مرگ رازآلود الیسا لم

«هشدار: این مطلب شامل محتوای آزاردهنده‌ای است که شنیدن یا مطالعه آن به تمام افراد توصیه نمی‌شود.»

آخرین روز ماه ژانویه سال ۲۰۱۳ بود که دختری وارد آسانسور هتلی در لس آنجلس شد. این دختر آسیایی تبار یه سویشرت قرمز و شلوارک مشکی تنش بود. درهای آسانسور آروم بسته شدن. دختر خم شد و دکمه‌های تمام طبقه‌ها رو یکی یکی فشار داد. بعد سرشو از آسانسور بیرون آورد و نگاهی به راهرو انداخت. ظاهرا کسی یا چیزی رو دیده بود. برای همین خودشو جمع کرد و گوشه‌ آسانسور پناه گرفت. دختر خیلی آروم و پاورچین گوشه‌ اتاقک آسانسور رفت. سرشو کج کرد تا ببینه توی راهرو چه‌خبره؟

دختر چند لحظه همینجوری موند ولی هیچ‌کس داخل آسانسور نیومد. عجیب اینکه بازم درای آسانسور باز موندن. دختر این دفعه کمی حواسشو جمع کرد و پرید توی راهرو. داشت دستاشو یه طوری توی هوا تکون می‌داد. انگار می‌خواد چیزی رو توی هوا بگیره. بعد هم یه سری ایما و اشاره رو شروع کرد. ظاهرا کسی اون طرف راهرو می‌دیدش و دختر یواش از آسانسور بیرون اومد و رفت. این آخرین باری بود که کسی الیسا لم رو زنده می‌دید.

سلام شما تا اینجا پادکست طلسم گوش می‌کنید. من لیدام و با قسمت ششم پادکست طلسم همراه شمام. اگه اولین باره به پادکست طلسم گوش می‌کنید، باید بهتون بگم من توی هر اپیزود برنامه‌ طلسم در مورد یه ماجرای ترسناک و اسرارآمیز صحبت می‌کنم. توی برنامه‌ امروز قراره درمورد ماجرای ناپدید شدن و مرگ یک دختر دانشجوی ۲۱ ساله به اسم الیسا لم صحبت کنم. الیسا لم دانشجوی کانادایی بود که برای تعطیلات زمستونی به لس‌آنجلس رفته بود. اون بعد از اینکه چند روزی رو توی یکی از هتل‌های ناحیه‌ای داون تاون در اون شهر گذروند، ناپدید شد.

نزدیک به سه هفته بعد یکی از کارگرهای هتل جسد برهنه این دختر رو توی منبع آب بالای پشت بام هتل پیدا کرد. پیدا شدن جسد لیسا لم به اون شکل توی منبع آب، رفتار عجیب توی آسانسور و سرنخای دیگه ماجرا، باعث شدند تا کار برای اینترنتی زیادی مجذوب مرگ مرموزش بشن. خیلی‌ها عقیده دارن الیسا قرار بوده راجع به آزمایش‌های فوق محرمانه‌ای یک شرکت سازنده تکنولوژی‌های نامرئی‌کننده افشاگری کنه؛ برای همین کشته‌ شده. بعضیا میگن که الیسا بعد از بازی آسانسور سر از یک بعد و دنیای تازه درآورده و بعدا اشباحی از اون دنیا سراغش اومدن و اونو به قتل رساندن. خیلی‌ها هم مرگ اون رو به شایع شدن بیماری سل تو لس آنجلس ارتباط دارن.

قبل از اینکه پادکست امروز رو بشنوید باید بگم که توی برنامه‌ امروز قراره درمورد خودکشی، تجاوز، قتل، صحنه‌ جرم، کالبدشکافی، آیین‌های جادویی و سفر به ابعاد دیگه صحبت بشه. اگه شنیدن هر کدوم از این موضوعات براتون خوشایند نیست، پیشنهاد می‌کنم برنامه‌ امروز رو گوش نکنین و به جاش یکی دیگه از برنامه‌های پادکست طلسم رو بشنوید.

یه روز آفتابی خیلی خوب بود. الیسا لم وارد شهر لس آنجلس شد. هوای همیشه آفتابی این شهر خیلی با زمستونای وحشتناک شهر خودش ونکوور فرق می‌کردن. الیسا دانشجوی دانشگاه بریتیش کلمبیا بود. این اولین دفعه‌ای بود که لیسا خودش تنهایی سفر می‌کرد. اون می‌خواست مثل نویسنده‌ها مورد علاقه‌اش برای کسب تجربه و هیجان تنهایی سفر کنه. برای همین قرار شد که الیسا با قطار تمام کالیفرنیا رو بگرده. الیسا علاقه‌ زیادی به سینما و مد داشت. پس احتمالا به جز لس آنجلس تو هیچ جای دیگه‌ای از دنیا نمی‌تونسته تجربه‌ دست اولی از هر دوی این علایق داشته باشه.

