تحقیقات نشان می‌دهد که کل جهان می‌تواند یک شبکه عصبی عظیم باشد

منتشر شده در thenextweb به تاریخ ۲۵ دسامبر ۲۰۲۱
لینک منبع Research indicates the whole universe could be a giant neural network

ایده اصلی به طور فریبنده‌ای ساده است: هر پدیده قابل‌مشاهده در کل جهان را می‌توان با یک شبکه عصبی مدل‌سازی کرد. و این یعنی، به طور گسترده، خود جهان ممکن است یک شبکه عصبی باشد.

ویتالی واناگین، استاد فیزیک در دانشگاه مینه سوتا دولوث، در آگوست گذشته مقاله‌ای باور نکردنی تحت عنوان «جهان به عنوان یک شبکه عصبی» را بر روی سرور arXiv چاپ کرد. تا امروز که ویکتور تانگرمن از فوتوریسم مصاحبه‌ای با وانچورین در مورد این مقاله منتشر کرد، توجه ما را به خود جلب کرد.

ایده بزرگ

براساس این مقاله:

ما در مورد این احتمال بحث می‌کنیم که کل جهان در پایه‌ای‌ترین سطح آن یک شبکه عصبی است. ما دو نوع مختلف درجه آزادی دینامیکی را شناسایی می‌کنیم: متغیرهای «قابل آموزش» (مانند بردار سوگیری یا ماتریس وزن) و متغیرهای «پنهان» (مثلاً بردار حالت نورون‌ها).

در اساسی‌ترین حالت، کار وانوردین در اینجا تلاش می‌کند تا شکاف بین فیزیک کوانتومی و فیزیک کلاسیک را توضیح دهد. می‌دانیم که فیزیک کوانتوم کار بزرگی در توضیح آنچه در جهان در مقیاس‌های بسیار کوچک می‌گذرد، انجام می‌دهد. برای مثال، وقتی با فوتون‌های منفرد سر و کار داریم، می‌توانیم مکانیک کوانتومی را در مقیاسی قابل مشاهده، تکرارپذیر و قابل اندازه‌گیری بررسی کنیم.

اما وقتی شروع به بررسی می‌کنیم، مجبور می‌شویم از فیزیک کلاسیک برای توصیف آن‌چه در حال رخ دادن است استفاده کنیم، زیرا زمانی که از پدیده‌های کوانتومی قابل مشاهده به مشاهدات کلاسیک گذر می‌کنیم، موضوع را گم می‌کنیم.

بحث

مشکل ریشه‌ای با تحریک یک نظریه از همه چیز -در این مورد، موردی که ماهیت خود جهان را تعریف می‌کند- این است که آن معمولا به جایگزین کردن یک پروکسی برای خدا با یکی دیگر منتهی می‌شود. جایی که نظریه پردازان همه چیز را از یک خالق الهی می‌دانند گرفته تا ایده‌ای که همه ما در یک شبیه‌سازی کامپیوتری زندگی می‌کنیم، دو توضیح بسیار پایدار برای جهان ما براساس تفاسیر متمایز مکانیک کوانتوم است. اینها تعابیر «جهان‌های فراوان» و «متغیرهای پنهان» نامیده می‌شوند و این‌ها همان‌هایی هستند که ونچورین تلاش می‌کند با نظریه «جهان به عنوان شبکه عصبی» خود تطبیق دهد.

برای رسیدن به این هدف، وانچورین نتیجه‌گیری می‌کند:

در این مقاله ما این احتمال را مورد بحث قرار دادیم که کل جهان در پایه‌ای‌ترین سطح خود یک شبکه عصبی است. این یک ادعای بسیار جسورانه است. ما فقط نمی‌گوییم که شبکه‌های عصبی مصنوعی می‌توانند برای تجزیه و تحلیل سیستم‌های فیزیکی و یا برای کشف قوانین فیزیکی مفید باشند، ما می‌گوییم که در واقع این‌گونه است که جهان اطراف ما کار می‌کند. با این احترام می توان آن را به عنوان یک پیشنهاد برای نظریه همه چیز در نظر گرفت و به این ترتیب اثبات اشتباه آن باید آسان باشد. تمام چیزی که مورد نیاز است یافتن یک پدیده فیزیکی است که توسط شبکه‌های عصبی توصیف نشود. متاسفانه (یا خوشبختانه) گفتن آن آسان‌تر از انجام آن است.

برداشت سریع: ونچورین به طور مشخص می‌گوید که هیچ چیزی را به تفسیر «جهان‌های فراوان» اضافه نمی‌کند، اما این جایی است که جالب‌ترین مفاهیم فلسفی دروغ می‌گویند (در نظر متواضعانه این نویسنده).

اگر کار ونچورین در بررسی همتایان به پایان برسد، یا حداقل منجر به تثبیت علمی بیشتر در مورد ایده جهان به عنوان یک شبکه عصبی کاملاً کارآمد شود، آنگاه رشته‌ای پیدا خواهیم کرد که می‌توانیم آن را بکشیم و می‌تواند ما را در مسیری برای یک نظریه موفق در مورد همه چیز قرار دهد.

اگر همه ما گره‌هایی در یک شبکه عصبی باشیم، هدف شبکه چیست؟ آیا جهان یک شبکه عظیم و بسته است یا یک لایه در یک شبکه بزرگ‌تر است؟ یا شاید ما فقط یکی از تریلیون‌ها دنیای دیگر هستیم که به یک شبکه متصل شده‌اند. وقتی شبکه‌های عصبی خود را آموزش می‌دهیم، هزاران یا میلیون‌ها چرخه را اجرا می‌کنیم تا هوش مصنوعی به درستی آموزش داده شود. آیا ما تنها یکی از تعداد بی‌شماری از چرخه‌های آموزشی برای اهداف بزرگ‌تر ماشین جهانی هستیم؟

این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات علمی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.
مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.