چالش کتاب‌خوانی طاقچه: زنان سیبیلو و مردان بی‌ریش

انتخاب کتاب برای چالش آذرماه برای من چالش جدیی بود، میخواستم کتاب ترجیحا طولانی نباشه ولی کتاب عمومی و کلی‌گو هم نباشه. در نهایت بین چند گزینه کتاب «زنان سیبیلو و مردان بی‌ریش»‌ نوشته‌ی افسانه نجم‌آبادی را انتخاب کردم. نویسنده که استاد تاریخ و مطالعات جنسیت دانشگاه هاروارد هست با تمرکز بر تغییر و تحول‌های جنسیت و تمایلات جنسی ایرانیان در دوران قاجار و همزمان با ورود مدرنیته به ایران، این کتاب را نوشته است. این کتاب شامل دو بخش هست که بخش دومش هنوز به فارسی ترجمه نشده و درواقع کتاب نصفه هست. با وجود اطلاعات ارزشمند و مفید موجود در این فصول ولی کاملا مشخصه کتاب نصفه است و بنظرم بهتر بود مترجمین و انتشارات ترجمه‌ی کاملی از کتاب رو چاپ میکردند. خصوصا که چندجا در متن فعلی کتاب به فصلهای ترجمه نشده ارجاع داده شده و ما منطق بحث و توضیحاتش را گم میکنیم. در بخش یکم کتاب که شامل فصل اول و دوم میشود ابتدا درباره عشق و نگاه جنسی در اوایل دوران قاجار صحبت میکند، مثلا در جایی از متن کتاب مینویسند: «دوران قاجار با مفهومی از عشق که ریشه در تعلقات استعاری صوفیانه داشت آغاز شد. عشق و میل در این گفتمان در ارتباطی تنگاتنگ با زیبایی قرار داشت؛ یک مرد میتوانست به یک میزان به زنی جوان و مردی زیبارو عشق و میل داشته‌باشد. برای نمونه در آثار هنری اوایل قاجار،‌ زیبایی صورت جنسیتی نداشت. به‌رغم این، تا اواخر قرن نوزدهم تصاویری زیبا با تمایزات بارز جنسیتی بین زن و مرد پدید آمد که همراه بود با مفهومی از عشق که دگرجنس‌خواهی را طبیعی می‌پنداشت. چگونه چنین تغییر فرهنگی بزرگی روی‌داد؟ عامل نخست از نظر من این است که در قرن نوزدهم ایرانیان از این نکته آگاه شدند که کردارهای جنسی و عشق مرد بالغ به امرد که در ایران متداول بود، از دید اروپاییان رذیله اخلاقی محسوب میشود.» (امرد در متن کتاب به مردان جوان نوبالغ اطلاق میشود.)

همانطور که مشاهده میکنیم در همین ابتدای کار نجم‌آبادی متذکر میشود که عامل اصلی این تغییر دیدگاه مواجهه‌ی ایرانیان با اروپاییان در دوران مدرنیته بوده‌است. میل به هم‌جنس که از نظر ایرانیان تا پیش از مدرنیته امری عادی بوده ( به عنوان مثال از متن کتاب: «جداسازی و کنترل شدید زنان، منجر به پذیرش ضمنی رابطه‌ی جنسی مردان با مردان جوان و یا مردان زن صفت در دسترس شد. این مسئله در جوامع مسلمان با ذکاوت تمام چه در گذشته و چه در حال نادیده گرفته شده‌است.» یا «مرد بالغی که ریشش را می‌تراشید،‌گویی تمایل خود را به قرار گرفتن در مقام ابژه‌ی جنسی مردان دیگر اعلام میداشت.») و ازدواج عموما صرفا برای تداوم نسل صورت میگرفته است در این دوره و در مواجهه با اروپاییان تبدیل به عشق و میل به غیرهمجنس میشود. در فصل دوم این بخش دقیقا به همین موضوع و تحولات ایران در این مورد در قرن نوزدهم میپردازد. «در اوایل قرن نوزدهم، مردان ایرانی بیش از همیشه به نگاه منفی اروپاییان نسبت به عشق و کردار جنسی منفی میان مرد بالغ و مرد جوان، پی بردند. ... در برخی موارد، مسافرانی که گزارش ژان شاردن دراواخر قرن هفدهم را خوانده بودند،‌ کردارهای میان همجنسان را ناشی از انزوای زنان میدانستند.»

به بیان نویسنده ایرانیان که از نوع نگاه اروپاییان نسبت به‌ آداب اجتماعی و روابط جنسیشان خشمگین بودند، ساختارهای میل جنسی را صورت‌بندی دوباره کردند. «این مهم با تمایز قائل شدن میان روابط اجتماعی هم‌جنسان از هم‌جنس‌خواهی صورت پذیرفت. ایرانیان درصدد توضیح این امر برآمدند که کردارهایی مانند بوسیدن در ملاءعام، در آغوش گرفتن و دست یکدیگر را گرفتن که اروپاییان هم‌جنس‌خواهی تعبیر میکردند، چیزی جز روابط اجتماعی بینشان نیست.»

با ورود مدرنیته به ایران، معشوق مذکر در پستوی پیشامدرنتیه پنهان شد و عشق عرفانی به عنوان عشقی متعالی بازپردازی شد؛ تمایلات هم‌جنس‌خواهانه از امری طبیعی به امری غیرطبیعی و ناپسند تبدیل شد و «این تمایلات از آنجا که ناشی از عرف اجتماعی نامطلوب انزوای زنان و تفکیک جنسیتی دانسته میشد، به باد انتقاد گرفته شد.

در پایان این فصل نجم‌آبادی توضیح میدهد که در گذشته عشق و ازدواج اشتراکی با هم نداشتند. دگرجنس‌خواهانه کردن عشق و ورود آن به حوزه‌ی ازدواج،‌ ازدواج را از یک قرارداد جنسی با کارکرد تولید مثل به پیمانی عاشقانه تغییر داد و عشق را از پایه تغییر داد... البته نویسنده گوشزد کرده که این امر را در فصل شش بیشتر توضیح داده که در ترجمه‌ی فعلی در دسترس ما نیست.

مطالعه‌ی این کتاب برای افرادی که به تاریخ دوران قاجار، مسائل مربوط به جنسیت و همچنین تاریخ روابط جنسی علاقه‌مند هستند مفید خواهد بود.

«زنان سیبیلو و مردان بی‌ریش؛ نگرانی‌های جنسیتی در مدرنیته ایرانی» را از طاقچه دریافت کنید

https://taaghche.com/book/36799