الیسا یه وبلاگ هم داشت که خصوصا تو یه سال اخیر خیلی تعداد مخاطباش بالا رفته بودن. الیسا توی وبلاگش در مورد سبک زندگی، جدیدترین مدها، آرایش و زیبایی مطلب می‌ذاشت. به جز اینا چند وقتی بود که کمی در مورد زندگی خصوصی خودش هم می‌نوشت. توی مطالب جدید وبلاگ در مورد پدر و مادرش نوشته بود. پدر و مادر الیسا اصالتا هنگ‌کنگی بودن. اونا یه رستوران راه انداخته بودند که حالا توی شرق ونکوور اسم و رسمی به هم زده بود. اون توی مطالب وبلاگش از نگرانی‌های پدر و مادرش نوشته بود و گفته بود که اونا واقعا نمی‌خواستن اجازه بدن تنهایی بره آمریکا ولی الیسا به پدر و مادرش قول داده بود که هر روز بهشون زنگ بزنه اونا رو از نگرانی دربیاره.

الیسا توی لس‌آنجلس اتاق مشترکی توی یه هتل ارزون قیمت به اسم هتل «Stay on Main Hotel» پیدا کنه. از هتل تا ایستگاه مترو فقط بیست دقیقه پیاده راه بود. این هتل یکی دو سال بود که اسمشو عوض کرده بود. هتلی که الیسا داخلش اتاق رزرو کرده بود، قبلا اسمش هتل سیسیل «Cecil Hotel» بود. هتل سیسیل یکی از هتل‌های بسیار قدیمی لس‌آنجلسه. این هتل رو شخصی به اسم ویلیام بنکس هانر «William Banks Hanner» توی سال ۱۹۲۴ ساخته بود. هتل سیسیل با پنجره‌های شیشه‌ای معماری پاریسی و سالن‌های کفپوش مرمر قرار بود یکی از هتل‌های مجلل شهر لس آنجلس باشه.

هانر می‌خواست تجار و کسبه عمده شخصیت‌های مهم زیادی رو به این هتل بکشونه ولی فقط پنج سال بعد از افتتاح هتل سیسیل، رکود بزرگ اقتصادی آمریکا از راه رسید. یکی از بی‌شمار قربانی‌های فاجعه اقتصادی که تا اوایل دهه‌ چهل هم طول می‌کشه هتل سیسیل بود. درسته با وجود بحران اقتصادی هنوزم هتل سر پا بود و مردم به اونجا رفت و آمد داشتند اما اکثر مهمونای هتل آدم‌های گذری و اقشار کم درآمد بودن.

محله‌ای که هتل داخلش قرار داشت به اسکید رو «Skid Row» معروفه. این محله کم کم به یکی از ناحیه‌های فقیرنشین شهر تبدیل شد. خیابونای این محله همیشه پر از آدمای الکلی و بی‌خانمان بود. به مرور همین‌جا محل رفت و آمد خلافکارها و موادفروش‌ها بود. این هتل هم وسط همه‌ این بروبیاها بود. بی‌شمار تجاوز جنسی، قتل، خودکشی پشت درهای این هتل اتفاق افتاده.

مشهوره که الیزابت شورت «Elizabeth Short» که بیشتر با اسم بلک دالیا «Black Dahlia» یا همون کوکب سیاه مشهوره، شب مرگش توی ژانویه‌ سال ۱۹۴۷ توی میخونه هتل سیسیل مشروب خورده‌ بود. این که کوکب سیاه واقعا پاش رو توی هتل سیسیل گذاشته یا نه معلوم نیست ولی جسد اونو چند خیابون اونطرف‌تر به حال وحشتناکی پیدا کردن. جنازه‌ زن رو از وسط دو شقه کرده بودن و با چاقو دهنشو چاک داده بودن. بدتر از همه اینکه معمای قتل کوکب سیاه هیچ وقت حل نشد.

ماجرای وحشتناک بعدی هتل سیسیل، سال ۱۹۶۲ رقم خورد. توی این سال یه زن به اسم پائولین هاتون «Pauline Hutton» از پنجره اتاقش توی طبقه‌ نهم خودشو پرت کرد بیرون. این زن روی یه مرد پیاده افتاد و هر دو مردن. ریچارد رامیرز «Richard Ramirez» قاتل زنجیره‌ای مشهور به پای شب یا همون «Night Stalker» توی دوران قتل‌های وحشتناکش توی هتل سیسیل اقامت داشت. شب‌ها بعد از قتل به اتاقش توی هتل برمی‌گشت.

سی سال بعد از رامیرز، نوبت جک آنتروگرو «Jack Unterweger» رسید. اون قاتل زنجیره‌ای توی دهه‌ نود از طرف یه مجله‌ اتریشی مامور شد تا یه سری گزارش در مورد جنایت‌های لس‌آنجلس بنویسه. جک به اون موقع به قید وثیقه آزاد بود. اون بعد از اومدن به محله‌ اسکید روی لس آنجلس علاوه بر نوشتن گزارش، خودشم توی یه سری از قتل و جرم و جنایت‌ها همکاری کرد. تعداد دقیق کشته‌های آنتروگرو مشخص نیست ولی گفته میشه این قاتل بی‌رحم دست کم سه فاحشه رو با سوتین‌های خودشون خفه کرده.

نمی‌دونیم الیسا از تاریخچه‌ وحشت آور این هتل بدنام و محله‌ای بدنام‌ترش چیزی میدونسته یا نه ولی ظاهرا اصلا نگرانی بابت این امر نداشته. چون الیسا ۲۸ ژانویه روز سومی که توی لس‌آنجلس بود به هتل میاد، به اتاق مشترکش میره. الیسا دو روز قبل توی وبلاگش از رفتن به کنسرت جز توی می‌خانه اسپیکی سی «Spiky C» کلی تعریف کرده بود. الیسا توی مطلب بعدی وبلاگش میگه که تلفن خودشو گم کرده. ظاهرا الیسا بعد از خراب شدن تلفن خودش، این گوشی بلک بری رو از یکی از دوستاش قرض گرفته بود. او از این به بعد وبلاگش رو با لپ‌تاپ به روز نگه می‌داره. برای همینم توی این مدت الیسا کلی از وایفای بد هتل شاکی بوده.

