مطالعه جدید نشان می‌دهد که چگونه ترس‌های دوران کودکی در اضطراب و افسردگی آینده نقش دارند

شکل ۱. این مطالعه نشان داد افرادی که در اوایل کودکی بیشتر مهار می‌شوند و در دوران نوجوانی به‌طور معمول به پاداش‌های آینده‌نگر واکنش نشان نمی‌دهند، احتمال بیشتری دارد که در مراحل بعدی زندگی دچار افسردگی شوند.
شکل ۱. این مطالعه نشان داد افرادی که در اوایل کودکی بیشتر مهار می‌شوند و در دوران نوجوانی به‌طور معمول به پاداش‌های آینده‌نگر واکنش نشان نمی‌دهند، احتمال بیشتری دارد که در مراحل بعدی زندگی دچار افسردگی شوند.
منتشر شده در scitechdaily به تاریخ ۵ دسامبر ۲۰۲۲
لینک منبع: New Study Reveals How Childhood Fears Play Role in Future Anxiety and Depression

?

یک مطالعه تصویربرداری طولی کاهش فعالیت جسم مخطط شکمی را به افسردگی بعدی مرتبط می‌کند.

یک مطالعه تصویربرداری اخیر که توسط دانشمندی در دانشگاه تگزاس در دالاس انجام شد، فاکتورهای خطر اولیه مرتبط با خلق‌وخوی کودکان و هم‌چنین یک فرآیند عصبی را کشف کرد که ممکن است پیش‌بینی کند که آیا فرد در نوجوانی و اوایل بزرگ‌سالی دچار افسردگی و اضطراب می‌شود یا خیر.

این مطالعه که اخیراً در JAMA Psychiatry منتشر شده‌است، گروهی متشکل از ۱۶۵ نفر را از زمانی که آن‌ها ۴ ماهه بودند بین سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ تا سن ۲۶ سالگی مورد بررسی قرار دادند.

به گفته یکی از نویسندگان این مطالعه، دکتر آلوا تانگ، استادیار روان‌شناسی در دانشکده علوم رفتاری و مغز، احتمال بیشتری وجود دارد افرادی که در دوران کودکی بیشتر معذب، خجالتی و بی‌اعتماد به نفس بودند و معمولاً به پاداش‌های بالقوه در نوجوانی پاسخ نمی‌دادند، در آینده بیشتر از اضطراب، از افسردگی رنج می‌برند.

تانگ، که این تحقیق را در دانشگاه مریلند، کالج پارک، قبل از پیوستن به UT دالاس در ماه آگوست انجام داد، گفت: «یافته‌ها مکانیسم‌های مختلفی را در مغز نشان می‌دهند و آن‌ها را به افرادی که در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به مسائل مختلف سلامت روان هستند مرتبط می‌سازند. این نتایج می‌تواند از توسعه درمان‌های پیشگیری‌محور متناسب با فرد خبر دهد.»

هنگامی که نوزادان با اشیاء، افراد یا موقعیت‌های جدید آشنا می‌شوند، برخی واکنش مساعدی نشان می‌دهند و بدون ترس به آن‌ها نزدیک می‌شوند، در حالی که برخی دیگر با احتیاط یا اجتناب واکنش نشان می‌دهند. این تمایز رفتار مهار نشده در مقابل رفتار مهار شده را تعریف می‌کند.

تانگ گفت: «ما می‌دانیم که کودکان کم‌رو و خجالتی احتمال بیشتری دارد که بعداً دچار اختلالات اضطرابی شوند، به‌ویژه اضطراب اجتماعی، که از اواخر کودکی تا نوجوانی شروع می شود.» کم‌تر در مورد افسردگی شناخته شده‌است، که معمولاً دیرتر در بزرگ‌سالی شروع می‌شود. اما ما می‌دانیم که افرادی که دارای اختلال اضطرابی بوده‌اند، ۵۰ تا ۶۰ درصد بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی در آینده هستند، بنابراین کودکان کم‌رو نیز باید در معرض خطر بیشتری برای افسردگی باشند.

