نیمچه روانشناس - مدیر محصول در کافه بازار
کمینه محصول دوست داشتنی (MLP) چیه؟
چند روز پیش تو یک وبینار خرجی شرکت میکردم و مدیر محصول آمازون لابلای حرف هاش به موضوع MLP اشاره کرد. برام خیلی جالب بود که بالای 70 درصد مدیر محصول های خارجی به هیچ وجه نمیدونستن MLP چیه. به همین خاطر تصمیم گرفتم یک مقاله خیلی کوتاه در مورد این موضوع بنویسم.
تقریبا همه ما با مفهوم MVP آشنا هستیم. به ساده ترین زبان ممکن، MVP حداقل محصولیه که کار میکنه و میشه روش آزمایش انجام داد. مهمترین کاربرد MVP تست پذیر بودنشه. کاربر میتونه آن را در دست بگیره و باهاش کار کنه. در MVP کارکرد پذیر بودن محصول نسبت به هر چیز دیگری تقدم داره. شما در MVP همواره زیبایی و گسترش پذیری را فدای کارکردپذیری میکنید و از این معامله خوشحال هستین. چون در سریع ترین زمان ممکن میتونید به محصولی دست پیدا کنید که کار میکنه!
اریک ریس، کسی که اولین بار مفهوم MVP رو به دنیا معرفی کرد، اینطوری تعریفش میکنه:
کمینه محصول زنده، نسخه ای از محصول جدید است که این قابلیت را به تیم میدهد که با کمترین هزینه بتوانند بیشترین میزان یادگیری معتبر را از مشتریان داشته باشند.
معمولا وقتی توی استارتاپ ویکند ها شرکت میکنید یا کتاب های استارتاپی رو میخونید تا همینجا بهتون توضیح میدن که MVP چیه. اگر خیلی هنر کنن یکم میان جلوتر و میگن شما باید به صورت مداوم روی MVP آزمایش کنید و هی بهترش کنید. تعجبی هم نداره... خیلی از کسایی مدرس رشد بکن و اینطور چیزا هستن و دارن این رو به شما یاد میدن اصلا با قدم های بعدی مواجه نشدن.
اگر کمی حرفه ای تر باشین و تو محیط واقعی کار کرده باشین، با مفهوم MMP (minimum marketable product) هم آشنا هستین. تقریبا برای همه ما مدیر محصول ها آشنا شدن با این مفهوم خاطره یکسانی رو تداعی میکنه. وقتی که از MVP خیالمون راحت شد، میریم و یک نفر متخصص مارکت رو میاریم که ما رو از چنگ دیو وحشتناک بازار نجات بده و زمانی که خیلی خوشحال، MVP رو میذاریم جلوش و با افتخار بهش میگیم خب برو و این این شاهکار هنری ما رو بفروش! چند لحظه پوکر فیس بهمون نگاه میکنه و میگه این آشغال چیه؟ این رو حتی نمیشه تا دم در مارکت برد، چه برسه به عرضه کردن... و در این لحظه باشکوهه که با مفهوم زیبای MMP آشنا میشیم.
زمانی که شما تعدادی از MVP ها رو تست کرده باشین، میتونید یک نسخه با حداقل فیچر های ممکن رو طراحی بکنید که از نظر کاربر معنی دار باشه که برای استفاده کردن از این فیچر ها ارزش داره پولی پرداخت کنه. در واقع MMP یک مرحله از MVP جلوتره و از تست کردن و تلفیق کردن MVPهای مختلف بوجود میاد. پس در واقع MMP حداقل محصولیه که مشکلی از کاربر رو حل میکنه و کاربر حاضره در ازاش به شما پول پرداخت کنه.
مفهوم MLP یا minimum lovable product یکم با دو مفهوم قبلی متفاوته. همونطوری که از اسمش پیداست MLP کمترین محصولیه که کاربر اون رو دوست داره! اینجا دیگه صحبت عملکرد مطلق یا ارزون بودن نیست. زمانی محصول شما دوست داشتنیه که باعث بشه یک واکنش احساسی نظیر خوشحالی یا هیجان در کاربر شکل بگیره.این مفهوم شاید تو ارزیابی اولیه محصول زیاد به کار نیاد ولی زمانی که محصول در مرحله عرضه عمومی و رقابت قرار میگیره میتونه نقش کلیدی تو retention - adoption و خیلی شاخص های رفتاری دیگه کاربر بازی بکنه. یک عکس براتون میذارم تا یکم بیشتر با این موضوع آشنا بشین.
