حالا که آرای سفید متغیر مهمی شده است...

۸ سال پیش که نتیجهٔ انتخابات به صورت مرزی پیش‌ می‌رفت، آرای سفید تبدیل به مسئله شد. کارشناسان وزارت کشور، به اشتباه آرای سفید را از عداد آرای مأخوذه خارج کرده بودند. النهایه و پس از محاسبهٔ آرای سفید، باز هم آقای روحانی برنده انتخابات شد. حالا و در انتخابات حاضر که احتمالاً شمار آرای سفید قابل توجه و چشم‌گیر خواهد بود، گفتم سر چشمه را به بیل بگیرم.

پس از اصلاحاتی که در میانهٔ دههٔ هشتاد در قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی به عمل آمد، آرای سفید و به طور کلی آرای باطله، اهمیت و تأثیرگذاری حقوقی خود در روال انتخاب نمایندگان مجلس را از دست دادند. این آرا اگرچه صورتجلسه می‌شوند، اما مبنای محاسبهٔ اکثریت نیستند.با این حال در قانون انتخابات ریاست جمهوری همان روال سال‌های نخست وضع قانون هنوز برقرار است و آرای باطله مهمند.

در انتخابات ریاست جمهوری آرای باطله به دو قسم «باطل مأخوذه» و «باطل غیر مأخوذه» تقسیم می‌شود.آرای باطله به دو قسم «باطل مأخوذه» و «باطل غیر مأخوذه» تقسیم می‌شود. چنان‌چه تعرفه‌ای به درستی صادر شده باشد، اما سفید به صندوق انداخته شود؛ یا قابل خواندن نباشد؛ یا بیش از تعداد مورد نیاز اسم نامزد روی آن نوشته شده باشد، باطل مأخوذه به حساب می‌آید. آرای مأخوذه ملاک شناخت برنده است. یعنی برنده باید نصف آرای مأخوذه به علاوهٔ یک رأی را کسب کند و در آرای مأخوذه فرقی بین باطل و صحیح نیست.

در انتخابات مجلس ۱۳۹۸ آرای باطل به نحو چشم‌گیری بالا بود. آن گونه که همان زمان بررسی کردم بسته به حوزهٔ انتخابیه از ۷ تا ۱۵ درصد آرایی که به صندوق ریخته شده بودند، باطل بودند. این اتفاق اگر در انتخابات پیش رو تکرار شود -که با توجه به آن‌چه در سطح جامعه مشاهده می‌کنم هیچ بعید به نظر نمی‌رسد-یعنی نامزد اول با رقیب دیگری نیز طرف است. این درست بر خلاف انتخابات گذشته ریاست جمهوری است که معمولاً آرای باطل کمتر از ۵ درصد آرا و قابل چشم‌پوشی بودند.

متأسفانه این‌ها نشانه‌های خوبی نیست. اگر نظرسنجی‌های انتخابات درست باشند و پراکندگی آرا نیز کم باشد، نشانهٔ نامطلوب دیگری نیز در راه است. بر خلاف آن‌چه تصور می‌شود در بررسی میزان درستی و قابل اتکا بودن یک انتخابات،‌ به درصد مشارکت نگریسته نمی‌شود، بلکه به «رقابت» نگریسته می‌شود. رقابت نیز سه شاخص کلاسیک دارد: «انطباق شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان»؛ «نسبت نامزدهای حاضر در دور نهایی به نامزدهای داوطلب»؛ و «پراکندگی آرا». در شاخص نخست، وضعیت انتخابات ریاست جمهوری به نسبت انتخابات مجلس قابل قبول است. تقریباً هر کسی می‌تواند ثبت نام کند (بحمدالله تلاش شورای نگهبان برای محدود کردن این حق در این دوره به جایی نرسید. تا دورهٔ بعد هم خدا کریم است.) اما در انتخابات مجلس ابداً وضعیت قابل قبول نیست: انتخاب‌شونده باید دست کم ۳۰ ساله باشد و انتخاب‌کننده دست کم ۱۸ ساله. انتخاب‌شونده باید مدرک کارشناسی ارشد داشته باشد و نباید ناشنوا باشد. در حالی که چنین محدودیت‌هایی برای انتخاب‌کننده نیست.

درباره‌ٔ شاخص دوم نیز بهتر است سخن نگوییم که یکی داستان است پرآب چشم. در انتخابات مجلس، وضع این شاخص دوره به دوره بدتر می‌شود. اما آن‌چه که همواره در انتخابات ایران تا قبل از انتخابات ۹۸ وجود داشته، شاخص پراکندگی آراست. این شاخص به ویژه در انتخابات مجلس به نحوی وجود داشت که نصاب لازم برای حضور در مجلس به ۲۰ درصد کل آرا کاسته شد. با این حال وضعیت همین شاخص نیز در انتخابات مجلس ۹۸ بسیار نومیدکننده بود. این مطلب را بلافاصله پس از آن انتخابات در کانال تمّت متذکر شدم. انتخاب‌شدگان به طور متوسط ۴۰ درصد آرای صحیح را کسب کرده بودند. ظاهراً وضع انتخابات ریاست جمهوری به نحوی پیش می‌رود که این شاخص فرداشب در همین موقع، وضعیت مطلوبی نداشته باشد.

پایین بودن شاخص پراکندگی آرا، تنها استحکام انتخابات از منظر خارجی را زیر سؤال نمی‌برد و فقط به رقابتی بودن آن خدشه وارد نمی‌کند، بلکه نشان می‌دهد انتخابات از نمایندگی تنوع سلایق و دیدگاه‌ها در جامعه عاجز است و از صندوق رأی نمی‌توان توقع حل و فصل اختلاف نظرها را داشت. این چیزی بسیار خطرناک‌تر از آن است که آیا در نمایش مردم‌سالاری موفق بوده ایم یا نه؛ بلکه حاکی از آن است که سازکارهای سیاسی شکست خورده اند و جامعه آبستن طوفان است. فکر می‌کنم ناظران خارجی نیز به دقت این شاخص خاص انتخابات ایران را رصد می‌کنند و بر مبنای آن تصمیماتی مهم اتخاذ خواهند کرد.

امیدوارم که چنین نشود و گمانه‌های من خطا باشد. امیدوارم نتیجهٔ‌ انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم، تؤام با پراکندگی قابل توجه آرا بین ۴ نامزد باقی‌مانده باشد. امیدوارم که مشارکت نومیدشدگان، معادلات را به نحوی تغییر دهد که ضامن بقای ایران و یکپارچگی سرزمینی آن طی دهه‌های‌ آینده باشد. آمین.