اخوانیه‌های نوستالژیک

ما که ماندیم از پس قاتل‌ترین سال‌ها
کی کنیم ایام رفته جانشین حال‌ها

روی بازو دانه دانه پر نشاندیم ای رفیق
نیست در انگارمان شرم شکست بال‌ها

بر زمین این بار گرچه سخت و سنگین می‌رود
وقت مانده تا کند وا از تنش اثقال‌ها

آسمان شب به بانگی کی فریب صبح خورد؟
گو ننالند این همه بیهوده این طبال‌ها

در غم روز و شب رفته مبادا طی کنی
چون شود دوران بسیاری بر آن منوال‌ها

می‌رسند آخر به لطف یاد یاران قدیم
گر چه می‌افتند از  هر شاخه من کال‌ها

به استقبال این‌جا