۳۱ ژانویه هم الیسا از یه اتاق مشترک به یه اتاق جداگونه فرستاده میشه. ماجرا طبق گفته‌ یکی از کارمندای هتل این بود که هم اتاقی‌های الیسا از کارهای عجیب و غریب اون شکایت کرده بودن. سفر الیسا تا روز ۳۱ ژانویه یعنی آخرین روزی که قرار بود طبق برنامه توی لس‌آنجلس بمونه، بدون اتفاق خاصی دنبال شد. قرار بود الیسا صبح روز بعد با هتل تسویه حساب کنه. الیسا همون روز برای خرید کتاب به یه کتابفروشی نزدیک هتل میره. صاحب کتابفروشی میگه الیسا خیلی دختر خوش برخورد و مهربونی بوده.

الیسا به کتابفروش میگه می‌خواد هدیه‌ یه کتاب برای خونوادش بگیره. اون میگه می‌خواد یه کتاب سبک برداره تا کوله‌پشتی سنگین نشه. به گفته پلیس این خانم کتابفروش، یکی از آخرین آدمایی بوده که با الیسا حرف زده. الیسا اون شب به پدر و مادرش زنگ نزد. برای همین اونا خیلی نگران شدن و به اداره پلیس لس‌آنجلس زنگ زدن.

چهار روز بعد یعنی ۴ فوریه گزارش فرد گمشده ثبت شد. پلیس لس آنجلس برای بازجویی از کارمندای هتل و مهمونا به اونجا رفت. مامورای پلیس همه‌ سوراخ‌سمبه‌ها و اتاق‌های هتل رو گشتن. سگ‌ها رو هم به محل بردند تا بتونه با بو کردن لباس‌های الیسا ردی از اون پیدا کنه. همه‌ راهروها و لابی‌ها، راه‌پله‌ها، پلکان‌های اضطراری و حتی پشت بام هم وارسی شد اما هیچ اثری از الیسا نبود. توی همین مدت وبلاگ الیسا مرتب به روز می‌شد و مخاطب‌ها مطالب جدید اون رو می‌خوندن.

احتمال داره الیسا چند تا پست برای روزای سفر کنار گذاشته باشه تا وبلاگش به روز بمونه. منتها همینم امیدهای خانواده رو زنده نگه داشته بود. اداره‌ پلیس وقتی نتونست ردی از الیسا پیدا کنه، عکس اون رو به رسانه‌ها داد تا از مردم کمک بخواد. پوسترهای فرد گمشده هم با عکس و مشخصات الیسا توی جاهای مختلف لس‌آنجلس نصب‌ شدن. کلی از این پوسترها هم توی اینترنت دست به دست می‌گشت ولی هیچکس نمی‌تونست سرنخی پیدا کنه تا این که دو هفته بعد فیلم دوربین مدار بسته‌ یه آسانسور پخش شد.

کارای عجیب الیسا تو آسانسور نه فقط تحقیقات رو پیچیده‌تر کرد؛ بلکه باعث شهرت پرونده توی اینترنت شد. کارآگاه‌های پلیس سیزده فوریه این فیلما رو تو اینترنت گذاشته بودند تا از مردم کمک بخوان. خیلی زود این فیلما توی یوتیوب پخش شد. با پخش گسترده‌ فیلم آسانسور کار برای فضای مجازی هم وارد ماجرا شدن. خیلیا می‌گفتن الیسا احتمالا مواد مخدر روانگردان مصرف کرده. برای همینم توی آسانسور توهم زده. یه سریا می‌گفتن امکان داره آسانسور خراب بوده باشه و الیسا برای همین با اعصاب خوردی دکمه‌ها رو پشت هم می‌زده.

توی همین حال و احوال بود که مهمونای هتل دائم به پذیرش زنگ می‌زدن و از وضعیت آب اتاق‌ها شکایت می‌کردن. بعضی از مهمونا گفتن که فشار آب اتاقشون خیلی کمه. یه عده‌ای گفتن وقتی شیر آب باز می‌کنن یه مایع سیاه از شیر می‌زنه بیرون. چند نفری هم گفتن که مزه و بوی آب خیلی غیرعادیه.

صبح نوزده فوریه سانتیاگو لوپز «Santiago Lopez» تعمیرکار هتل برای وارسی منبع آب به پشت بوم رفت. روی پشت بوم چهار تا منبع آب ۳ هزار و ۷۸۵ لیتری بود که آب شرب کل اتاق‌های هتل رو تامین می‌کردن. سانتیاگو متوجه شد که درپوش مخزن بازه. سانتیاگو که از باز بودن درپوش متعجب شده بود، خم شد تا داخل منبع رو ببینه. چیزی که روی آب دید شوکش کرد.