در MLP شما لازم نیست هزینه زیادی رو صرف پیاده سازی UI خفن یا انیمیشن و تصویر سازی های معرکه بکنید. خیلی وقت ها این مفهوم ساده تر از اون چیزیه که فکرشو میکنید. اوایلی که توییتر اومده بود رو یادتون هست؟ فرق بین لایک توییتر و فیسبوک چی بود؟ وقتی یک توییت رو داخل توییتر لایک میکردی یک صدای بلب ریزی میومد و این صدا خیلی قشنگ طراحی شده بود. یطوری بود که دوست داشتی تعداد بیشتری رو لایک کنی تا اون صدا رو بشنوی. هزینه پیاده سازی اون صدا مگه چقدر بود؟ یا زمانی که شبکه اجتماعی ویرو اومده بود با این که هیچ مزیتی نسبت بقیه شبکه های اجتماعی نداشت و چه بسا بدتر هم بود، فقط یک کارت ویزیت خیلی ساده و مینیمال بهتون میداد که شخصی سازی شده بود و به خاطر همین کارت ویزیت وایرال شد. کارت ویزیتی که پیاده سازیش کمتر از یک روز کار برنامه نویسی و طراحی داشت.
بیاید کاربردی تر راجب این موضوع صحبت کنیم. شما یک محصول دارید که کارش ارائه دادن دیتا به صورت نمودار های مختلفه. طبیعتا ظاهر محصول MVP شما یک چیزی مثل عکس زیر خواهد بود.
خیلی منطقیه که تو MVP زمان زیادی رو صرف طراحی ظاهر نمودار ها نکنید و فقط خروجی رو به کاربرتون ارائه بدین. چه چیزی این محصول رو از نگاه کاربرها دوست داشتنی میکنه؟ از کاربرها فیدبک میگیرن و به این نتیجه میرسین چیزی که کاربر رو خوشحال میکنه اینه که بتونه دوتا نمودار رو روهم بندازه و بازه زمانی رو به دلخواه خودش خارج از بازه های معمول تغییر بده. اما از طرف دیگه هم میدونید پیاده سازی این فیچر به قدری زمان و هزینه از شما میگیره که شاید به این زودی ها نتونید برید سراغش. آیا اینکه کاربر این فیچر رو داشته باشه باعث میشه محصول شما دوست داشتنی تر بشه؟ مفهوم دوست داشتن خیلی مفهوم گسترده ایه و میشه هزار برداشت ازش کرد ولی اگر بخوایم رادیکالش کنیم به احساسات و هیجان، جواب سوال قبل این میشه که نه دوست داشتنی تر نمیشه بلکه کاربردی تر میشه!
حداقل مزیت رقابتی شما نسبت به محصول رقیب که با همین کیفیت داره داده ها رو به مشتری ارائه میده، میتونه یک انیمیشن و استفاده ساده از رنگ ها باشه.
یا مثلا با خودتون بگین کاربرها دیتا رو با یک دقیقه تاخیر دریافت میکنن و این اشکالی نداره چون محصول کار میکنه، اما اگر بتونیم این زمان رو با دو روز کارکردن روش تبدیل کنیم به کمتر از 30 ثانیه، بسته به محصولتون میتونه تفاوت چشمگیری تو احساس کاربر نسبت به محصول شما ایجاد کنه. با خودتون میگین خب نمیشه با دوروز کار کردن زمان تحویل داده به کاربر رو کم کرد! باشه درسته ولی حداقل میتونید یک لودینگ قشنگ بزارین که تو این یک دقیقه کاربر سرگرم بشه.
همین تغییرات کوچیک و ساده باعث میشه که کاربر احساس خوش آیندتری نسبت به محصول شما داشته باشه و زمانی که تو دوراهی انتخاب بین دو محصول دارای کارکرد تقریبا یکسان قرار گرفت، محصولی رو انتخاب کنه که حس بهتری رو بهش منتقل میکنه.
در انتها یک تصویر از سایت themindstudios براتون میذارم که به زیبایی سه مفهوم MVP MMP MLP رو با هم مقایسه کرده.
این مفهوم میتونه تو تصمیم گیری هاتون در زمان ریلیز برای اولویت بندی کارها کمک کنه. همیشه هزینه حداقلی معقولی رو برای دوست داشتنی بودن محصولتون در قدم های اولش در نظر بگیرید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
#سوگواریـاینستاگرامی
مطلبی دیگر از این انتشارات
"توییتر" نمونه موفق یک "ابر بازی" (قسمت دوم:سلاح سناریو 1 !)
مطلبی دیگر از این انتشارات
مخاطب شناسی در طراحی تجربه کاربری بر اساس مدل سه گانه اریک برن