بیش از آن...
زیباییت شکفتن خوبی و بیش از آن
انگار غاریازِ(1) جنوبی و بیش از آن
در هرم باد میوهپزانِ شمال ری
طعم چشید یخمک چوبی و بیش از آن
بر قلهها نظاره دشتی به وقت عصر!
رنگین و دلربای، غروبی و بیش از آن
گویا نسیم آخر مرداد مرجنی(2)
محصول دست بتکدههای برهمنی
آخر تو چیستی که برای بیان تو
از من غزل رمیده به سوی جهان تو
شاید تو سرو کاشمر ذهن شاعری
محبوب فوق گفتن آغاز و آخری
هم عاجز از سکوتم و هم از سرودنت
تنها همین که چه خوبی و بیش از آن...
1- غاریاز؛ وقتی از سال. بروجنیها بعد چله کوچک (اول اسفند) تا بهار را غاریاز میگویند. (یا به گمانم از 10 اسفند تا بهار). شهرکردیها میگویند غَریاز و منظور آنها از غریاز خود بهار است.
2- مرجن، دشتی مجاور بروجن. مجاز از همان بروجن خودمان. :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
علیه غیر تشریفاتی بودن
مطلبی دیگر از این انتشارات
آدمها چه طوری اشتباهی میشوند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
سلام به دنیا