کتابخانه ای برای ترویج همجنس گرایی




به نام خدا

کتابخانه ای برای ترویج همجنس گرایی

معتقدم که ادبیات ایران آنقدر غنی است که ما کمتر به کتاب های غربی نیاز پیدا می کنیم و من اگر به ادبیات غیر ایرانی مراجعه می کنم بیشتر برای شناخت ادبیات خودمان است که می خواهم انعکاس آن را در کتاب های خارجی ببینم.

در حوزه ترجمه و تفسیر روان کتاب های قبل و بعد از تاریخ هجری قمری که توسط دانشمندان و ادیبان ایرانی نوشته شده اند متأسفانه خیلی کم کار کرده ایم و در سایه ی این غفلت، شاهد این هستیم که کشور های دیگر، چه غربی و چه شرقی، گنجینه های ادبی ما را به سرقت برده و آنها را با کمی تغییر و همچنین هم راستا با عقاید خود دست کاری و با نام خودشان به ما می فروشند و از همه بدتر عده ای دلال، بیسواد و در نهایت وطن فروش به صورت شبانه روزی تلاش می کنند تا این محصول مهندسی شده را به خورد خواننده ی ایرانی بدهند و از طرفی، این مافیای غول پیکر سعی می کند تا جلوی نشر کتاب های آگاه کننده را بگیرند که در این مطلب به آن اشاره کرده ام.

من تعجب می کنم که چطور وزارت ارشاد مجوز چاپ کتاب هایی را می دهد که آشکارا و بدون هیچ تعارفی، فرهنگ هم جنس گرایی را ترویج می دهند اما همان وزارت عرصه را چنان بر نویسندگان ایرانی تنگ می کند که در نهایت آن نویسنده مجبور به کوچ اجباری می شود و بعدها می شنویم که فلان نویسنده در فلان کشور، دار فانی را وداع گفته است. آخر ما قسم حضرت عباس را قبول کنیم یا دم خروس را.

دوست عزیزی که این نوشته را می خوانی، والدین گرامی که برای فرزندتان کتاب می خرید و ای همه ی خوانندگان عزیز کتاب خوان، به پیر به پیغمبر این قدر که در کتاب کتابخانه ی نیمه شب، فرهنگ همجنس گرایی را تبلیغ کرده اند، در کتاب های اصیل و قدیمی کشورهای اروپایی و آمریکایی به آن نپرداخته اند.

چرا طاقچه، فیدیبو و سایر ارائه کنندگان روی این کتاب مشخص مانور می دهند؟ این ها دقیقاً از چه کسی دستور و برنامه می گیرند؟ اتاق فکرشان کجاست؟ اسرائیل و صهیونیسم تا توی خانه های ما نفوذ کرده است و ما هنوز فکر می کنیم آنها دارند در فلسطین اشغالی دست به قتل عام می زنند! باور کنید اگر اخلاق در یک جامعه از بین برود، دیگر همه چیز از دست رفته است و کشور بدون حتی یک قطره خون ریزی به دست دشمن می افتد.

من بارها داد زده ام که نه مذهبی ام و نه بسیجی، فقط یک شهروند معمولی ایرانی هستم که دارم از تعجب شاخ در می آورم از این همه غفلت مسئولین! چند روز پیش رفته بودم کتابخانه و دیدم همین کتابخانه ی نیمه شب روی پیشخوان بود، از کتابدار پرسیدم این کتاب چطور است، جواب داد خیلی طرفدار دارد تا آنجا که چندین نفر آن را رزرو کرده اند!

در این کتاب منحوس، دختری به نام نورا بارها از ارتباط و ازدواج برادرش با پسری به نام ایوان حرف می زند، آخر از این واضح تر هم مگر می شود همجنس گرایی را تبلیغ کرد!

آیا می دانید حکم کسی که مرتکب لواط می شد، در بدترین حالت اعدام است؟

جای شگفتی است که در کشوری یک تار موی زن باعث نابودی اسلام می شود، اما اگر در کتاب ها لواط و همجنس گرایی ترویج شود هیچ اشکالی ندارد!

خدایا به خودت پناه می برم.