چالش کتابخوانی طاقچه: 77 شعر احمد شاملو

با شروع چالش اردیبهشت طاقچه تصمیم گرفتم بیشتر شعر بخوانم. بااین‌که رشته‌ام ادبیات است، ولی از وقتی دانشجو شدم کمتر و کمتر شعر خواندم. در تمام این سال‌ها دوست داشتم بیشتر شعر بخوانم ولی همتی در خود نمی‌دیدم. این اردیبهشت که با بزرگداشت سعدی شروع شد، تصمیم گرفتم هر روز یک شعر از سعدی و یک شعر از شاملو در وضعیت واتس‌اپم بگذارم تا هم خودم بیشتر شعر بخوانم هم مخاطبانم از شعر خواندن لذت ببرند. البته این کار ده دوازده روز بیشتر طول نکشید و من دوباره همانی شدم که کم شعر می‌خواند. ولی دوست دارم دوباره در خرداد این کار را انجام بدهم. شعر خواندن یکی از لذت‌بخش‌ترین کارهای دنیاست. همین دیروز که داشتم «قصه‌ی دخترای ننه دریا» را با صدای خود شاملو می‌شنیدم، فهمیدم که یکی از بهترین پناهگاه‌های این روزهای من شعر است.

اولین آشنایی من با شاملو به دوران کودکی برمی‌گردد. در کتابخانه‌مان کتاب «هوای تازه» را داشتیم که پدرم به خاطر نمی‌آورد از چه کسی هدیه گرفته. از آن کتاب فقط شعر پریا را دوست داشتم. پدرم همیشه این شعر را برایم می‌خواند. یادم می‌آید که یک بار پدرم کتابی از کتابخانه گرفت که گزیده‌ای از اشعار شاعران معاصر بود. اول هر فصل خلاصه‌ی زندگی‌نامه‌ی آن شاعر بود و بعد گزیده‌ای از شعرهایش. زندگی‌نامه‌ی شاملو مرا تحت‌تاثیر قرار داد. همه‌ی سال‌های زندگی‌اش پر از فعالیت‌های متفاوت بود. از نویسندگی و شاعری و ترجمه بگیر تا سینما و کار کودک و فرهنگ‌نویسی. راستش با این زندگی‌نامه از شاملو بیشتر خوشم آمد. مخصوصا که نامزد دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات هم بوده. ولی با شعرهایش ارتباط برقرار نکردم.

شعر سپید را هیچ‌وقت دوست نداشتم. من هم مثل خیلی‌های دیگر از شعر کلاسیک و نو لذت می‌برم و از بین شاعران معاصر اخوان را بیش از همه دوست دارم. جسته و گریخته شعرهای شاملو را می‌خواندم و از بعضی لذت می‌بردم. ولی بیشتر این شعرها شعر نیمایی بود. همیشه دوست داشتم بیشتر از شاملو بخوانم ولی تنبلی مانع می‌شد. تااین‌که دی ماه پارسال در امتحان دستور یکی از استادانم شعری دیدم. شعر این بود «دیگه دل مثل قدیم عاشق و شیدا نمیشه / تو کتابم دیگه این‌جور چیزا پیدا نمیشه». با خودم گفتم باید برای یکی از ترانه‌های قدیمی باشد. وقتی جستجو کردم و دیدم این شعر از شاملوست، جا خوردم. نه برای این‌که شاملو چنین اشعاری ندارد که دارد. پریا بهترین نمونه از این اشعار است. مسئله‌ی من این بود که من نمی‌دانستم و چنین شعری را نخوانده بودم و این یعنی زنگ خطری برای من که اشعار معروف شاملو را هم نخوانده‌ بودم. از همان موقع تصمیم گرفتم که بیشتر از شاملو بخوانم. چالش طاقچه هم فرصت بهتری شد که به سراغ شاملو بروم. البته نمی‌توانستم تمام اشعار شاملو را بخوانم. برای همین تصمیم گرفتم یک گزیده از اشعار شاملو را انتخاب کنم. من گزیده‌ی نشر مروارید را انتخاب کردم ولی متاسفانه طاقچه این کتاب را نداشت. برای همین کتاب «۷۷ شعر احمد شاملو» را هم در کنارش خواندم. این کتاب ترجمه‌ی انگلیسی هم دارد که من بررسی نکردم که چقدر خوب است. ولی اغلب شعرهای کوتاه شاملو انتخاب شده بود و جای بعضی شعرها خالی بود که من با خواندن گزیده‌ی نشر مروارید این کمبود را جبران کردم. راستش هنوز هم کاملا با شعر سپید ارتباط برقرار نمی‌کنم. ولی بعضی شعرهای سپید شاملو مرا به این حوزه علاقه‌مند کرد. صدای جادویی شاملو هم باعث می‌شود عاشق شعرش شوی.

