من، منی گم کردهام؛ پیش شماها مانده؟
کتاب بخونیم:)
[ چالش کتابخوانی طاقچه ]
اولینباره که توی چالش کتابخوانی طاقچه شرکت میکنم، و امیدوارم که ادامهش بدم. (؛
"تابآوری در سیلی واقعیت" کتابی از راسهریس، و با ترجمهی یاسمن قریب و کتایون دانشوریان، در زمینه خودیاری و روانشناختیه.
راس هریس نویسندهی کتاب، پزشک بود. و توی یه مرحلهای از زندگیش متوجه میشه که پسرش مبتلا به اوتیسم هستش؛ و این اتفاق تمام ابعاد زندگیش رو تحتتاثیر قرار میده.
در زندگی هر کدوم از ما هم ممکنه یه اتفاقاتی بیفته که حس کنیم دیگه بعد از اون نمیتونیم ادامه بدیم و یهجورایی تسلیمش میشیم. اتفاقی مثل شکست، تصادف، بیماری، مرگ عزیزان،... . راسهریس به این اتفاقات، عنوانِ 'سیلی واقعیت' رو میده. واقعیتی که یهجایی، بهت سیلی دردناکی میزنه و باعث ایجاد 'شکاف واقعیت' میشه، شکاف بین واقعیتی که وجود داره و واقعیتی که دوست داشتیم وجود داشته باشه. هرچه شکاف بزرگتر باشه درد بیشتری داره، هرچه درد بیشتر باشه ما کمتر از عهده تحمل اون برمیآیم.
راسهریس برای مواجهه با این شکاف، رویکرد ACT رو در پیش میگیره که مبتنی بر مفاهیم ذهنآگاهی و ارزشهاست. اکت یعنی درمان بر اساس پذیرش و تعهد. و بنابر این، به ما یک استراتژی نشون میده، که اگر ممکنه اون شکاف رو ببندیم، و اگر نتونیم اون رو ببندیم کمک میکنه که اون رو بپذیریم و به رضایتمندی درونی دست پیدا کنیم.
کتاب سعی میکنه بهت کمک کنه تا خودت رو دوباره پیدا کنی و با استفاده از اصولی که بهت یاد میده، برنامه و مسیر زندگیت رو آگاهانه پیش ببری. اولش ممکنه مغز مقاومت کنه و افکار منفی و احساسات بد مانع بشن، اما راسهریس میگه که این افکار طبیعیان و حتی کمککننده. مثالها و نوشتههای کتاب کاملا ملموس و قابل درکن، و انگار نویسنده راه نفوذی پیدا کرده به مغزت و تمام درد و رنجی که داری رو لمس کرده. و همینطور دست دراز کرده به سمتت تا کمکت کنه، و همونطور که بارها اشاره میکنه 'در صورتی که خودت هم بخوای' و با حتی تهموندهی امید و انرژیت کمکش رو قبول و همراهیش کنی.
این کتاب از اون دسته کتابهای خودیاریه که بهت میگه درسته که نمیتونیم به تمام چیزهایی که در زندگی میخوایم برسیم، اما میتونیم زندگی غنی و ارزشمندی داشته باشیم. زندگیای که یک موهبت و سرمایهی باارزشه و نباید به راحتی از دستش بدیم. حتی اگه ضربه سنگین و دردناکی توی زندگیمون شکاف ایجاد کنه، میتونیم اون شکاف رو ببندیم، یا اگر هم موفق به بستنش نشدیم بپذیریمش. و تنها کسی که همیشه همراهمونه و کمکمون میکنه و دلسوزمونه، خودِ خودمون هستیم، پس نباید به خودمون ظلم کنیم. اگر به درد و رنج و احساساتمون اجازه بدیم ما رو کنترل کنن، اونوقت شرایط سختتر میشه. اما ما هم توانایی کنترل اونها رو نداریم، فقط باید بدونیم چیزهایی که زندگی رو معنادار و باارزش میکنن مجموع احساساتمون هستند. احساسات خوب و بد. انتخاب درست اینه که 'انبساط' رو انجام بدیم. اجازه بدیم زندگی جریان داشته باشه و ضمن توجه به افکار و احساسات و هیجانات، سعی در مهارشون نداشته باشیم. با ان نجنگیم و اجازه بدیم هرکاری که میخواد رو انجام بده.
درواقع رسیدن به رضایتمندی به این معنی نیست که ما احساسات ناخوشایند نداشته باشیم، بلکه به این معنیه که ما چطور باهاشون مواجه بشیم و نوع رابطه و برخورد باهاشون رو تغییر بدیم. که یاد میگیریم که در اوج درد و رنج و تاریکی، چطور روزنه نور رو پیدا کنیم و به آرامش و آسودگی برسیم.
و در آخر اینکه تا وقتی که زنده هستیم برای تغییر دیر نیست، باید قدمهای کوچک برداریم و برای ایجاد تغییرات کوچک تلاش کنیم. تغییراتی که اثرات شگفتانگیزی میتونند توی زندگیمون به وجود بیارن. تغییراتی که ما رو به سمت یافتن معنای زندگی و رسیدن به اهدافمون سوق میدن و تشویق میکنن.
من دقیقا وقتی شروع به خوندن این کتاب کردم که بزرگترین شکاف واقعیت زندگیم رو تجربه کرده بودم. با خوندن این کتاب اون شکاف بسته نشد، اما همونطور که راسهریس خواسته بود پذیرفتمش و سعی کردم قدم به قدم باهاش پیش برم و میتونم بگم که آروم شدم. طاقچه موضوعی رو انتخاب کرد که هممون بهش احتیاج داریم: امید. و من کتابی رو انتخاب کردم که شدیدا بهش نیاز داشتم و واقعا کمکم کرد. راسهریس فقط نویسندهی این کتاب نبود، بلکه تو طول کتابش، مثل یک مشاور و تراپیست یا حتی یه دوست دلسوز همراه خوانندهست و دائم داره بهت میگه: نترسیا، من کمکت میکنم، تو تنها نیستی...!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه؛ آن فرانک؛ خاطرات یک دختر نوجوان
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی مهر ماه ۱۴۰۲ طاقچه
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: بوستان سعدی