در جستجو
چالش کتابخوانی طاقچه: «وصیتها»
مارگارت اتوود نویسندهی کاناداییه که در دو کتاب «سرگذشت ندیمه» و «وصیتها» شرح حال زندگی در یک ضدآرمانشهر در آینده رو به تصویر کشیده است. وصیتها جلد دوم کتاب سرگذشت ندیمه محسوب میشه و یک سریال هم به همین نام –سرگذشت ندیمه- بر اساسش ساخته شده. داستان کتاب در دوران یک حکومت بنیادگرای مسیحی میگذره که ایالتهایی از آمریکا رو در دست گرفتند و با کنترل تمام شوؤن زندگی افراد جامعه خصوصا زنان، حکم میرانند. نوشتن دربارهی این کتاب بدون ارجاع دادن به جلد اول یا سریال سرگذشت ندیمه راحت نیست. قلم مارگارت اتوود روان و گویا است. داستان بدون پیچیدگیهای اضافی نوشته شده و خیلی خوب از زاویهی دید سه شخص متفاوت (یکی از کارگزاران نظام گیلیاد، دختری که در گیلیاد بزرگ شده و دختری که در دنیای آزاد در کانادا بزرگ شده) به امر واحدی پرداخته و داستان رو تکمیل کرده.
شخصیت دختری که در گیلیاد بزرگ شده –اگنس جمیما-، باورهای مذهبیش، بیرون اومدن از دنیای ساختگی گیلیاد و مواجهه با واقعیت بنظرم قویترین بخش کتاب بود. خیلی خوب حسهای دختر رو توصیف کرده بود. مثلا در جایی از کتاب از قول اگنس مینویسه: «اما هنگامی که کشف کردم چه چیزهایی به وسیلهی گیلیاد تغییر کردهاند، چه چیزهایی افزوده شده و چه چیزهایی حذف شدهاند، ترسیدم که ایمانم را از دست بدهم. اگرهیچگاه ایمان نداشته باشید، نمیتوانید درک کنید که چه میگویم. احساس میکنید که انگار بهترین دوستتان میمیرد. که تمام چیزهایی که شما را تعریف کرده است آتش میگیرد؛ که تنها رها میشوید. احساس میکنید تبعید شدهاید، انگار در یک جنگل تاریک گم شدهاید.»
شخصیت لیدیا در این کتاب منعطفتر و انسانیتر از شخصیت لیدیا در سریال هست. در سریال هیچوقت خودگوییها و سیر تغییر و تحولی که از شروع کار گیلیاد داشته تا به جایگاه فعلی رسیده رو نمیبینیم ولی کتاب تقلای لیدیا برای فرار از مرگ و تن دادنش به هر ظلمی و حتی عامل این ظلم شدن رو در دستنوشتههای خود لیدیا روایت میکنه. از دستنوشتههای لیدیا در کتاب میخونیم که: «در تمام مدتی که خونسرد بهنظر میرسیدم، به سختی افکارم را باور میکردم: من خونسرد نیستم. من دارم میمیرم. و هرچه خودم را به شکل مرده میدیدم که دیگر دردسرهای مراقبت از خودم را نخواهم داشت، همهچیز آسانتر بهنظر میرسید.» و «گریه کردم؟ بله. اشک از گوشهی دو چشمم میریخت. از چشمهای خیس انسانیام. اما من چشم سوم داشتم. در وسط پیشانیام؛ میتوانستم حسش کنم. مثل سنگ سرد بود. خیس نمیشد. فقط میدید و پشتش کسی بود که فکر میکرد: از اینجا نجاتت میدهم. نمیدانم چقدر طول میکشد و مجبورم که چقدر کثافت بخورم، اما این کار را خواهم کرد.»
و نفر سوم –نیکول- یعنی دختری که در کانادا بزرگ شده بود بنظرم ضعیفترین داستانپردازی رو داشت، دختر ۱۶ سالهای که یکدفعه و با کشته شدن والدینش وارد دنیای بزرگسالی میشه، اوایل کتاب از قول نیکول میخونیم: «به علاوه، نیل و ملانی مثل والدین بچههایی که میشناختمشان نبودند. آنقدر مراقبم بودند که انگار شکستنیام. انگار من گربهی هدیه بودم و آنها گربهبان: وقتی گربه مال خودت باشد، حواست به او هست و از او مراقبت میکنی؛ اما اگر گربهی شخص دیگری را به تو بدهند، داستان دیگی رخ میدهد – برای این که دچار احساس گناه نشوی و او را گم نکنی-.». با این وجود نیکول به راحتی مرگ نیل و ملانی و اینکه والدین اصلیش دونفر دیگر هستند رو میپذیره و مثل قهرمانان داستانهای افسانهای خیلی خوب و بدون مشکل از پس مأموریت سختی که بر عهدهاش گذاشته شده –سفر با هویت مجعول به گیلیاد- سربلند بیرون میاد و خواهرش رو از گیلیاد نجات میده.
فراز و فرودهای داستان جذاب و بهموقع است ولی پایان داستان سرهمبندی شده بود و از سطح انتظار من از نویسنده پایینتر بود.
در نهایت اگر داستانهای ضدآرمانشهری دوست دارید، کتاب سرگذشت ندیمه و وصیتها میتونن انتخاب خوبی برای مطالعه باشند.
از کتاب وصیتها چهار نسخه در اپلیکیشن طاقچه هست. دوتا با عنوان وصیتها که یکی ترجمهی خانم مریم حسیننژاد و دیگری ترجمهی آقای علی شاهمرادی هست و هردو رو میتونید از طاقچه بینهایت دریافت کنید. سومی با عنوان اعترافات ترجمهی خانم یاسمن ثانوی که این نسخه هم در طاقچه بینهایت هست وچهارمی که با عنوان شواهد که توسط آقای سهیل سمی ترجمه شده است. من ترجمهی خانم حسیننژاد رو خوندم و خوب بود ولی مقایسهای با سایر ترجمهها نکردم و نمیدونم کدوم بهتره.
۱. «وصیتها» را از طاقچه دریافت کنید (ترجمهی مریم حسیننژاد)
۲. «وصیتها» را از طاقچه دریافت کنید (ترجمهی علی شاهمرادی)
۳. «اعترافات» را از طاقچه دریافت کنید (ترجمهی یاسمن ثانوی)
۴. «شواهد» را از طاقچه دریافت کنید (ترجمهی سهیل سمی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه با پدرت آشنا شدم
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: هشت کتاب
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه:دختری در قطار