چالش کتاب‌خوانی طاقچه: جهان مکتوب

کتاب: جهان مکتوب، چگونه ادبیات به تاریخ شکل داد؟

نویسنده: مارتین پوکنر / مترجم: علی منصوری


خیلی دوست داشتم این کتاب رو بخونم. با این که وقتی ماه شروع شد می‌دونستم که ماه سختی رو قراره بگذرونم نتونستم بیخیال خوندنش بشم و الان که دارم در موردش می‌نویسم هم شرایطم دیدنیه. :)

تو کتاب از تاریخ خط، نوشتن و کتاب می‌خونیم. از اولین آثار ادبی تاریخ که عمر کشفشون به ۲ قرن نمی‌رسه تا دورانی که می‌تونیم کتاب خوندن رو با دیوایس‌های هوشمندمون تجربه کنیم. خوندن این کتاب با فاصله‌ی کوتاهی بعد از کتاب «اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» - می‌تونین نوشته‌ی من برای این کتاب رو اینجا بخونین - تصادف جالبی بود چون اونجا هم برای بررسی اینترنت به تاریخچه‌ای از به وجود اومدن کتاب از یه دیدگاه دیگه‌ پرداخته بود و مطالب این دو کتاب همدیگه رو تکمیل می‌کردن. نکته‌ی هیجان‌انگیز برای من شنیدن از مقاومت دائمی آدم‌‌ها در برابر هر تکنولوژی جدیدیه، وقتی که می‌خوندم روشن‌فکرای اون زمان دید خوبی به کتاب و نوشتن نداشتن.

نویسنده سرگذشت ادبیات رو ۴ مرحله معرفی می‌کنه:

  • در سلطه‌ی گروه کوچکی از کاتبان. نمونه: گیلگمش، ایلیاد و اودیسه
  • زیرسوال رفتن توسط آموزگاران تاثیرگذاری مثل بودا، سقراط و مسیح
  • پیدا شدن سر و کله‌ی مولفانی مثل موراساکی در ژاپن و سروانتس در اسپانیا
  • استفاده گسترده از کاغذ و چاپ

و در ۱۶ فصل می‌تونیم در مورد این مراحل بخونیم. نویسنده از اختراع خط و فناوری‌های مختلف تولید سطوحی برای نوشتن می‌گه و همراهش کتاب‌هایی که تو اون دوره‌ و با اون فناوری‌ای تولید شدن رو بررسی می‌کنه و با توجه به سطح دسترسی مردم به اون و داشتن توانایی خوندن، میزان استقبال از کتاب رو می‌گه.

یکی از چیزایی که برام خیلی جالب بود سفرای نویسنده برای درک بهتر آثار ادبی هر دوره‌است. درواقع پوکنر برای لمس کتاب‌ها و دوران‌ها به شهرها و کشورهای مختلفی سفر کرده و به صورت جزئی به سفرهاش اشاره می‌کنه. نویسنده تا تونسته با داستان‌ها درگیر شده و جوری رفته تو دلشون که از خواب‌هایی از این ماجراجوییش برامون تعریف می‌کنه.

با این که کتاب داره همه چی رو تاریخی بررسی می‌کنه و همیشه تعدادی آدم هستن که تاریخ رو حوصله‌سربر بدونن، فکر می‌کنم این کتاب رو نمی‌تونیم تو اون دسته بذاریم. سراسر کتاب پر از نکته‌های ریز و جالب در زمان‌ها و مکان‌های مختلفه که برای من خوندن رو خیلی آسون می‌کرد.

همزمان که من این کتاب رو می‌خوندم، دوستای دیگه‌ام که با هم چالش طاقچه رو شروع کردیم، مشغول خوندن کتاب «چگونه درباره کتاب‌هایی که نخوانده‌ایم حرف بزنیم؟» از پی‌یر بایار بودن. اونا از ایده‌های مطرح شده برای نخوندن حرف می‌زدن درحالی‌که من با خوندن این کتاب، لیست کتابایی که می‌خوام بخونم زیاد می‌شد. معمولا کتاب خوندن رو با این که بخوایم یه عالمه چیز میز یاد بگیریم می‌شناسیم ولی برای من خیلی وقت‌ها سرگرم شدنه که مهمه. هرچند احتمالا چیزی که می‌خونم اثرات غیرمستقیم روی طرز تفکرم داره یا ممکنه چیزی مستقیما یاد بگیرم، من از خوندن و زندگی کردن تو کتاب‌ها لذت می‌برم و نمی‌خوام با ایده‌ی «چگونه درباره کتاب‌هایی که نخوانده‌ایم حرف بزنیم؟» از همه‌ی کتاب‌ها یه چیز کلی بدونم و درموردشون حرف بزنم. ولی شاید خوندن اون کتاب بعد از «جهان مکتوب» منو به یه حالت متعادلی برسونه که با لیست طویل «نخوانده‌ها» کنار بیام.


نکته‌ی خیلی خیلی مهم در مورد کتاب اینه که نویسنده‌ با نهایت بی‌توجهی پایان داستان‌های معروف رو لو داده. اگه براتون مهمه و کتاب رو مثل هندونه‌ی دربسته می‌دونین، اصلا توصیه نمی‌کنم سمت این کتاب بیاین ولی اگه مثل من براتون خیلی مهم نیست و یا خیلی خوش‌شانسین که کتابایی که اسپویل می‌شه رو قبلا خوندین، «جهان مکتوب» رو می‌تونین از طاقچه بخونین:

https://taaghche.com/book/82052