تقصیر اصلاح‌طلبانه در ماجرای سپنتا نیکنام

یک جنبه ماجرای سپنتا نیکنام را باید به اصلاح‌طلبان نسبت داد. در سال‌های اخیر فقهای هویت گرا وزن قابل ملاحظه‌ای یافته اند. این دسته از فقها در دهه ۶۰ تحت عنوان ولایتی‌ها شناخته می‌شدند و برخی از آن‌ها مثل آقای سیدحسن طباطبایی قمی رویارویی مستقیم با نظام داشتند و برخی مثل آیت‌الله گلپایگانی با نظام مصالحه انتقادی کرده بودند. اما افراد این جریان در دهه‌های اخیر با نظام وارد مقابله‌ نشده و توانستند به مدد حفظ خود از طوفان‌های سیاسی و تمرکز بر حوزه علمیه قم وزن اجتماعی قابل توجهی را کسب کنند.

 از جمله خصال این جریان  شیعه‌پرستی شدید و سنی‌ستیزی غلیظ است. رویکردشان به احکام بسیار سنتی است. احکامی مثل حرمت موسیقی و‌ حلیت قمه‌زنی و مجالس عمرکشان از ثمرات این دستگاه فقهی است. این فقها  در حقیقت همان جریان مورد نگرانی امام بودند که از ایشان تحت عنوان  متحجرین حوزه یاد می‌کردند.

در وقایع سال ۸۸  اصلاح طلبان علاوه بر مراجعی که از قدیم با ایشان مرتبط بودند، به این گروه از مراجع نیز متمسک می‌شدند. اگرچه این توسل برای اصلاح‌طلبان آب نداشت، اما برای مراجع سنتی خالی از فایده نبود، زیرا وزن سیاسی قابل توجهی در نظم سیاسی یافتند. اگر چه با ولایت فقیه موافقت همه‌جانبه ندارند، اما برای مصالحه و حفظ ایشان در دایره صلح و دوستی به دیدگاه‌هایشان در نظام بهای زیادی داده شد. یک نمونه مناسب از تاثیرگذاری ایشان در معادلات سیاسی کنونی، تلاش مجلس برای اضافه کردن تعطیلی هشتم ربیع الاول به عنوان یک مناسبت مذهبی به تقویم ایران است.

 دلیل دوم ارتقای وزن سیاسی ایشان آن است که فقهای سنتی با تسلط بر حوزه قم، اندیشه‌های فقهی نظام را بیش از پیش به سوی خود کشیده و رقابتی در تشرع و تشیع را ایجاد کرده اند تا فقهای نظام‌اندیش نیز به سوی ایشان میل کنند. لغو عضویت نیکنام را نیز می‌توان به همان مسابقه هویت‌گرایی نسبت داد.

 اگر این جریان امروز سنتی که دغدغه اصلی امام بود هم‌چنان مورد اقبال توده‌ها باشد، در آینده و در ترکیب با برخی سرخوردگی‌های سیاسی نیروهای مذهبی احتمالا مولود نامبارک سلفی‌گری شیعی را متولد خواهد کرد.

 این جریان برنامه‌های بلندمدتی برای آینده حوزه دارد و از امروز سرمایه‌گذاری روی نوه یکی از مراجع قدیم را (که بر خلاف امروز نوه‌اش، از معماران تقریب مذاهب بوده است) برای کسب مرجعیت عامه و ایجاد وحدت در مرجعیت شیعه آغاز کرده است. فقیه میانسالی که می‌کوشد با گفتن از بازرگان و نظام اقتصادی غرب دل نوگراها را ببرد اما وقتی بیان‌های ناقصش راجع به این مسائل را می‌خوانید و اشتباهات متعددش در اَعلام را در سی دقیقه مصاحبه می‌شنوید، متوجه می‌شوید که در این قضایا نیم‌آموخته است. این‌ها زینت المجلسی هستند برای پیشبرد پروژه مرجعیت عامه و فرو غلتیدن بیش از پیش شیعه در چاه اخباری‌گری و هویت‌گرایی.

امیدوارم اصلاح‌طلبان در این وزن‌کشی در سمت درست بایستند و این قدر از بغض علی به آتش هویت‌گراها ندمند.

دو تذکر مهم:

۱- این متن را بلند بلند فکر کردن تلقی کنید. حوزه اصلی مطالعه من کلام و تاریخ نیست و این متن نیز خالی از این ایرادات نیست، اما دیدگاهی است که بر اساس اطلاعات و مشاهداتم تا امروز به آن رسیده ام.

۲- این متن در یک فضای دانشگاهی و با هدف روشنگری نوشته شده. اساسا رویکردهای قهرآمیز به جریانات فکری ولو مضر را موثر نمی‌دانم.