اشعار عاشقانه‌ی شاملو را بیشتر از اشعار مبارزه‌ای او دوست داشتم. عاطفه و احساساتی که در اشعار عاشقانه‌اش بود مرا تحت‌تاثیر قرار داد. به نظرم بعد از دفتر «ابراهیم در آتش» عاطفه و احساس در شعر شاملو کمتر شد و زبان در شعر اهمیت بیشتری پیدا کرد. برای همین اشعار سال‌های پایانی شاملو را دوست نداشتم و خیلی سریع از آن‌ها عبور کردم. برای فهمیدن شعر شاملو خواندن آن‌ها کافی نیست. من احساس کردم چیز بیشتری از این شعرها می‌خواهم. جای تفسیر شعرها برای من خالی بود. حتی بعضی از شعرها را نفهمیدم. تصمیم گرفتم که بعد از خواندن اشعار شاملو، به سراغ کتابی در تفسیر اشعار شاملو بروم. فعلا کتاب «سفر در مه» مد نظرم است. و شاید کتاب «شعر زمان ما». از بین دفترهای شعر شاملو «ابراهیم در آتش» را بیش از همه دوست داشتم. این دفتر و «هوای تازه» را کامل خواندم. از ابتدا هم می‌دانستم انتخابم همین خواهد بود. مگر می‌توانم آن صحنه از فیلم هامون را فراموش کنم که خسرو شکیبایی کتاب ابراهیم در آتش را به بیتا فرهی می‌دهد و می‌خواند «مرا تو بی‌سببی نیستی / به‌راستی صلت کدام قصیده‌ای ای غزل؟»

چند نمونه از اشعار شاملو را که دوست داشتم می‌گذارم. اسم بعضی از شعرهای موردعلاقه‌ام را هم می‌گویم که اگر دوست داشتید آن‌ها را جستجو کنید و با صدای خود شاملو بشنوید.

مرگ نازلی، شبانه (یه شب مهتاب)، افق روشن، از عموهایت، ماهی، شبانه (میان خورشیدهای همیشه ...)، آیدا در آینه، مرثیه (برای فروغ فرخزاد)، شامگاهی، شبانه (در نیست ...)، شبانه (اگر که بیهده زیباست شب ...)، شبانه (مرا تو بی‌سببی نیستی ...)، بر سرمای درون، از این گونه مردن، محاق، نشانه، درآمیختن، عاشقانه (ای کاش عشق را زبان سخن بود.)، پریا، قصه‌ی دخترای ننه دریا، من و تو درخت و بارون، در این بن‌بست، آغاز، شبانه (اندکی بدی در نهاد تو ...)، شبانه ( دوستش می‌دارم ...)، ترانه‌ی تاریک، در آستانه

-میان آفتاب‌های همیشه

زیبایی تو لنگریست

و نگاهت

شکست ستمگری‌ست

و چشمانت با من گفتند

که فردا روز دیگریست

-آن‌که می‌گوید دوستت می‌دارم

خنیاگر غمگینی‌ست

که آوازش را از دست داده است

ای کاش عشق را

زبان سخن بود

هزار کاکلی شاد

در چشمان توست

هزار قناری خاموش

در گلوی من

عشق را

ای کاش زبان سخن بود

-روزی ما دوباره کبوترهای‌مان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری‌ست

https://taaghche.com/book/85949