فائزه در جستجوی تعادل... =)
قلعه حیوانات
کتاب قلعه حیوانات، نوشتهی جورج اورول، کتابیه در مورد انقلاب و بیداری جوامع بعد از تحمل مدتی سختی با این نگرش که بعد از انقلاب شرایط دشوار تموم میشه و زندگیِ مطلوبی در انتظارشونه؛ اما تو اکثر انقلابهای بزرگ، از جمله انقلاب کشور خودمون، میبینیم که شاید شرایط سخت قبل از اون تموم شده باشه اما شرایط سخت جدیدی ایجاد میشه که در اثر به دست گرفتن زمام امور توسط عدهای محدود و رسیدن اکثرِ (تا حدودی تمامِ) امتیازات به این افراده. زندگیِ پرزحمت و کمسود برای قشر متوسط به پایینِ جامعه که اکثریت افراد رو شامل میشه همچنان ادامه داره و دائما به داشتن و حفظ این باور تشویق میشن که زندگی کنونیشون به مراتب بهتر از دوران قبل از انقلاب پیش میره و باید از بودن در این شرایط بیشتر خوشحال و راضی باشن. در نهایت این زمامداران جدید حکومت تا جایی در بی عدالتی و حقخوری پیش میرن که تشخیص اینکه زندگی در کدام دوران سختتر بود، مشکل میشه!
انسانها و حیوانات در این کتاب هرکدوم نماد حکومتها و اقشار مختلف جامعه اند که بعد از انقلاب و بیرون انداختن آقای جونز - صاحب مزرعه- همشون (حیوونا) تحت رهبری خوکها به زندگیشون ادامه میدن و به قولی خوکها میشن مغز متفکر جامعه و اونا تعیین میکنن که حیوونای دیگه چجوری باید زندگی کنن! دوتا خوک اصلی، اسنوبال و ناپلئون هستند که اولی نماد یه رهبر انقلابیه که میخواد مردم واقعا زندگی بهتری داشته باشن و دومی نماد یه رهبر فاسد و ظالمه که دغدغش به قدرت رسیدن خودش و ادامه اسارت حیوونا این بار از یه روش دیگه و بدست خودشه. اونا اوایل با هم دیگه جامعه رو هدایت میکنن اما از یه جایی به بعد، اسنوبال برای راحتی حیوونا تلاش میکنه و ناپلئون که میبینه اهدافش در خطره، از طریق سگهایی که خودش وقتی کوچیک بودن، بردشون و تربیتشون کرد؛ اسنوبالو از مزرعه میندازه بیرون! بعد از اسنوبالم دیگه از ترس سگها کسی جرئت اعتراض نداره و کمکم ناپلئون و دار و دستهی خوکها کاری میکنن تا حیوونا یواش یواش هدفشون از انقلاب و قوانینی که بعد از انقلاب وضع کردن از جمله اینکه "همهی حیوونا با هم برابرند" یادشون بره! آخر سرم که کار به جایی میرسه که خوکها با انسانها که یه زمانی واسه بیرون کردنشون انقلاب کردن؛ دوباره دوست میشن و نحوهی لباس پوشیدن و زندگی کردن و خلاصه همه چیزو از اونها تقلید میکنن تا جایی که دیگه تشخیص اینکه کدومشون انسانه کدومش خوکه سخت میشه!!
اکثر حیوونا اصلا نمیفهمن اوضاع از چه قراره و اگرم یه شک یا سوالی ته ذهنشون ایجاد شه سریع توسط خوکها قانع میشن که اشتباه فکر میکردن! مثلا این وسط یه مادیان تمام تلاششو میکنه که دوباره برگرده پیش انسانها و دوباره همون حیوون خونگیه اونا باشه اما به جاش ازشون قند بگیره و اونام نازش کنن! یا یه پرنده زاغ که اسمش موزز و نماد کلیسای ارتدکسه (و به نظرم تنها فرقیه که این کتاب میتونه با ما داشته باشه)، و اینجوریه که به حیوونا میگه یه سرزمینی وجود داره پر از شکلات و میخواد بهشون این باور رو بده که اگه الان سختی بکشین بعدا پاداشتون میشه رفتن به اونجا پس شرایط سخت الانو تحمل کنین و راضی باشید! که البته چون زاغ اهلیِ به نظر من منظور نویسنده اینه که مذهب و اعتقاد به گرفتن پاداش در برابر سختی ها چیزیه که بالا سریا میخوان تا طبقه پایینِ جامعه از شرایط سختی که واسشون ایجاد کردن؛ شکایت نکنن و صداشون درنیاد که خب این زمین تا آسمون با اسلام و دستوراتش فرق داره!
خلاصه که نمونه و مثال از تمام اقشار مختلف هست و به نظرم راحت میشه تشخیص داد که هر حیوونی نماد کدوم دسته از آدماس!
در نهایت یه کتاب صد و خوردهای صفحه ایه که خوندنش خیلی زمان بر نیست و به نظرم همه باید بخونن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : «دشمن عزیز»
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتابخوانی طاقچه: کتاب اِلدورادو
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: رویای دویدن