دو اشتباه بزرگ {از مجموعه اشتباهات} رضاخان

1- هر چه از حکومت رضاشاه بیشتر می‌گذشت، اعتماد وی به کارگزاران طراز اول کاهش می‌یافت. این ضعف منابع انسانی در سطوح عالیه حکومت منجر به ضعف تصمیم‌گیری و اشتباه در تشخیص اولویت‎ها شد که انجامی جز افول محبوبیت دولت در میان عامه مردم و نهایتاً اشغال نظامی ایران نداشت. «بر تخت نشستن رضاشاه، امیدهای فراوانی برای اصلاح میان ایرانیان و ناظران خارجی (به ویژه سفرای بریتانیا، آمریکا و آلمان و هئیت مالی آمریکا به ریاست دکتر میلسپو) به وجود آورد، امیدهایی که پس از 1305 نقش بر آب شد.

شاه به طرز قابل درکی از اتکاپذیری سیاسی کارگزارن مناصب سیاسی سود می‌برد، اما شخصیت رازآلود، خشن و ظنینش اعتماد کردن یا برانگیخته شدن حسی از وفاداری در دیگران را دشوار می‌کرد. نتیجه آن شد که شاه به برگزیدن افراد ناصالح یا نیمه صالح برای مناصب مهم حکومتی و نظامی به جای مردان توانمند گرایش یافت. افرادی که خود شاه اغلب در صدد تخریب یا بی‌اعتبار کردنشان بود». (Elliot 2004, 78)  پهلوی اول نه تنها روند جذب رجالی چون مصدق و مدرس را پی نگرفت، بلکه سنتی که با کنار گذاشته شدن حسن مشیرالدوله و حسین موتمن‌الملک، فرزندان نیکنام نصرالله مشیرالدوله (پیرنیا) آغاز شده بود، حتی به عبدالحسین تیمورتاش و علی‌اکبر داور و  محمدعلی فروغی، بانیان کارآزموده سلطنت پهلوی هم رحم نکرد. حفظ نیروی انسانی نخبه، به ویژه رجالی که در کوره مشروطیت آبدیده شده بودند، می‌توانست رضاشاه را از برخی تصمیمات نادرست در امان بدارد.

2- پهلوی اول اگرچه طرح خوبی برای ایجاد امنیت داخلی داشت، اما دکترین موفقی برای تامین امنیت خارجی تدارک ندید. البته تیمورتاش تا آخرین روزهایی که در دستگاه پهلوی قرب داشت پیگیر نیرومندتر کردن نیروی دریایی از طریق کشورهای ثالث نظیر ایتالیا، حل مشکلات سیاست خارجی با بریتانیا و در عین حال میل به شوروی به منظور ایجاد توازن با بریتانیا بود.

طرح تیمورتاش برای ایجاد امنیت خارجی قابل قبول به نظر می‌رسید. (اکبری و وحیدی‌راد 1392, 45 و 66) اما طی 9 سال آخر دولت پهلوی، بی‌توجهی به دکترین امنیت خارجی به اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، نقض بی‌طرفی و دامنه‌ای از بحران‌ها و بی‌ثباتی‌ها در سال‌های ابتدایی دهه 20 انجامید. به عقیده برخی تحلیل‌گران آموزش دیدن افسران ایران در دانشکده‌های نظامی کشورهای مختلف آن‌ها را عاجز از ارائه یک طرح دفاعی منسجم و عملیاتی (به رغم تاکید رضاشاه) می‌کند.

دو دیگر آن که «ارتش ایران، ارتشی برای دفاع خارجی نبود. ارتش ایران در دوره رضاشاه به یک ژاندارمری بزرگ تبدیل شده بود؛ ارتشی که نیروی دفاعی برای داخل مرزها بود نه برای دفاع از مرزها یا بیرون از آن، درحقیقت ارتشی برای حفظ امنیت داخلی -با توجه به ترکیب اجتماعی، سیاسی، قومی و زبانی ایران - بود و سعی می‌کرد ارتشی برای یکپارچگی کشور باشد». (دلفانی 1393) قطع روابط نظامی ایران با فرانسه و آمریکا بر اساس مسائل جزئی و تنش‌آلود شدن روابط با بریتانیا سبب شد تا به رغم روابط دوستانه ایران با همسایگانش، فرصت اتحاد درست در فضای جهانی را از دست بدهد، در حالی که «دفاع نظامی کشور بر اساس دیپلماسی آن است». (همان).

ارجاعات

Elliot, Matthew. 2004. "New Iran and the Dissolution of Party Politics under Reza Shah." In Men of Order : Authoritarian Modernization Under Atatürk and Reza Shah, by Touraj Atabaki and Erik J. Zurcher. London: I.B. Tauris & Co. Ltd.

اکبری, محمدعلی, و میکائیل وحیدی‌راد. 1392. “تیمورتاش قربانی منافع انگلیس در ایران.” (فصلنامه گنجینه اسناد) سوم (سال بیست و سوم): 44-69.

دلفانی, محمود. 1393. “اشتباهات دیپلماتیک رضاشاه زمینه‌ساز اشغال ایران شد.” روزنامه شرق, 8 شهریور.