آیا روابط عاشقانه را می‌شود با دارو ترمیم کرد؟

دو پژوهشگر می‌گویند تزریق برخی داروها می‌تواند زوج‌ها را از خطر جدایی نجات بدهد.

نویسنده:اندرو آنتونی ترجمۀ: بابک طهماسبی مرجع: Guardian

برخی عشق را والاترین عاطفۀ بشری می‌دانند و برخی منشأ درد و رنجی بی‌حساب. در توصیف عشق میلیون‌ها کلمه بر زبان جاری شده است، ولی کمتر به فرایند زیست‌شیمیایی در پس آن پرداخته شده است. آیا ممکن است دارویی ساخته شود که ما را عاشق کند یا از عشق منصرفمان کند؟ اصلاً می‌شود روابط عاشقانه را با سازوکارهای شیمیاییِ بدن دست‌کاری کرد؟ دو محقق دانشگاه آکسفورد می‌گویند فرایندهای زیستی عشق تأثیر بسزایی بر جنبه‌های روانی افراد دارد: با تزریق مقدار مشخصی از داروها، تحت‌نظر پزشک، می‌توان رابطه‌های ترک‌خوردۀ عاطفی را دوباره ترمیم کرد. چقدر می‌شود به یافته‌های آن‌ها اتکا کرد؟

عکاس: جان‌فرانکو مونو.
عکاس: جان‌فرانکو مونو.

اندرو آنتونی، گاردین — اینک دیگر مدت‌هاست که برای درمان طیفی از مشکلات روانی، مانند افسردگی و اضطراب، به‌وفور از داروهایی استفاده می‌شود که می‌توان آن را داروهای تغییر ذهن نامید. از‌جمله داروهای مهارکنندۀ باز‌جذب سروتونین۱ (SSRI ها) که همان‌طور که از نامشان پیدا‌ست، بر میزان سروتونین در مغز تأثیر می‌گذارند. در این میان، گونه‌ای وضعیت روانی هست که برای آن دارویی تجویز نمی‌شود و هر‌گونه دخالت زیستی‌پزشکی در آن نا‌روا دانسته می‌شود. بی‌تردید می‌توان گفت بیش از هر وضعیت دیگر انسانی، دربارۀ این وضعیت صحبت می‌شود و این وضعیت دلیل بخش عمده‌ای از زیباترین هنرها و ادبیات و موسیقی است. هر سال در چهارده فوریه این وضعیت گرامی داشته می‌شود یا، به‌اعتقاد برخی، از آن بهره‌برداری اقتصادی می‌شود: عشق.

عشق شاید چیزی سرشار از شگفتی و زیبایی باشد، ولی همه می‌دانند به‌هر‌حال وضعیتی است که درمانی ندارد. همان‌طور که در ترانۀ مشهور گروه بیتلز می‌شنویم: «تنها چیزی که می‌خوای عشقه». ولی عشق را نمی‌توان با پول خرید. برخی عشق را والاترینِ عاطفه‌ها می‌دانند و برخی منشأ درد و رنجی بی‌حساب. اگر از ده نفر بپرسی عشق چیست، بی‌شک ده پاسخ متفاوت خواهی شنید. عشق بن‌مایۀ رمانس است، پس جای تعجب نیست که معمولاً آن را رمانتیکش می‌کنیم. در توصیف این احساس میلیون‌ها کلمه بر زبان جاری شده است، ولی کمتر به فرایند زیست‌شیمیایی که در پس آن نهفته پرداخته شده است.

دو اخلاق‌شناس دانشگاه آکسفورد، برایان اِرپ و جولیان ساویولسکو، در کتاب جدیدشان با نام عشق دارو‌ست۲، از این می‌گویند که این جنبۀ مغفول عشق به همان اندازۀ ساختار اجتماعی و روان‌شناسانۀ آن اهمیت دارد. شاید این را به‌شکلی شهودی می‌دانستیم، زیرا فقدان جذابیت عاطفیِ یک شخص برای خودمان را چنین بیان می‌کنیم: «گروه خونی‌مان به هم نمی‌خورد».

با‌این‌همه، گرچه بسیاری از ما قبول کرده‌ایم که دارو‌هایی که بر مغز تأثیر می‌گذارند در درمان بیماری‌های روانی کارایی دارند، ولی اتخاذ همین رویکرد دربارۀ عشق به مذاق کسی خوش نمی‌آید. عشق را چیزی سالم و طبیعی می‌دانیم و از همین رو‌ست که به بیان ارپ و ساویولسکو آن را موضوع «تقویت زیستی‌پزشکی»۳ نمی‌دانیم.

ولی این دو اخلاق‌شناس استدلال می‌کنند که اینک زمان تغییر نگرشمان دراین‌باره و بررسی امکان‌هایی است که پیشرفت‌های انقلابی در زیست‌پزشکی و علوم‌اعصاب فراهم کرده است. «اگر روزی بتوانیم فرایند‌های عصبی‌شیمیاییِ مربوط به وابستگی عاطفی را به‌روشی ایمن هدف گرفته و دستکاری کنیم، دلایلی در دست است که نشان می‌دهد این کار می‌تواند به افرادی که به‌راستی نیازمند آن هستند کمک شایانی بکند».

نویسندگان این کتاب پا را از این هم فراتر می‌گذارند و می‌گویند همین امروز نیز چنین دارو‌هایی تا‌حدودی آزموده شده‌اند و افراد زیادی در سراسر دنیا آن را استفاده کرده‌اند و لازم است هر‌چه‌زودتر پژوهش‌هایی کنترل‌شده روی آن‌ها صورت گیرد. مشکل اینجاست داروهایی که نویسندگان این کتاب از آن سخن می‌گویند همگی مواد روان‌انگیز۴ غیر‌قانونی هستند، مانند سایلوسایبین۵ و بیشتر از آن متیلن‌دی‌اکسید‌مت‌آمفتامین