چالش کتابخوانی طاقچه: وقتی نیچه گریست.
کتابی که برای ماه تیر چالش کتابخوانی طاقچه انتخاب کردم کتاب «وقتی نیچه گریست» از اروین دی یالوم بود. از همون روز اول که چالش معرفی شد میدونستم قراره این کتاب رو بخونم و از این انتخاب راضیم. کتاب رو مدت طولانی در لیست کتابهایی که میخواستم بخونم داشتم و پشیمونم که زودتر نخوندمش.
کتاب داستانی از ملاقات و مکالمات خیالی (ولی با بهرهگیری از وقایع حقیقی) بین دکتر یوزف برویر و پرفسور فردریش نیچه است؛ پزشک وینی و متفکر آلمانی. این روایات انقدر خوب ساخته و پرداخته شده بود که من در طول خوندن کتاب مرتب به این مساله که آیا واقعا چنین وقایعی رخ داده یا نه فکر میکردم. یالوم مباحث و مفاهیم رواندرمانی رو در غالب داستانی از ملاقات این دو نفر که زندگیشان در بخشهایی مشابه بوده بیان کرده و این من رو جذب میکرد تا زودتر ادامهی مباحث و روایات رو بخونم.
در طول داستان، مواجههی نیچه و برویر بسیار جالب بود. به خصوص بخشهایی که بعد از رخ دادن یک اتفاق نظرات نیچه و برویر رو جداگانه و در غالب یادداشتهای این دو نفر میخوندم. تفاوت نگاهها به یک واقعهی یکسان در ابتدای داستان و بعد کشف شباهتهای بین این دو نفر داستان رو جالب و جذاب میکرد.
بخش جذاب دیگری که در داستان وجود داشت حضور زیگموند فروید جوان به عنوان دوست دکتر برویر بود. فروید جوان در داستان علاقمند به رویای افراد هست، چیزی که میدونیم در واقعیت هم وجود داشته و دکتر فروید تمرکز زیادی روی رویاهای افراد می کرده. و البته دوستی بین دکتر برویر و فروید جوان هم از وقایع در داستان هست که در حقیقت رخ داده است.
نویسنده در انتهای داستان و در بخش پایان دربارهی این که کدام بخشهای کتاب خیالی و کدام بخشها حقیقی بوده نوشته و این هم جزو نکات مثبت کتاب بود. چون بعیده کتاب رو بخونید و به این فکر نکنید که خوبه بعد از پایان کتاب به دنبال سرچ کردن و بررسی وقایع کتاب باشم. :)))
مکالمات نیچه و برویر دربارهی ضعفهای وجودیشون و ترسهایشون شکل میگیره و اگر پیش از این کتاب «رواندرمانی اگزیستانسیال» اروین یالوم رو خونده باشید یا با نظریاتش به طور کل آشنا باشید این مکالمات قابل توجه میشه. این مکالمات ادامه داره و به نظرم زمانی که نیچه به دکتر برویر توصیه میکنه «به هنگام بمیر.» اوج مکالمات است. توصیهای که دکتر برویر رو متعجب میکنه و بعد از پرس و جو دربارهی اینکه منظور نیچه از این صحبت چیه با این جواب نیچه مواجه میشه که «تا زمانی که زنده هستی، زندگی کن! اگر زندگی را در حد کمال درک کنی، وحشت مرگ از بین میرود. اگر انسان در زمان مناسب زندگی نکند، در زمان مناسب هم نمیمیرد». صحبت اثرگذاری که در نظر من پررنگترین نکتهی کتاب به حساب میاد.
کتاب، روان بود و با وجود مفاهیم و تاریخ فلسفه و رواندرمانی که یالوم در طی داستان بیان میکنه باز به راحتی قابل خوندن بود. من کتاب رو با ترجمهی «سپیده حبیب» و صدای «آرمان سلطانزاده» شنیدم. نمره من به کتاب ۵ از ۵ه و اگر علاقمند به خوندن کتابی با تم فلسفی و روانشناسی در قالب یک داستان جذاب هستید توصیهش میکنم. کتاب رو میتونید از لینکهای زیر از طاقچه بخونید یا بشنوید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: نام من سرخ
مطلبی دیگر از این انتشارات
برباد رفته ، روایت عشق در سال های جنگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کتابخانهی عجیب