رهبری و غارات_آیا رهبر ایران دیکتاتور است؟




به نام خدا

رهبری و غارات_آیا رهبر ایران دیکتاتور است؟

توجه : توصیه می کنم اگر فکر می کنید انسان آزاده ای هستید، برای چند دقیقه اختلافات را کنار بگذارید و به دید یک محقق این مطلب را مطالعه کنید. از شما نمی خواهم با آن چه می خوانید موافقت یا مخالفت کنید، بلکه دوست دارم به کمک هم سعی کنیم آنچه را که نمی دانیم را به یکدیگر یاد بدهیم که بنظرم این کار زمانی اتفاق می افتد که از تعصب دوری کنیم و با ذهنی آزاد از چهارچوب ها به تحقیق و پژوهش بپردازیم و سعی کنیم اگر نظری داریم، آن را با مدرک و سندی معبر ارائه دهیم تا در این راه به آگاه سازی بیشتر یکدیگر کمک کرده باشیم.
تذکر : در این نوشته قصد حمایت یا نقد هیچ شخصیتی را ندارم. این را به خواننده واگذار می کنم تا با آنچه که می خواند و آنچه که در واقعیت می بیند، حق را از باطل تشخیص دهد. ما به عنوان انسان هایی که معصوم نیستیم، خالی از ایراد هم نیستیم و حتی رهبر یک جامعه هم می تواند دچار خطا شود، پس از قبل در مورد انتقاد هایی که با دلیل و مدرکی منطقی ارائه می شود استقبال می کنم و از اینکه در این راه به یکدیگر احترام می گذاریم، پشاپیش از شما متشکرم.

من هم مثل همه ی جوان های دیگر در جستجوی حقیقت هستم و به جای اینکه فقط به اطلاعات عامیانه بسنده کنم، تصمیم گرفته ام سختی مطالعه و تحقیق را به جان بخرم تا خود را از گمراهی بیرون آورم. شاید حرف هایم کمی شعارگونه به نظر آیند اما آنهایی که من را در این سایت می شناسند، می فهمند حداقل در این چند سال فعالیتم در زمینه ی نوشتن، دنبال هیچ شعاری نبوده ام. پس ترجیح می دهم فعلا در مورد رهبری انتقادی انجام ندهم تا انشاءالله اگر عمری بود و خدا علمی را روزی ام قرار داد، در مورد آن هم مطلبی بنویسم.

خوشبختانه به صورت اتفاقی در سایت ویرگول با کتاب ارزشمندی به نام الغارات آشنا شدم که به شدت فکرم را درگیر خودش کرده و با اینکه هنوز مطالعه ی آن تمام نشده است، تصمیم گرفتم در مورد آن بنویسم. کتاب حجم زیادی ندارد اما نمی شود آن را در یک مطلب خلاصه کرد، هر چند که می شود اما بنظرم ممکن است برای مخاطب خسته کننده باشد یا اینکه نتوان به طور کامل همه ی ابعاد آن را بررسی کرد تا آنجا که حتی توضیحاتی که در پاورقی ها آمده بسیار مهم است.

مقدمه :

چیزی که برای من که اسم علی را یدک می کشم و ظاهرا هم شیعه محسوب می شوم بسیار عجیب است که با توجه با داشتن مدرک دانشگاهی، چقدر بی سواد هستم و هر چه مطالعه ام را گسترده تر می کنم بیشتر به عمق فاجعه پی می برم.

موضوع کلی این کتاب در مورد نیمه دوم حکوت امام علی (ع) است که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده و فکر می کنم که حداقل شیعیان کمترین بهره را از این دوره ی پر فراز و نشیب برده اند. شاید اگر به عمق مصیبت های امام علی (ع) در این دوره پی ببریم، همانند عزاداری برای امام حسین (ع)، ماه ها سیاه می پوشیدیم و اشک می ریختیم، چون اگر کسی بخواهد واقعه ی کربلا را به درستی درک کند، می بایست ابتدا غربت و تنهایی امام علی (ع) را درک کند و به تعبیری دیگر، راه کربلا از کوفه می گذرد.

در روند مطالعه به قسمتی برخوردم که به خاطر مسائلی که در چند سال گذشته کشور با آن درگیر بوده است ، لازم دیدم برای شروع به آن بپردازم و این مطلب همان بحث دیکتاتوری جناب آقای خامنه ای است و وقتی این قسمت از کتاب را خواندم، چراغ هایی در ذهنم روشن شد که گفتم شاید برای دیگران هم مفید باشد.

منظور از غارات چیست ؟

در نیمه ی دوم حکومت امام علی (ع)، بعد از اتمام جنگ های دوران خلافت ایشان، به زمانی می رسیم که دیگر کسی از فرمان امیرالمؤمنین (ع) اطاعت نمی کند و غارت های متعدد در مناطق مختلف مملکت اسلامی توسط سربازان شوم معاویه اتفاق می افتد که به دوران «غارات» مشهور شده است.

