زهره نایبی·۱ ماه پیشآغازی ابدی|فصل پنجم:سکوت پردرد«تو فقط یک برنامهای!» واکنش انجل به حقیقت شوکآور... آیا عشق میتواند بر این همه فریب غلبه کند؟ بیایید با انجل پاسخ را پیدا کنیم!
زهره نایبی·۱ ماه پیش🌊 کرانهی عشق بیکرانگاهی عشق، تا بیکرانهها پیش میرود و در سکوت، معنا پیدا میکند... داستان یک وعده و حقیقتی که برای همیشه در سکوت ماند.
زهره نایبی·۲ ماه پیشآغازی ابدی|فصل دوم:بازگشت از برزخ|قسمت۴در آغوش گرم بازگشت، در سایهسار شکهای مبهم... داستان ادامه دارد...
زهره نایبی·۳ ماه پیشآغازی ابدی|فصل دوم:بازگشت از برزخ|قسمت۳انفجار خشم و درد پس از ده سال سکوت! آیا پاسخهای جان، زخمهای گذشتهی انجل را التیام میبخشد؟ ادامهی داستان پرفشار...
زهره نایبی·۳ ماه پیشآغازی ابدی|فصل دوم:بازگشت از برزخ|قسمت۲انجل در اوج یک کشف علمی، با چیزی روبرو میشود که نفسش را بند میآورد. چیزی که غیرممکن بود...
زهره نایبی·۳ ماه پیشآغازی ابدی|فصل دوم:بازگشت از برزخ|قسمت ۱ده سال پس از جان، یک رؤیا و بوی لازانیا، همه چیز را تغییر داد. کشف کلید پروژه، یک مشاور مرموز و رازی که دنیای انجل را زیرورو میکند...
زهره نایبی·۳ ماه پیشآغازی ابدی|فصل اول:جرقههای پنهان|قسمت۴همه چیز برای بهترین روز زندگیشان آماده بود... یک صبحانه عاشقانه، یک هدیه غافلگیرکننده و یک وعده ملاقات. اما... ادامه داستان به زودی... ⌛
زهره نایبی·۴ ماه پیشآغازی ابدی|فصل اول:جرقههای پنهان|قسمت۲چند روز بعد، ایمیلی به دست انجل رسید که نفسش را در سینه حبس کرد. او با دستان لرزان صفحهی گوشی را لمس کرد. عنوان ایمیل: «پروژهی تحقیقاتی:…
اتفاق·۴ ماه پیشلحظاتی بین ما (داستان عاشقانه)سلام دوستان گفتم یک داستان عاشقانه هم بنویسیم و پست کنم ممنون میشیم اگه خوشتون اومد لایک کنید 💚مرسی بریم برای داستان🤍🤍مریم همیشه آدم منظ…
حمید کردی داریان·۷ ماه پیشوقتی پاهایم می لرزیدوقتی برای اولینبار لرزش صدا و پاهایم را کنار دخترک حس کردم، فهمیدم عاشقی، بیاجازه و بیخبر، از دل کودکیم سر برآورده است…