جنازه‌ برهنه‌ای یه دختر روی آب غوطه‌ور بود. سانتیاگو خیلی زود ماجرا رو به بقیه اطلاع داد. پیدا شدن جنازه الیسا توی منبع آب خیلی عجیب بود. الیسا برای رفتن به پشت بوم یا بعد از پله‌های اضطراری می‌رفت یا اینکه از یه ذره قفل شده رد می‌شد. این در امنیت بالایی داشت و وقتی که بی‌اجازه باز می‌شد آژیر به صدا درمیومد اما مسئولای هتل گفتن اصلا این اواخر صدای آژیر نشنیدن. ظاهرا دوربینای مداربسته رفتن الیسا به راه پله‌های اضطراری ندیده‌ بودند. همون لباس‌هایی که توی آسانسور تن الیسا بود، کنارش روی آب افتاده‌ بودن.

کارآگاه‌های پلیس گیج و منگ شده بودند. نهایتا سه فرضیه مطرح شد. فرضیه‌ اول اینکه امکان داره الیسا خودکشی کرده بوده باشه. بعدی اینکه شاید اتفاقی توی منبع افتاده و فرضیه آخر این که یه نفر اون رو به قتل رسونده. پلیس‌ امیدوار بود با کالبد شکافی‌ها سرنخ‌های تازه‌ای پیدا کنه. خیلی زود مشخص شد توی بدن الیسا هیچ علائمی از موادمخدر، مشروبات الکلی و غیره وجود نداشته. پس فرضیه‌ افرادی که گفته بودن الیسا مواد روانگردان مصرف کرده رد شد.

مدرک زیادی هم در مورد خودکشی دختر وجود نداشت. پس پلیس فعلا هیچ سرنخی برای فرضیه خودکشی هم در دست نداشت. نهایتا پلیس لس آنجلس با اطلاعاتی که از پزشکی قانونی به دست آورده بود، علت رسمی مرگ الیسا لم رو غرق‌شدگی اتفاقی اعلام کرد. طبق گفته‌ کارآگاه‌ها الیسا، نیمه شب اول فوریه تنها رفته روی پشت بوم هتل؛ به دلایلی که نمی‌دونیم لباس‌های خودشو درآورده و داخل منبع آب رفته. این گفته‌ کارآگاه‌ها بود. پس تا اونجایی که به پلیس مربوط می‌شد پرونده مختومه بود ولی میلیون‌ها کاربر اینترنتی که خیلی جدی تحقیقات پلیس رو دنبال می‌کردن، اصلا نمی‌خواستن قبول کنن دختر بیچاره اتفاقی مرده باشه.

خیلی از کاربران گفتن که رفتن به منبع آب واقعا کار سختی بوده. پترو تووار «Petro Tovar» مهندس هتل هم همینو گفت. به گفته‌ تو وار الیسا بعد از رسیدن به پشت بام باید از یه نردبان شیش هفت متری بالا می‌رفته تا تازه به سکوی منبع آب برسه. از اونجا هم باید دوباره از یه نردبون دیگه بالا می‌رفته تا به خود منبع آب برسه. بعد الیسا باید یه درپوش آهنی خیلی سنگین رو بلند می‌کرده تا بتونه داخل منبع آب بره. پس اصلا نمی‌شد این همه کار اتفاقی انجام گرفته باشن. برای همینم خیلیا گفتن که یه نفر یا یه چیز مرموز دیگه‌ای توی ماجرا نقش داشته.

فیلم عجیب آسانسور هم خیلیا رو به این نتیجه رسوند که الیسا اسیر یه نیروی ماورایی شده. شاید چیزی الیسا رو تعقیب می‌کرده. چیزی که از یک بعد دیگه وارد دنیای ما شده بود. یکی از اولین نظریه‌هایی که کارآگاه‌های اینترنتی با دیدن فیلم آسانسور مطرح کردن یه بازی آیینی به اسم «بازی آسانسور» بود که از کشور کره جنوبی ریشه‌ گرفته. طبق گفته‌ بعضی از کاربرها برای این انجام میشه تا فرد به بعد دیگه‌ای بره. یعنی با این بازی و دنبال کردن یه سری دستورالعمل‌ها دریچه‌ای به یه بعد تازه باز میشه.

برای بازی آسانسور باید یه ساختمون حداقل ده طبقه‌ای پیدا کنیم. این بازی رو باید حتما تنها انجام بدیم. مراحل دقیق بازی آسانسور هم از این قراره. اول باید سوار آسانسور بشیم. دکمه‌ طبقه‌ چهارم رو بزنیم. وقتی درها باز شدن نباید از آسانسور بیرون بریم. بله باید دکمه‌ طبقه‌ دوم رو بزنید. وقتی به طبقه‌ دوم رفتیم هم بازم نباید از آسانسور بیرون بریم. این دفعه دکمه‌ طبقه‌ ششم رو بزنید. دوباره باید به طبقه‌ دوم برگردیم. این دفعه باید دکمه‌ طبقه دهم رو فشار بدیم. خیلیا گفتن با رسیدن به این مرحله‌ بازی یه صدای خیلی اسرارآمیز شنیدن. اصلا نباید به این صدا جواب بدیم.

حالا بعد از طبقه‌ دهم باید به طبقه‌ پنجم بریم. از اینجا به بعد بازی آسانسور واقعا ترسناک میشه. خیلیا گفتن با رسیدن به طبقه‌ پنجم یه زن وارد آسانسور میشه. یکی از مهم‌ترین قواعد بازی آسانسور اینه که اصلا تحت شرایطی نباید به این زن نگاه کنیم یا باهاش حرف بزنیم. این زن انسان نیست؛ بلکه یه روحه که از دنیای دیگه اومده. این زن می‌خواد شما رو توی بعدی که واردش شدیم نگه داره. این زن ممکنه گاهی وقتا از شما سوالی کنه یا کمک بخواد. حتی ممکنه اسم شما رو صدا کنه ولی اصلا نباید بهش توجه کنین.