تحقیقات تانگ به دلیل توصیف خطرات اولیه خلق‌وخوی بیماران و هم‌چنین مدت زمانی که آن‌ها مورد مطالعه قرار گرفتند منحصر به فرد است.

او گفت: «برای نشان دادن هر گونه ارتباطی با افزایش علائم افسردگی در طول زمان، باید افراد را برای دهه‌ها دنبال کنیم زیرا سندرم‌های تمام عیار معمولاً تا بزرگ‌سالی ظاهر نمی‌شوند.»

در دوران کودکی، آزمودنی‌ها به‌عنوان مهارشده یا غیرقابل مهار طبقه‌بندی شدند. در دوران نوجوانی، آن ها تحت MRI عملکردی قرار گرفتند در حالی که یک کار را برای اندازه‌گیری واکنش مغزشان در پیش‌بینی پاداش انجام می‌دادند -در این مورد، تلاش برای کسب پول.

تانگ می‌گوید: «ما به جسم مخطط شکمی، ناحیه‌ای از مغز که از نظر درک افسردگی در بزرگ‌سالان به خوبی مطالعه شده‌است، نگاه کردیم تا ببینیم آیا با پردازش ناسازگار در مراکز پاداش مغز مرتبط است یا خیر.

برخی از شرکت‌کنندگان در این مطالعه پاسخی ضعیف را در این ناحیه مغز در واکنش به پاداش‌های پولی بالقوه نشان دادند.

محققان دریافتند که ارتباط بین کم‌رویی در ۱۴ تا ۲۴ ماهگی و بدتر شدن علائم افسردگی در سنین ۱۵ تا ۲۶ سالگی تنها در میان افرادی که در نوجوانی فعالیت ضعیفی در جسم مخطط شکمی داشتند وجود داشت. هیچ ارتباط مشابهی با اضطراب وجود نداشت.

ما دریافتیم که بازداری رفتاری با بدتر شدن علائم افسردگی در بزرگ‌سالی مرتبط است. این امر این ادعا را تأیید می‌کند که این خلق‌وخو رابطه قوی‌تری با اضطراب در حال رشد در نوجوانی را نشان می‌دهد، اما در بزرگ‌سالی، به شدت با افسردگی مرتبط است. با این حال، همه کودکان کم‌رو دچار اضطراب یا افسردگی نمی‌شوند. این کودکان کم‌رو شده، فعالیت جسم مخطط ضعیفی را نشان می‌دادند و در بزرگ‌سالی بیشتر احتمال داشت که افسرده شوند.

تانگ گفت که تحقیقات گذشته او اضطراب را به شبکه‌های عصبی و فرآیندهای تحت مراقبت و عملکردهای اجرایی مرتبط می‌داند، در حالی که کار فعلی مراکز پاداش و انگیزه در مغز مرتبط با افسردگی را برجسته می‌کند.

او گفت: «این مطالعه جدید است زیرا می‌تواند انواع مختلف مغز را برای این شرایط مختلف از هم جدا کند.»

تانگ گفت که در حال حاضر مداخلاتی برای کودکان مضطرب اجتماعی و بازدارنده رفتاری وجود دارد که مهارت‌های اجتماعی و شناختی را بهبود می‌بخشد. مداخلات اضافی برای این کودکان می‌تواند کاستی‌های انگیزشی را هدف قرار دهد، مانند کمک به آن‌ها برای ایجاد شرایطی که بتوانند به‌طور فعال با هم‌سالان خود درگیر شوند و بتوانند تجربیات مثبت را جست‌وجو کنند.

او گفت: «این ممکن است به نوبه خود احتمال ابتلا به افسردگی را که ناشی از عدم مشارکت اجتماعی یا از دست دادن فرصت‌ها برای تجربیات مثبت است، کاهش دهد.

این متن با استفاده از ربات ‌ترجمه مقالات روان‌شناسی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.
مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.