درباره روزهای اندر امیدواری
روزهای زندگی بر چند نوعند. روزهای معمولی که تمام زندگی را پوشیده اند، این روزها نه خوب اند و نه بد. بعد از میان آنها بعضی نوع روزهای دیگر سرک میکشند.
یکی روزهایی که غمگین اند. روز شکست اند. معمولاً با یک بار خوابیدن تا حد زیادی بار غم این روزها از بین میرود و اگر غم عمیقتر شود؛ چند بار یا چندین بار خوابیدن میخواهند.
دیگر، روزهایی که شادند. دوستشان داری و واقعا آرزو میکنی کاش آن روز تمام نشود.این روزها اغلب پیاپی اند. برای همین روزهای شادی معمولاً در دورههای شادی خلاصه میشوند. مثل وقتی که علیالدوام در کتابخانه نشستهای به مثلاً پایاننامه نوشتن بیهیچ دغدغه ای.
اما چهارمی و از همه عجیبتر؛ «روزهای اندر امیدواری» اند. امیدواری به این که مثلاً هفته دیگر، دو هفته دیگر، یک ماه دیگر و یا چند ماه دیگر؛ اتفاقی میافتد که میتواند دلپذیر باشد. مثلاً اگر تیم ملی ایران بازی داشته باشد و فوتبال برایت این قدر معمولی نباشد که هنوز طعم ایران-آمریکا یا ایران-استرالیا یا حتی ایران-کره 96 و ایران-چین 97 را داشته باشد؛ فکر میکنی چه قدر خوب و آن چند ساعت به طرز وصفناپذیری شورآفرین است. شاد نیستی؛ غمگین هم نیستی و از همه مهمتر این که معمولی یا آرام هم نیستی. حالا اگر تیم ملی بازی مزخرفی بکند یا از آن بدتر ببازد، این ساعات اندر امیدواری یک باره تغییر ماهیت میدهند. ماهیت ساعات و روزهای اندر امیدواری به دلپذیری اتفاق آتی بستگی دارد.
اتفاق آتی حتی اگر خوشایند هم باشد؛ باید استمراری به اندازه استمرار روزهای اندر امیدواری داشته باشد تا بتواند طعم در میانه و مذبذب این روزها را شیرین کند. و اگر اتفاق آتی نیافتد یا دود شود و به هوا رود؛ اندوه روزهای اندر امیدواری در تمام روزهای بعد آن سایه میاندازد.
و چه قدر تلخم این روزها. تلخ و نومید و شکستخورده و اندوهگین و پرت افتاده و فراموششده و نه چندان مهم. شاید به خاطر همه آن روزهای اندر امیدواری که گذراندم و حالا هیچ.
مطلبی دیگر از این انتشارات
عبادت، دلیل بر نمیدارد یا در نقد رسوبات رویکرد اسلامشناسانه علی شریعتی به عبادت
مطلبی دیگر از این انتشارات
ناامنی مرجح؛ در باب اسکانیاسواری
مطلبی دیگر از این انتشارات
شلختگی (نسخه بدون فضولی)