خیلیا گفتن وقتی به این زن توجه کردن دیگه نتونستن از دستش خلاص بشن و حتی زن اونا رو تا خونشون دنبال کرده. زن همراه شما وارد آسانسور شد باید دکمه‌ طبقه‌ یک رو بزنیم. اگر همه‌ مراحل بازی تا اینجا درست اومده باشید آسانسور حالا باید خراب شده باشه و شما رو به جای طبقه‌ یک به طبقه‌ ده ببره. با رسیدن به طبقه‌ جدید شما به جای رفتن به طبقه دهم به یه بعد دیگه خواهید رفت.

خیلیا گفتن که توی بعد تازه همه‌ وسایل دیجیتالی مثل تلفن، تبلت و وسایل دیگه از کار میوفتن. بعد تازه دقیقا همون ساختمونیه که وارد آسانسور شدیم. منتهی داخلش فقط شما هستین و همه جا هم سوت و کور و تاریک و سرده. وقتی که درهای آسانسور توی این مرحله باز شدن، یه علامت صلیب قرمز رنگ جلوی خودتون می‌بینید. اگه این علامت رو دیدین، یعنی این‌که درست اومدین. حالا شما توی یه بعد تازه‌ای.

بعضی از کسایی که این بازی رو انجام دادن گفتن با رسیدن به بعد تازه هوا خیلی خفه می‌شه و سخت می‌شه نفس کشید. بعضیا گفتن که از هوش رفتن. کسایی که بازی آسانسور انجام داده در مورد تجربش چیزهای جالبی گفته. این شخص هشدار داده ممکنه بعد از بازی آسانسور خیلی از اتفاقات بازی وارد زندگی عادی شما بشن. این شخص میگه که بازی آسانسور رو تنهایی انجام داده. اون می‌گه توی طبقه‌ پنجم یه زن واقعا وارد آسانسور شده. این زن قد کوتاه، مو بلوند با چشم‌های سبز و صورت پر از کک‌مک بوده.

همونطوری که حدس می‌زنیم بله این شخص مشخصات زن رو اینقدر دقیق گفته. یعنی اینکه اولین اشتباه بزرگ بازی آسانسور. این شخص بعد از سوار شدن زن دکمه‌ای طبقه‌ی اول رو میزنه تا به طبقه‌ دهم بره. همین جا زن بهش میگه که الان دیده کسی زخمی شده و باید بره و بهش کمک کنه. زن اوایل از این شخص کمک می‌خواد ولی یواش یواش عصبانی میشه و کارشون به دعوا می‌کشه. زن همین جا می‌زنه زیر گریه. ظاهرا گریه‌ زن خیلی اونو می‌ترسونه. برای همینم اونم زنو به باد کتک می‌گیره.

اون موهای زن رو می‌گیره و چند بار سرشو به آسانسور می‌کوبه. خون از سر زن راه میفته. منتها هنوزم داشته گریه می‌کرده. بعد در باز میشه و زن خیلی راحت انگار نه انگار که همین چند لحظه پیش خونین و مالین شده از جاش بلند میشه. حینی که درهای آسانسور بسته می‌شه می‌بینی که زن داره بهش پوزخند میزنه و میره. اون به طبقه دهم میره. اینجاست که می‌فهمه دقیقا همون کاری که زن خواسته رو انجام داده و برای همینم زن با اون خنده‌ ترسناک از آسانسور بیرون رفته.

بالاخره این فرد بازی رو تموم می‌کنه و خیلی گیج و وحشت زده از ساختمونه فرار می‌ذاره. میگه تا چند روز چیزایی که دیده بوده رو باور نمیکرده. بعدم اون زن رو مدام توی خواباش می‌دیده. اون حتی گفته که گاهی بیرون از خونه همون زن رو با اون پوزخند ترسناک می‌دیده. جالب اینکه این شاهد عینی تنها نیست. افراد دیگه‌ای گفتن با بازی آسانسور ناخواسته وحشت رو به زندگیشون آوردن. اونا گفتن بعد از بازی توهم و صداهای ترسناک زیادی رو شنیدن. یکی هم گفته که زن طبقه‌ پنجم تا خونه دنبالش کرده. این شخص اونقدر ترسیده بوده که گفته برای محافظت از خودش اسلحه خریده.

شاید الیسا بازی آسانسور اونطوری بهم ریخته باشه. گفته میشه الیسا از طبقه‌ی پنجم طبقه‌ای که اتاق بوده وارد آسانسور شده ولی بعضیا گفتن که فیلم مال طبقه‌ چهاردهمه. شاید کسی که الیسا توی فیلم بهش اشاره می‌کنه همون زن غریبه‌ طبقه‌ پنجمه.

توی فیلمی می‌بینیم که الیسا پشت هم دکمه‌های طبقه‌های مختلفو می‌زنه. پس ممکنه که از بازی منصرف شده یا وحشت کرده باشه. شاید برای همین درای آسانسور بسته نمیشن. چون الیسا هنوز توی سفر ماوراییش بوده. پس احتمال داره الیسا با بازی آسانسور گیج و منگ شده باشه و همینم توجیه خوبی برای شیرجه زدن توی منبع آبه.

