تنها شدم

انگار تنها شدم. بازی ادامه دارد و من این گوشه نشستم و با حسرت به آن‌ها نگاه می‌کنم. نمی‌توانم بگویم به بازی راهم بدهید، چرا؟ چون نقاب به صورت زده ام، نمی‌شناسندم که به بازی راهم بدهند. یک‌هو، بی‌برنامه تنها شدم.