط قوتی داشتن که داستان رو برام جذاب‌تر می‌کرد. داستان اول که هم‌نام کل مجموعه است فضای عجیب زندگی روستایی یک نوجوان رو ترسیم می‌کرد. فضایی که خیلی برای من غیرملموس بود ولی در عین حال تصور کردن توصیفاتش برام جالب شد. داستان دوم (سگی که با زمستان آمد) نرمال‌تر از داستان اول بود ولی توصیفاتش حس بیشتری درونم ایجاد کرد. مخصوصا توصیفات مربوط به خاطره‌ای که از گذشته نقل می‌شد. داستان بصیرت هم حس و حال داستان‌های برادران گریم رو برام تداعی می‌کرد، داستان‌هایی با تم تخیلات و خرافات رایج بین مردم. سایر داستان‌ها به عنوان یک داستان کوتاه ساده سرگرم‌کننده بدون پیچیدگی مناسب بودند.

بخشی از داستان «همچنان که پرندگان خورشید را با خود می‌آورند» که در توضیحات کتاب هم به عنوان بخش منتخب کتاب ارائه شده‌ است برای من هم بخش جالب توجهی بود. بخشی که در مورد «سگ خاکستری مرگ» اینطور می‌گه: «در میان مردگانِ هر نسل، کسانی بودند که سگ خاکستری را دیده بودند: زنانی که مقدر بود سرِ زا بمیرند؛ سربازانی که به جنگ‌های زیادی اعزام شده اما برنگشته بودند؛ کسانی که درگیر دشمنی‌ها و خصومت‌ها یا روابط عاشقانۀ پرمخاطره شده بودند؛ کسانی که به پیام‌های مرموزِ شبانه پاسخ داده بودند؛ کسانی که در بزرگراه‌ها ناگهان از مسیر منحرف شده بودند تا به سگی خاکستری که در خیال دیده بودند برخورد نکنند و عاقبتشان شده بود توده‌های مچاله شدۀ فولاد...»

کتاب برای افرادی که به دنبال خوندن داستان‌های کوتاه ساده هستند مناسبه. البته داستان بصیرت و جزیره تا حدی طولانی و خسته‌کننده می‌شه. شاید اگر از اول این دید رو داشته باشید که کتاب در سال ۱۹۸۹ برای اولین بار منتشر شده، ارتباط بیشتری با داستان‌ها برقرار کنید. نمره‌ی کلی کتاب از نظر من نمره‌ی ۳ از ۵ خواهد بود.



برای دریافت کتاب می‌تونید به این لینک مراجعه کنید.

https://taaghche.com/book/71943/%D8%AF%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1