این فرضیه کم حفره نداره. اول اینکه الیسا انگلیسی و چینی و کانتونی بلد بوده و زبان کره‌ای نمی‌دونسته. تا اون موقع فقط کاربرای کره‌ای بازی آسانسور رو می‌شناختن. بعضیا گفتن امکان داره الیسا از دوستاش در مورد این بازی شنیده باشه ولی بازی آسانسور دست کم تا یک سال بعد از مرگ الیسا لم توی آمریکا و کانادا معروف نشده بود اما اگر هم الیسا بازی آسانسور انجام نداده، اصلا معنیش این نیست که هیچ‌کسی تعقیبش نکرده.

الیسا ۱۲ ژانویه در مورد شنل نامرئی توییت فرستاده‌ بود. الیسا توی این توییت از دستاورد جدید یک شرکت به هایپراستلث بیوتکنولوژی «Hyperstealth Biotechnology» صحبت کرده. این شرکت ظاهرا یه شنل ساخته بود که می‌تونست نور دور و بر یک جسم یا شخص رو خم کنه و به اون توهم نامرئی بودن بده. فیلم آسانسور هم الیسا رو نشون میده که داره با یه شخص نامرئی حرف می‌زنه یا بهش اشاره می‌کنه. برای همین خیلیا گفتن ممکنه واقعا یه شخص نامرئی به الیسا حمله کرده باشه.

افرادی که فیلم آسانسور رو بررسی کردن، گفتن که یه سایه تار رو داخل آسانسور دیدن. شاید برای همین باشه که درهای آسانسور اصلا بسته نمی‌شن. دیگه از کارآگاه‌های اینترنتی بعد از اینکه فیلم آسانسور دقیقا وارسی کرده گفته، متوجه شده چند ثانیه از فیلم رو جدا کردن. جاده فیلم آسانسور کمی کند شده بود تا جای خالی تکه‌های برش خورده پر بشه. پلیس هیچ وقت در مورد این فیلم توضیحات تکمیلی نداد ولی بعضیا گفتن ممکنه پلیس برای حفظ حریم خصوصی این فیلم رو تدوین کرده باشه.

قضیه هر چی که هست مشخصه که کسی یا کسانی تیکه‌هایی از این فیلم رو به هر دلیلی بریدن. چه کسی و چرا؟ شاید به پلیس دستور داده شده که فیلم رو قبل از انتشار عمومی دستکاری کنه؟ اگه پای یه تکنولوژی فوق سری به ماجرای مرگ الیسا باز شده، ممکنه دولت از پلیس خواسته باشه فیلم رو دستکاری کنه. شاید هدف اونا این بوده توی فیلم الیسا رو تا جای ممکن آشفته و پریشان نشون بدن تا ذهن مردم از قاتل نامرئی توی فیلم حذف کنن ولی مسائله‌ دیگه‌ای که خیلیا گفتن اینه که الیسا نه برای افشاگری بلکه برای علاقه‌ای که به شنیداری هری پاتر داشته اون توییت رو فرستاده.

۲۲ فوریه ۲۰۱۳ یعنی ۳ روز بعد از پیدا شدن جنازه الیسا، دومین شیوع عجیب بیماری سل توی لس‌آنجلس اتفاق افتاد. تا اون موقع ۴ هزار و ۶۵۰ نفر از اهالی اسکید رو به سل مبتلا شده بودند. نزدیک زمان مرگ الیسا به این شیوع گسترده خیلی مشکوک بود. فرضیه جدید این بود که ممکنه مافیای پزشکی آمریکا خواسته باشه عمدا با گذاشتن جنازه‌ الیسا توی منبع آب مردم رو به بیماری سل مبتلا کنه. تا اینجوری یه آزمایش معروف مخفیانه انجام بده.

بیماری سل با عطسه، سرفه و صحبت کردن و کلا هر جوری که ذرات ریزی از بدن بیمار تو هوا پخش بشه به دیگر افراد منتقل میشه. حالا یه سری تحقیقات هم انجام شده که نشون میده امکان داره سل از راه آب هم پخش بشه. عجیب‌ترین مدرک برای اثبات این فرضیه اینه که اسم تست تشخیص سل الایزا لمه. بله درست شنیدید. انگار اسم این تست یک بازی ساده با اسم و فامیل الیسا لمه. محققان دانشگاه بریتیش کلمبیا همون دانشگاهی که الیسا لم داخلش درس می‌خونه این تست رو درست کردن. زمان مرگ الیسا با دوره‌ای که بیماری سل توی لس‌آنجلس شیوع پیدا کرد خیلی هم خونی داره.

در ضمن بهترین راه برای پرورش دادن عوامل بیماری‌زا اینه که اونا رو توی جایی دور از عوامل محیطی یا نور آفتاب نگهداری کرد؛ جایی مثل یه مخزن آب. کسایی که این فرضیه رو مطرح کردن به رفتار عجیب الیسا توی آسانسور هم اشاره کردن. علامت عادی سل تب و لرز، خستگی، سرفه و کم‌اشتهاییه. منتهی اگه بیماری سل به منژیوم مغزی تبدیل بشه، باعث روان پریشی بیمار میشه. شاید موقعی که هم‌اتاقی‌های الیسا از رفتارش شاکی شده بودن، الیسا همین علائم رو داشته.

