چالش کتاب‌خوانی طاقچه: شب‌های روشن

در این متن، هیچ اشاره مستقیمی به اتفاقات و سیر داستان کوتاه «شب‌های روشن» از «فیودور داستایفسکی» نشده اما اشاره‌هایی به کلیت داستان و پایان آن شده است.

احتمالاً شب‌های روشن خوش‌بینانه‌ترین عنوانی است که کسی می‌تواند برای این داستان انتخاب کند. شب‌هایی روشن که البته می‌توانند شب‌های بعد از خودشان را خیلی تیره‌تر از قبل کنند؛ مثل احوال آن کسی که تا به حال لذتی را نچشیده باشد و بعد از چشیدن آن، همواره کمبود آن لذت را احساس کند. انتخاب این نام هم فقط از شخصیت رویاپرداز این داستان برمی‌آید.

فیودور داستایفسکی
فیودور داستایفسکی


شب‌های روشن خط داستانی پیچیده‌ و اتفاقات زیادی ندارد؛ اما روایت زیبا و پرکشش نویسنده، باعث می‌شود خواننده در سراسر داستان با تعلیق روبه‌رو باشد و تا آخر، ماجرا را مشتاقانه دنبال کند. پایان با آنکه پیش‌بینی‌پذیر است اما بسیار تلخ و غافلگیرکننده اتفاق می‌افتد؛ (شاید بشود گفت مثل زندگی واقعی،) به طوری که شوک آن می‌تواند تا مدتی با خواننده باقی بماند. به قول سروش حبیبی: «داستایفسکی با عرضه این مروارید به ما، چه‌ بسا با ما درد دل گفته است.»

من بی‌اختیار به دنبالش رفتم. اما او حدس زد که در پی‌اش افتاده‌ام و آبراه را گذاشت و به آن طرف خیابان رفت و روی پیاده‌رو به راه افتاد. من جرئت نکردم به دنبالش به آن طرف بروم. دلم مثل مرغک گرفتاری می‌تپید. ولی حادثه‌ای به کمکم آمد.
از متن کتاب - ترجمه سروش حبیبی

چیزی که در طی خواندن این کتاب نظر مرا جلب کرد، شباهت آن به یکی از داستان‌های بزرگ علوی است: داستان «رقص مرگ» از کتاب «چمدان». از آنجایی که بزرگ علوی با ادبیات روسیه آشنایی داشته، بعید نیست که آن داستان را با الهام از این داستان نوشته باشد. در هر دو داستان شاهد مردی هستیم که عاشق یک دختر می‌شود؛ دختر در داستان رقص مرگ، بر اساس توصیف‌هایی که بزرگ علوی درباره‌اش ارائه می‌دهد، شباهت‌هایی با «ناستنکا»ی داستایفسکی دارد. حتی در جزئیاتی مثل علاقه‌مند بودن به «پوشکین» هم اشتراک دارند. در هر دو داستان، شخصیت مرد مرتب نام شخصیت زن را تکرار می‌کند و همچنین در هر دو داستان شخصیت مرد دیگری هم وجود دارد. البته از اینجا تفاوت‌هایی در دو داستان بوجود می‌آید؛ تفاوت‌هایی که ناشی از احساس شخصیت زن نسبت به شخصیت مرد دوم است. همین یک مورد کافی است تا با وجود همه شباهت‌ها، سیر داستان‌ها و پایان آن‌ها متفاوت باشد. شاید بشود گفت یک پایان به سبک روسی و یکی به سبک ایرانی.

این کتاب را در یک روز می‌شود خواند اما تأثیر آن همچنان و تا روزها بعد می‌تواند همراه شما بماند و شما را به فکر فرو ببرد. با توجه به برخی نمادها و نشانه‌ها در طول داستان هم می‌توان به ظرایف دیگری از این کتاب پی برد. در مجموع با کتابی لطیف، عاشقانه و در عین حال معناگرا و همچنین تلخ روبه‌روایم که تا آخر ما را متمرکز نگه می‌دارد و با خود همراه می‌سازد. این کتاب را منتشران زیادی از جمله نشر ماهی منتشر کرده‌اند. نسخه الکترونیکی نشر ماهی را با ترجمه سروش حبیبی، می‌توانید از لینک زیر از طاقچه دریافت کنید.

https://taaghche.com/book/54965/%D8%B4%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86