نانوا هم جوش شیرین می زند...
نیمه شب های خطرناک برای تمام نسل ها
به نام خدا
نیمه شب های خطرناک برای نسل های بعدی
خدارا شکر می کنم که با وجود متولد شدن در یک خانواده ی سراسر آشوب که پدر و مادر هیچ نقش درستی در تربیت جنسی فرزندانشان نداشته اند، من نیز گرایش جنسی ام منحرف نشده و خواهان ارتباط با هم جنس خود در هیچ یک از دوران های زندگی ام نبوده ام و از طرفی جایگاه زن برایم چنان است که او را چون خدایی میدانم که در جسم آدمی هبوط کرده، در نتیجه لایق ستایش فراوان است، چنانچه اگر مردی می خواهد از فرش پا به عرش بگذارد، ناگزیر می بایست دست به دامان زن شود و مهر و محبت او را چون مشعلی بر افروخته در راه طریقت بداند که مسیر را چون خورشیدی روشن می کند.
از جهتی دیگر چون در زمانه ای بزرگ شده بودم که سطح دسترسی به اطلاعات به گستردگی حال نبود، خوشبختی دیگری داشته ام که در معرض فریب رسانه های اجتماعی نبوده ام وگرنه با این حجم از تبلیغات هم جنس گرایی، این امکان وجود داشت که شاید من هم در این بازار آشفته ی فرهنگی، پایم بلغزد و فریب این از خدا بی خبران را بخورم.
صهیونیسم جهانی به این پی برده که دیگر زمانه ی بمب اتم و جنگ مسلحانه گذشته است و می شود علاوه بر صرفه جویی در هزینه های جنگ، کاری کرد که به جای کشتن انسان ها، آنها را تبدیل به فرصت و سرمایه ی بالقوه ای کرد تا با انجام شگردهایی کاملاً دوستانه، محصولات جنسی خود را بفروشد که با این روش هم زمان به دو هدف رسیده است، اول آنکه دشمنان خود را بدون هیچ گونه جنگ مسلحانه ای به زانو در می آورد و دوم آنکه بازاری برای محصولات خود ایجاد می کنند.
حال اگر باز هم کشوری بخواهد در مقابل این جنگ نرم با آنها مقابله کند و پا را از حدود خود فراتر بگذارد گزینه ی جنگ، دیگر آن هزینه ی قبل را ندارد زیرا با کشوری می خواهد مقابله کند که از چند سال قبل روی کودکان و نوجوانان آن کارکرده، آنها را به گرایش های مختلف منحرف کرده و پرده ی حیا و عفت را در چشم آنان از بین برده است و حال همین نسل جنسیت زده و فاسد شده می خواهد اسلحه به دست بگیرد و با دشمن بجنگد. بعد می بینیم که سربازها در سنگر به جای داشتن جسارت و شجاعت، به همسنگر خود فکر می کنند که چقدر زیبا است و از طرفی دلشان مشروبات الکلی می خواهد چون سخت از جنگیدن می هراسند و می خواهند به واسطه ی نوشیدن، کمی حالشان را خوب کنند. این می شود که حتی یک بچه می تواند آنها را شکست بدهد.
کافی است به فضای آشفته ی این روزها نگاهی بیندازید و ببینید قشر نوجوان و جوان ما چقدر روحیات حساسی دارند و از طرفی چون اکثر آنها تک فرزند یا در خانواده ای کم جمعیت رشد پیدا کرده اند، از تمام امکانات رفاهی با بهترین کیفیت بهره برده اند و شاید الان برای این حرف به من خرده بگیرند ولی باید توجه آنها را به قبل از به وجود آمدن تلفن همراه جلب کنم.
حال این نازپروری و تن پروری اگر کنترل نشود، مستعد هر گونه فسادی است و دشمن که تسلط کافی بر این موضوع دارد، سعی می کند با استفاده از رسانه و شبکه های اجتماعی، تصویری رمانتیک و غیر واقعی را برای نوجوانان ایجاد کند و در تغییر ذائقه ی جنسی آنان تأثیر بگذارد و این می شود که به جای رو به رو شدن با واقعیت های زندگی، نوجوان ها به دنبال رسیدن به رؤیاهای فانتزی خود هستند و چون که تطابق واقعیت با آرزوهای آنها امکان پذیر نیست، با ناآگاهی و بی سوادی بی نهایت خود، دست به شورش می زنند و شعارهایی را فریاد می زنند که اربابان رسانه به خورد آنها داده اند که در نتیجه با سرکوب شدن توسط حکومت، خشم در دلشان به عقده تبدیل می شود و سعی می کنند با انجام رفتارهایی خارج از عرف در سطح جامعه، از حکومت انتقام بگیرند و این یعنی جنگی داخلی که دشمن مدت ها روی آن سرمایه گذاری و برنامه ریزی کرده است.
متأسفانه مسئولان حکومتی ما به جای اینکه مسأله را حل کنند، بیشتر با فیلتر کردن، می خواهند صورت مسأله را پاک کنند و البته اگر بگوییم بعضی از آنها فریب خورده و با این صهیونیسم جهانی هم دست شده اند، هیچ بی راه نگفته ایم و می بینیم هر چند وقت یک بار دست یکی از آنها رو می شود که چطور با فروش اطلاعات محرمانه ی کشور، در پی کسب منفعت شخصی کار می کرده است، تا اینکه بخواهد به کشورش خدمت کند.
حال می بینیم که شرایط آن قدر بغرنج شده است که همجنس گرایی به راحتی، بدون هیچ ترس و واهمه ای در فضای مجازی و واقعی تبلیغ می شود و از آن طرف مسئولان بیشتر به فکر با شکوه برگزار شدن انتخابات هستند و خودشان را به ندیدن و نشنیدن زده اند و فقط مگر خدا به داد این کشتی به گل نشسته ی کشور برسد.
من در تاریخ 3 بهمن 1402 مطلبی به عنوان کتابخانه ای برای ترویج همجنس گرایی منتشر کردم و هم زمان برای افزایش بازدید آن به سایت ویرگول درخواست دادم، اما بعد از چند روز درخواست من پذیرفته نشد و اتفاق عجیبی رخ داد به این شرح که مشاهده کردم هم زمان چهار مطلب من در قسمت برگزیده ها قرار گرفته و از طرفی، نوشته هایی با موضوع معرفی کتابخانه ی نیمه شب هم در همین بخش منتشر شده است.
حال شما بگویید قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس!
اینکه ویرگول لطف کرده و نوشته های من را در قسمت برگزیده ها آورده، خوشحال هستم اما بیشتر ترجیح می دادم مطلبی از من بیشتر دیده شود که باعث آگاهی است و نه آنهایی که از اهمیت محتوایی کمتری برخوردارند و این کار ویرگول باعث شد تا مصمم شوم که با یاری خداوند در راه آگاه سازی قدم بردارم هرچند که در راه با موانع زیادی مواجه بشوم.
8 بهمن 1402
https://vrgl.ir/J9fd8
مطلبی دیگر از این انتشارات
در شک
مطلبی دیگر از این انتشارات
نمازی اجباری، یقینی زورکی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
از شک به یقین