اون شب هم توی آسانسور کلیسا اوج دوره‌ مریضیش رو می‌گذرونده. گم شدن تلفن الیسا هم می‌تونه یه دزدی بوده باشه. اونم کار کسانی که می‌خواستند نزارن الیسا راجع به سلاح‌های فوق محرمانه‌اشون افشاگری کنه. البته هر چقدر که این سناریو به لحاظ داستانی جذابه ولی یه حفره‌ خیلی بزرگ داره. چون تست تشخیص سل همون لم الایزا سال ۲۰۰۹ درست شده بود. یعنی قبل از اینکه اصلا الیسا توی دانشگاه بریتیش کلمبیا اسم‌نویسی کنه.

در ضمن لم مخفف لیپو آرابینو مانان «lipo arabinomannan» و الایزا هم مخفف«Enzyme-linked immuno_sorbent assay» هستش. پس الیسا اصلا نمی‌تونسته بیمار شماره‌ صفر شیوع جدید سل توی لس آنجلس بوده باشه. مهم‌تر این که توی کالبدشکافی‌ها هیچ نشانی از بیماری سل توی بدن الیسا پیدا نشد.

منتهی آزمایش سم‌شناسی یه سری چیزای دیگه رو نشون داد. الیسا بیماری اختلال دوقطبی داشته. برای همینم باید همیشه دارو مصرف می‌کرد. دلیل اصلی که پدر و مادر الیسا اینقدر نگران دخترشون بودن و سخت با تنهایی سفر کردنش موافقت می‌کردن، همین مریضی بوده. به جز خانواده همه دوستا و آشناهای الیسا هم می‌دونستن که اون مشکل روانی داره. وقتی سری به وبلاگ الیسا بزنیم به جز کلی عکسای خوش آب و رنگ از هنرپیشه‌ها و مانکن‌ها می‌تونیم لابه‌لای مطالب بفهمیم صاحب وبلاگ واقعا حال و روز روحی خوبی نداشته و افسرده بوده.

البته خانواده‌ الیسا منکر این قضیه شدن و اصلا نپذیرفتن که الیسا افکار خودکشی داشته. شاید همین افسردگی به جایی رسیده که الیسا خودشو داخل منبع آب غرق کرده. اختلال دوقطبی خیلی روی خلقیات فرد تاثیر می‌ذاره و ممکنه بیمار تو مرحله‌‌ای توهمات زیادی رو تجربه کنه. توی گزارش سم‌شناسی علائمی از چهار تا داروی بدن الیسا پیدا شد. دو تا از این داروها توی کبد الیسا پیدا شدن. یکی از این‌ها داروی تثبیت‌کننده‌ خلق و خو بود. وقتی که دارویی توی کبد فرد پیدا میشه، یعنی اینکه شخص اونو چند روز قبل مصرف کرده. پس الیسا روز مرگ به هر دلیلی داروهاشو نخورده بوده.

شاید وقتی الیسا توی آسانسور بوده یکی از دوره‌های حاد روان‌پریشی خودشو پشت سر می‌گذاشته. برای ردگیری احتمال تجاوز هم پزشکی قانونی نتونست هیچ علائمی از داروهایی مثل داروی روهیپنول «Rohypnol» که به داروی تجاوز مشهوره رو توی بدن الیسا پیدا کنه. این دارو به خاطر اثرات خواب‌آور، آرامش‌بخش و شل کننده عضلانی فرد رو کاملا برای هرگونه تجاوز جنسی آسیب‌پذیر می‌کنه. منتها توی آزمایش سم‌شناسی این دارو توی بدن الیسا پیدا نشد.

هرچند توی گزارش کالبدشکافی گفته شده که علامت‌هایی از خونریزی توی مقعد دختر دیده‌ شده. منتهی پزشکی قانونی احتمال تجاوز رو کاملا رد کرده و گفته علت خونریزی پایین افتادگی بوده. یعنی اینکه اعضای بدن لیسا داشتن فاسد می‌شدند و از روده‌اش بیرون میومدن. ولی این هم نتونست فرضیه‌ تجاوز یا قتل رو رد کنه. چون خیلیا سخت می‌تونن باور کنن الیسا خودش تنهایی تا منبع آب رفته باشه. ممکنه کسی به زور اسلحه الیسا رو تا اونجا برده باشه.

سال ۲۰۱۹ یه سرنخ تازه از مرگ الیسا رو شد. ظاهرا سگ پلیس بوی الیسا رو پنجره‌ای که به پلکان اضطراری راه داشته تشخیص میده. این نشون میده الیسا از راه پله‌ها به پشت بوم رفته و احتمال اینکه کس دیگه‌ای همراهش بوده هم کم نیست. چون می‌دونیم سگ پلیس فقط دنبال بوی الیسا می‌گشته. پس نمی‌تونسته یه آدم دیگه رو هم کنارش تشخیص بده.

هتل سیسیل سابقه بالایی توی تجاوز داره. یکی از شاهدان عینی بعد از ماجرا به یک جیک اندرسون گفته که بعضی از وسایل الیسا توی زباله‌دونی نزدیک هتل پیدا شدن. اندرسون نویسنده‌ کتاب گمشده در نیمه‌شب یک تحقیقی در مورد ماجرای الیسا لمه. جالبه تو هیچکدوم از گزارش‌های عمومی در این مورد چیزی گفته نشده. موضوع وقتی مشکوک‌تر میشه که اندرسون توی تحقیقاتش می‌فهمه یه شخص ناشناس به سانتیاگو لوپز که جنازه‌ الیسا رو پیدا کرده پول میده تا از کشور خارج بشه.

