چالش کتاب‌خوانی طاقچه: چرا تا به حال کسی این‌ها را به من نگفته بود؟

برای ماه شهریور چالش کتاب‌خوانی طاقچه، باید کتابی رو می‌خوندیم که در سال گذشته، سال ۱۴۰۱، آدم‌های بیشتری خریدارش بودند. انتخاب‌هایی که برای این ماه داشتم خیلییییی زیاد بود :))) اول ماه تصمیم گرفتم به ترتیب اولویت لیستشون کنم و هرتعدادشون رو که رسیدم بخونم. غافل از این که فقط به یکیشون خواهم رسید. و اون یکی کتابی نبود جز کتاب «چرا تا به حال کسی این‌ها را به من نگفته بود؟» از جولی اسمیت.
کتاب در دسته‌ی کتاب‌های خودیاری و روانشناسی قرار می‌گیره ولی یک تفاوت اساسی با بیشتر کتاب‌های این حوزه داره؛ جولی اسمیت توی این کتاب خیلی واقع‌گرایانه‌تر از بعضی کتاب‌های حتی مهم و مشهور حوزه‌ی خودیاری صحبت کرده و نکاتی که گفته، تمریناتی که میده و حتی سوالاتی که توی هر فصل برای بررسی احساسات و افکار وجود داره چیزهایی هستند که من طی سالیان مراجعه به روان‌درمان‌گرهای مختلف توی جلسات تراپی باهاشون مواجه شده بودم. کنکاش حس‌ها و افکاری که در ایام بدحالی باهاشون روبرو میشیم سخته ولی خیلی واقعی‌تر و مفیدتر از اینه که فقط بخوایم انکارشون کنیم و یا به جای فهمیدنشون سعی کنیم به جدال باهاشون بلند شیم و تلاش کنیم تا در عین بدحالی افکار مثبت به خودمون تزریق کنیم. چیزی که آدم‌ها معمولا در ایام افسردگی و دلمردگی و بدحالی باهاش روبرو هستند، تلفیقی از غم، خشم، سرخوردگی، خودسرزنشی، و جدال با خوده. این‌ها خیلی راحت در بعضی کتاب‌های حوزه خودیاری نادیده گرفته می‌شه و فقط این حس به فرد مخاطب منتقل می‌شه که اگر حالت بده، تقصیر خودته که نتونستی افکارت رو با افکار مثبت جابجا کنی تا حالت و حست بهتر بشه.در حالی که ارتباط بین فکر و حس، یک ارتباط دو طرفه‌ست و هر کدوم بر دیگری اثر داره. به نظرم این نکته جزو مهم‌ترین نکاتیه که توی این کتاب بهش اشاره شده.


کتاب هشت بخش و سی و شش فصل داره، جولی اسمیت در این بخش‌ها به طور جداگانه به مقوله‌های مختلف مثل سوگ، استرس، انگیزه، درد احساسی و ترس پرداخته. در هر فصل بنا به نیاز فصل و توضیحات فصل، ابزارها و تمرین‌هایی به مخاطب داده شده تا بتونه نکات گفته‌شده رو نه به عنوان درمان‌های تخصصی، که به عنوان تمرین‌های روزمره زندگی به کار بگیره. نویسنده در پیش‌گفتار کتاب تاکید میکنه که مطالب کتاب از تجربیات سالیان دراز به دست اومده و این کتاب برای خود نویسنده هم به نوعی مرجعی حساب می‌شه که در حین بدحالی می‌تونه بهش رجوع کنه‌. انتهای هر فصل خلاصه‌ی نکات فصل ذکر شده که به نظرم برای هدفی که نویسنده برای این کتاب ذکر کرده (همین مرجع بودن برای مخاطب) کمک می‌کنه. کتاب به نظرم کتاب خوبی بود، و هایلایت مطالبش برای من اونجایی بود که نویسنده درباره‌ی تصمیم‌های ما و تصمیم‌گیری نوشته بود: «هر تصمیمی خواه ناخواه به نوبه‌ی خود عدم قطعیت ذاتی دارد و هر انتخابی شامل برخی اژ عوارض جانبی منفی است که باید آن‌ها را پذیرفت». سال‌ها قبل وقتی در یکی از حساس‌ترین دو راهی‌های زندگیم بودم، روان‌درمانگری که بهش مراجعه کرده بودم حرفی با چنین مضمونی به من زد و باعث شد بتونم راحت‌تر تصمیم‌گیری کنم و بعد از تصمیم‌گیری پای عواقبش بایستم. الآن هشت سال از اون زمان می‌گذره، اون فرد برای مدت طولانی تا پیش از مهاجرتش درمانگرم بود و این جمله‌ش در تمام دو راهی‌هایی که بعد از اون روز باهاش روبرو شدم بهم کمک کرد. جمله‌ای که دوست دارم برای همه بلند تکرارش کنم.




کتاب در ابتدا به نظرم کتاب عادی مثل بقیه کتاب‌های حوزه‌ی خودیاری بود ولی رفته به نظرم بهتر شد، نمره‌ش از نظر من ۴ از ۵ه و اگر مایل به مطالعه‌ش هستید می‌تونید اون رو از لینک زیر از طاقچه دریافت کنید.


https://taaghche.com/book/125946/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D9%84-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86-%D9%86%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%9F