شاد زیستن ، حق مسلم تمام انسانهاست // وبسایت رسمی : http://tanzban.ir // اینستاگرام : instagram.com/tanzjooo // حمایت مالی : https://tanzban.ir/tanzjooo
حکایت های ملا نصرالدین:9
زن ملا دل درد شديدي گرفت و ملا براي آوردن طبيب بيرون رفت. چون به كوچه رسيد زنش از پنجره گفت : دلم آرام گرفت، طبيب لازم نيست. ملا به حرف او گوش نداد و به خانه طبيب رفت و او را از اندرون بيرون كشيد و گفت: زن من دل درد شديدي گرفته بود ومن براي آوردن شما مي آمدم كه از پنجره صدا كرد دلم آرام گرفته و به طبيب احتياجي نيست. من هم آمدم كه به شما اطلاع دهم كه به آمدن شما نيازي نيست!
***
ملا الاغش را گم كرده بود و در كوچه و بازار دنبال آن مي گشت و خدا را شكر مي كرد . وقتي علت شكر را از او پرسيدن ، جواب داد : براي اين كه اگر من هم سوار آن بودم حالا بايد ديگري دنبال من و الاغ مي گشت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
حکایت کوتاه و آموزنده:4
مطلبی دیگر از این انتشارات
حکایت کوتاه و آموزنده:4
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان انگیزشی/3