برای یاد آوری برای کسانی که یا یادشان رفته و یا اطلاعی از تاریخ حکومت امام علی (ع) ندارند شرح مختصری از سه جنگی که در نیمه ی اول حکومت ایشان رخ داده است را عرض می کنم :

جنگهای دوران حکومت امام علی (ع)

جنگ اول جمل : طلحه و زبیر که از گرفتن پست و مقام در حکومت آن حضرت نا امید شدند با همدستی عایشه، همسر پیامبر، به بهانه ی خونخواهی خلیفه سوم با امام وارد جنگ شدند که نتیجه ی آن شکست و کشته شدن طلحه و زبیر بود.

جنگ دوم صفین : معاویه به بهانه ی خونخواهی خلیفه سوم و مشروع نبودن حکومت امیرالمؤمنین (ع) حاضر به تحویل فرمانداری شام نشد و بعد مذاکراتی که امام با معاویه داشت مجبور به جنگ شد که به علت طولانی شدن جنگ کار به حکمیت رسید و امام علی (ع) علی رغم میل باطنی و با اصرار یارانش مجبور شد حکمیت را قبول کند. هرچند بعدا یارانش از این که به حکمیت تن داده بودند، پشیمان شدند و از امام خواستند تا دوباره با معاویه وارد جنگ شود، اما چون امام علی(ع) حاضر نبود عهدی که با معاویه بسته بود را نقض کند، می فرمود باید منتظر صدور حکم حکمین بمانیم. بعد ها به این گروه از یاران آن حضرت «خوارج» گفته شد.

جنگ سوم نهروان : و درنهایت آخرین جنگ دوران حکومت امام علی (ع) مربوط به تقابل ایشان با خوارج است که نهایت به شکست آنها منجر می شود. خوارج درعین حال که افرادی ساده اندیش بودند، اما افرادی مجاهد و عابد و زاهد بودند. در نتیجه ی این جنگ حدود چهار هزار نفر از یاران سابق امیرالمؤمنین (ع) کشته شدند که بسیاری از آنها از اقوام و دوستان و نزدیکان سپاه امیرالمؤمنین (ع) بودند.

آیا رهبر ایران دیکتاتور است ؟

برای بررسی این موضوع به بخشی از شیوه ی حکومت داری امام (ع) نگاه می اندازیم و آن را با وضعیت فعلی رهبر ایران مقایسه می کنیم. این را عرض کنم که شاید این کار اشتباه باشد، اما من به عنوان یک فرد متخصص این کار را انجام نمی دهم پس حق خطا را برایم خودم قائل می شوم.

عزل قیس بن سعد از حکومت مصر :

به دلیل توطئه های معاویه، نزدیکان امام علی (ع) فکر کردند قیس بن سعد حاکم مصر قصد شورش دارد و توصیه کردند که او از مقام خود عزل شده و به جای او محمد بن ابی بکر حاکم مصر شود. امام علی (ع) که می دانست قیس بن سعد فرد مورد اعتمادی است، برخلاف میل خود او را از حکومت مصر عزل کردند.

نکته ای که باید بدان توجه کرد:

سیره ی رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) همواره این بوده است که در چنین موضوعاتی به نظرات زیر دستان خود اهمیت می دادند و اگر آنها بر یک نظر اصرار داشتند آن را می پذیرفتند، هرچند خود با آن مخالف باشند؛ و این رفتار، لازمه ی رشد جامعه است. نمونه ی دیگر، ابقای ابوموسی أشعری بر فرمانداری کوفه توسط امیرالمؤمنین (ع) به دلیل اصرار مالک أشتر است؛ با وجود اینکه حضرت خود با ابقای ابوموسی مخالف بود و حضور او در این منصب، در جریان جنگ جمل بسیار مشکل آفرین شد.

نتیجه :

حال با توجه به آنچه از حکومت امیرالمؤمنین (ع) دیدم متوجه می شویم که رهبر ایران هم با بعضی از مسئولین موافق نیستند اما به خاطر همان چیزی که رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) بدان اعتقاد داشته که همان رشد جامعه می باشد، قبول کرده اند که بعضی از شخصیت ها در رأس بعضی امور کشور قرار بگیرند که نیاز به گفتن نیست که نتیجه ی کار این مسئولین، وضعیت کشور را بحرانی کرده است.

پس نظر من تا اینجا این است که حداقل ظاهراً با این تفاسیر، آقای خامنه ای نمی توانند به طور مطلق یک رهبر دیکتاتور باشند مگر این که کسی خلاف آن را با دلیلی منطقی و محکمه پسند ثابت کنند.

پ ن : توضیحی در مورد محمد بن ابی بکر جانشین قیس بن سعد :

محمدبن ابی بکر فرزند خلیفه اول بود و زمانی که در کودکی پدرش را از دست داد، مادرش «اسماء بنت عمیس» به همسری امیرالمؤمنین (ع) درآمد و در نتیجه محمد در خانه ی امام و مانند سایر فرزندان آن حضرت و تحت تربیت ایشان بزرگ شد. امیرالمؤمنین (ع) او را فرزند خود می خواند و در مورد او می فرمود:« محمد فرزند من است، اما از نسل ابوبکر». او از عابدان قریش و مورد علاقه ی امیرالمؤمنین (ع) بود. پس از شهادتش حضرت در وصف او فرمود:« او فرزندی خیرخواه، کارگزاری تلاشگر، شمشیری برنده و رکنی استوار در برابر دشمن بود». نامه 35 نهج البلاغه






1 مهر 1402

علی دادخواه