اندرسون یه سرنخ دیگه رو هم پیدا می‌کنه. این سرنخ رو یک شاهد عینی دیگه که یه کارگاه سابق اداره پلیس لس‌آنجلس بوده تایید می‌کنه. این شاد عینی میگه قبل از مرگ الیسا دو مرد ناشناس به هتل اومدن. اون‌ها یه کارتون به الیسا دادن. تا به امروز هیچ‌کس نمی‌دونه توی این کارتون چی بوده و اصلا سرنوشت این کارتون چی‌شده و مهم‌تر که این دو مرد کیا بودن؟ بعید نیست که این دو نفر می‌خواستند از الیسا سوء استفاده جنسی کنن.

اندرسون توی کتابش نوشته همون موقعی که الیسا توی هتل بوده چند مجرم جنسی سابقه‌دار توی هتل بودن. پس ممکنه یکی از همین مردها به الیسا نزدیک شده و بعد از اینکه کارشو کرده دخترو توی منبع آب غرق کرده. البته نمی‌تونیم این فرضیه رو راحت قبول کنیم. همینطور نمی‌تونیم فرضیه‌ خودکشی رو خیلی راحت کنار بذاریم. خصوصا نحوه مرگ الیسا لم خیلی شبیه به اتفاقیه که توی فیلم آب تیره یا همون دارک واتر «Dark Water» میوفته.

توی فیلم آب تیره مادر و دختری توی یه آپارتمان زندگی می‌کنن. اونا یه روز متوجه چکه‌های آب تیره‌ای میشن و درست مثل ماجرای مهمونای هتل سیسیل به صاحبخانه اطلاع میدن. بعدا مشخص میشه این آب تیره داره از آپارتمان بالایی میاد. تمام اعضای خانواده‌ای که ساکن آپارتمان طبقه‌ بالا بودن، بدون هیچ ردی ناپدید شدن. بعدا جنازه‌ دختر خانواده مثل الیسا لم داخل منبع آب پشت بوم پیدا میشه.

درباره‌ی این کلیسا خودکشی کرده، سرنخ‌های زیادی داریم. مثلا چند هفته‌ای قبل از مرگش تو یکی از مطالب وبلاگش نوشته ترس از مرگ خیلی احمقانه است. قطعا مرگ سراغ همه‌ چیزهای قبل و بعد از من اومده. اصلا هم نمی‌دونم مرگ چیه ولی وقتی که مرگ سراغم میاد می‌خوام که فرصت خداحافظی داشته باشم. من بیشتر از این می‌ترسم که زودتر از موقع بمیرم. بدون اینکه زندگی پربار و باارزشی داشته باشم.

امکان داره الیسا با نوشتن این چند خط از مرگ قریب‌الوقوع خودش حرف زده باشه. هیچکس نمی‌تونه مطمئن باشه چی توی سر الیسا می‌گذشته و از شواهد و قرائن اینطور برمیاد که معمای مرگ الیسا لم قرار نیست به این زودیا دست از سر کارآگاه‌های آماتور و کاربرای اینترنت برداره.

به پایان قسمت ششم پادکست طلسم رسیدیم. امیدوارم از شنیدن پادکست امروز اصلا خسته نشده‌ باشید. لطفا از هر اپ پادکستی که به برنامه‌ ما گوش میدین مارو سابسکرایب کنید. تا یه خونواده‌ بزرگتر داشته باشیم و بتونیم صدامون به گوش آدمای بیشتر و بیشتری برسونیم. اگر از قبل جز مخاطبای ما بودین و برنامه‌های ما رو دوست داشتین حتما ما رو به دوستانتون هم معرفی کنید. همین جا هم از طرف خودم و همکاران از تمام دوستان خیلی عزیزی که تا اینجا از برناممون حمایت کردن و با نظرات و پیشنهادات خودشون به هممون انرژی و انگیزه‌ خیلی زیادی دادند تشکر می‌کنم.

دوستان فرهیخته‌ای مثل ناهید دانش عزیز، الهام قضایی، امین، دانیال، بصیر، سبحان، دانیال بی بی، مهناز ۱۳۷۳، محمد سبحانی، مریم مولا، فرهاد اقبال و بقیه‌ دوستانمون. قبل از به پایان رسوندن پادکست دوست دارم همین‌جا از طرف خودم و همکارانم از شما به خاطر تغییر به وجود اومده در انتشار پادکست عذرخواهی کنم. تو این مدت یه سری از اشکالات فنی در حال حل شدن بودند که بعد از اون ما بتونیم پرقدرت‌تر و خیلی بهتر در کنار شما باشیم. خیلی ممنون که اینقدر پیگیر پادکست طلسمید.

راستی نظر و پیشنهاد اصلا یادتون نره. اگه یه موضوعی به نظرتون میرسه که فکر می‌کنید جاش توی پادکست طلسم خالیه حتما حتما بهمون پیشنهاد بدین. می‌تونید از ایمیل پادکست طلسم یا وب سایت ماورایی با ما در ارتباط باشید. تا برنامه‌ بعدی شب و روزتون خوش.



بقیه قسمت‌های پادکست طلسم را می‌تونید از طریق CastBox هم گوش بدید.

https://castbox.fm/episode/مرگ-رازآلود-الیسا-لم-id4963250-id529137716?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D9%85%D8%B1%DA%AF%20%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D8%A2%D9%84%D9%88%D8%AF%20%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%A7%20%D9%84%D9%85-CastBox_FM