Mona·۳ سال پیشخاطرات بیخواب بودم و دلتنگ. نسیم شبانگاه را صدا زدم تا خاطراتت را به دستش بسپارم.قرار بود آرام،آرام فراموشت کنم.پس چرا در انتهای شب، وقتی خیابان…
amir balaghi·۳ سال پیشافکاررو به اسمان پر ستاره دراز کشیده ام.صدای پیانوی دلنشینی، تار های گوشم را به نوازش در اورده.نسیمی دل انگیز دستان و صورتم را لمس میکند. انگار…
محمدرضا اسدی·۳ سال پیشباد صبادر ادبیات فارسی، بادها اسامی گوناگونی دارند، معروفترین آنها باد«صبا» است. این باد از سمت شمال به سمت جنوب میوزد، بهویژه در گرگ و میش…
محمد هادی بیات·۳ سال پیشرامبد جوان و گناه بزرگ!!«درسته مرگ حقّه و به سراغ همۀ ما میاد، اما اینکه ما به مرگ فکر کنیم و به پیشوازش بریم خودش یه گناهه بزرگه»!
آیدا·۴ سال پیشگل ، خورشید ، نسیم ، باران و ماهتمام اون روز رو محو تماشای یه گل بودم ، گل آلاله زیبا . محو تماشای رقصی که با نسیم اجرا میکردند ، موزون ، زیبا ، آهنگین . نسیمبا صدای گوش…
Maedeh.mpi·۴ سال پیششعری از محمدرضا شفیعی کدکنیبه کجا چنین شتابان گون از نسیم پرسیددل من گرفته زین جاهوس سفر نداری زغبار این بیابان؟همه ارزویم اماچه کنم که بسته پایم...به کجا چنین…زغبار
iazimeh·۵ سال پیشخلاصه کتاب: پاییز فصل آخر سال است.چهار سال پیش کتاب رو باز کردم که بخونم ولی بدلیل اینکه در شرایط مناسبی نبودم، فکر کردم اگر به خواندنش ادامه دهم حتما شرایط از آن چیزی که هس…