فیزیکدانان نظری بر این باورند که انسان‌ها در حال تنظیم به هم زدن جهان هستند

منتشر شده در thenextweb به تاریخ ۲۸ دسامبر ۲۰۲۱
لینک منبع Theoretical physicists think humans are screwing up the universe’s plan

جهان با انفجار بزرگ آغاز شد. هر چیزی که قرار بود تبدیل به چیزی شود، در یک گلوله کوچک از همه چیزی فشرده شده‌بود - و بعد به سمت بیرون منفجر شد و جهان شروع به گسترش کرد.

حداقل، این یکی از راه‌های نگاه کردن به آن است. اما نظریه‌های جدید نوظهور و اظهارات فلسفی قدیمی در حال پیدا کردن جایگاهی در تحقیقات پیشرفته فیزیک کوانتوم هستند. و بیشتر و بیشتر به نظر می‌رسد که ما واقعاً ممکن است مرکز جهان باشیم.

اینطور نیست که بگوییم زمین یا کهکشان راه شیری در مرکز جغرافیایی جهان قرار دارد. اگر چنین فرض تحت‌اللفظی‌ای داشته باشید، متکبرانه خواهد بود.

می‌گویم انسان‌ها مرکز مجازی جهان هستند. چون از لحاظ نظری، ما خدایان هستیم.

ایجاد واقعیت

این دو قسمتی است. اول باید ثابت کنیم که جهان آگاه است. ممکن است اینطور نباشد، اما برای استدلال بیایید بگوییم که با تعداد فزاینده دانشمندانی که از این نظریه حمایت می کنند موافق هستیم.

در اینجا نقل قولی است که در Mind Matters News یافتم که آن را به خوبی توضیح می‌دهد. از تیم اندرسن، محقق فیزیک کوانتوم، از موسسه فن‌آوری جورجیا:

کلید درک Will در بررسی حس خودآگاهی ماست. به نوعی ما دو سطح آگاهی داریم. اولی تجربه است. ما رنگ و بوی یک گل را تجربه می‌کنیم. بنابراین، ما از آن آگاه هستیم. دومی این است که ما از آگاهی خود نسبت به آن آگاه هستیم. این یک فرا آگاهی است که ما گاهی آن را اندیشه می‌نامیم. من در آگاهی خود از گل اندیشه می‌کنم.

اندرسن به «Will» به عنوان یک نیروی اساسی در جهان اشاره می‌کند که شبیه به آگاهی است.

نکته مهم این است که همه چیز قادر به تجربه است. اگر به یک سنگ ضربه بزنید، نیرو، سرعت و جاذبه را تجربه می‌کند. سنگ نمی‌تواند بر روی این تجربیات تامل کند و در نتیجه خود قادر به تغییر هیچ چیزی به تنهایی نیست.

آگاه است چون وجود دارد. و چون به نوعی وجود ندارد. این در واقع یک سنگ نیست، بلکه یک دسته از مولکول‌ها است با هم برخورد می‌کنند. و اینها واقعا مولکول نیستند. آن‌ها خرده ریزه‌هایی هستند که با هم برخورد می‌کنند. و غیره و غیره.

در نهایت شما به هر آنچه که نسخه کوانتومی سنگ بستر است می‌رسید، و کل جهان فقط یک مقدار بی‌نهایت از تقریبا همان چیزی است که لحظه دقیق قبل از انفجار بزرگ اتفاق افتاد.

وقتی که یک سنگ یک سنگ نیست

پس سنگ ما یک سنگ است، اما همچنین یک سنگ نیست، زیرا اگر به اندازه کافی نزدیک نگاه کنیم، به وضوح می‌توانیم آن را فقط یک ماده معمولی جهان ببینیم. یک درخت، یک سنگ، یک ولوو، یک گزارشگر هوش مصنوعی به نام تریستان: تفاوت زیادی بین این "چیزها" در قلمرو کوانتومی وجود ندارد.

این کمی شبیه به روش ماینکرافت است. مهم نیست چه چیزی می‌سازید، همه چیز فقط یک و صفر روی یک تراشه کامپیوتر است.

اینجاست که همه چیز جالب می‌شود. صخره، به هر دلیلی، به نظر نمی‌رسد که آگاهی ثانوی را تجربه کرده باشد. همانطور که اندرسن توضیح می‌دهد، سنگ نمی‌تواند بر تجربه خود تامل کند.

اما انسان‌ها می‌توانند. نه تنها می‌توانیم مثلاً سقوط را تجربه کنیم، بلکه می‌توانیم روی آن تجربه تأمل کنیم و بر اساس آن تغییر ایجاد کنیم.

از نظر کیهانی جالب‌تر این است که می‌توانیم تجربیات انسان‌های دیگر را درونی کنیم و از آن‌ها برای اطلاع‌رسانی در تصمیم‌گیری خود استفاده کنیم. ما توانایی تفکر در مورد اندیشه‌های دیگران را داریم.

این نشان می‌دهد که اختیار انسان تنها نهاد شناخته‌شده در جهان است که قادر به استخراج تغییر براساس اندیشه آگاهانه است.

سنگ هرگز نمی‌تواند سقوط را انتخاب کند، اما انسان‌ها می‌توانند. ما حتی می‌توانیم انتخاب کنیم که به جای آن پرواز کنیم.

یک جهان پس از انسان

نتیجه وجود ما این است که کل مسیر جهان به طور بالقوه تغییر کرده‌است. ذرات جهان هر چه که می‌خواستند قبل از ظهور بشریت انجام دهند، مسیر آن‌ها تغییر کرده‌است.

چه کسی می‌داند که ما چه تغییراتی در کیهان ایجاد کرده‌ایم. ما فقط چند میلیون سال است که این دور و بر هستیم و سیاره ما از قبل مثل یک خانه شلوغ بعد از یک مهمانی به نظر می‌رسد.

وقتی بتوانیم در عرض چند ماه یا چند هفته به لبه های آن سفر کنیم کهکشان چه شکلی خواهد بود؟ چه اتفاقی می‌افتد وقتی که ما بتوانیم از جهان عبور کنیم؟

این امکان وجود دارد که در حال حاضر یک خالق باهوش در آنجا وجود داشته باشد که در حال خندیدن است. یا شاید «نقشه» جهان همیشه شامل آغاز و تکامل انسان‌ها بوده است.

اما شواهد و مدارکی که مطمئنا خیلی کم هستند، چیز دیگری می‌گویند.

فیزیک کوانتومی استدلال محکمی برای آگاهی جهانی ارائه می‌کند و اگر چنین باشد، تعریف تجربه انسانی بدون جدا کردن همه چیزهایی که قادر به «اندیشه» هستند را از چیزهایی که فقط قادر به «تجربه» هستند، دشوار است.

اگر معلوم شود که ما تنها موجوداتی هستیم که قادر به تولید یک واقعیت ثانویه خارج از آگاهی جهانی هستیم، خوب، این چیزی خواهد بود.

منظور من این نیست که تو خدا هستی، من فقط به این نکته اشاره می‌کنم که تو تنها چیزی هستی که ما می‌تونیم شواهدی برای داشتن اراده آزاد و توانایی تامل در تجربیاتش نشان بدهیم.

شاید توانایی ما برای تأمل در خود آگاهی چیزی باشد که به واقعیت تجربی اجازه می‌دهد تا آشکار شود. ما فکر می کنیم، بنابراین همه چیز وجود دارد.

این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات فیزیک ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.
مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.