کوچینگ؛ زبان جهانی یادگیری و تغییر

کوچینگ
کوچینگ

واژه کوچ از کلمه مجارستانی کوکس(kocs) به معنی کالسکه گرفته شده است. در قرن پانزدهم در مجارستان به کالسکه هایی که افراد را جابجا می کردند گفته می شد اما کم کم به انگلیس و دانشگاه راه یافت و با کمی تغییر به اساتیدی که مطالب سخت را به زبان ساده بیان می کردند، واژه کوچ اطلاق می شد. کم کم واژه کوچ گسترده تر شد و امروز به کسانی که برای رسیدن به مقصد به دیگران کمک می کنند، کوچ گفته می شود. آیا می توان قهرمان ورزشی را بدون مربی تصور کرد؟ کوچینگ، کمک، هدایت و توانمندسازی افراد برای تعیین جهت و انگیزه دادن به آنها برای ورود به برنامه عملیاتی و دستیابی به اهدافشان است. درواقع کوچینگ کمک به افراد برای تغییر وضعیت فعلی خود و هدایت آنها از جایگاهی که هستند به سمت جایگاهی که می توانند باشند است؛ کوچینگ کشف راه هایی برای توانمندتر و قدرتمندتر ساختن افراد است تا آنها بتوانند میزان بیشتری از استعدادهایشان را بشناسند و به کار گیرند تا نتایج بیشتری خلق کنند؛ کوچینگ گشودن قفل استعداد است برای به حداکثر رساندن عملکرد و نتایج.

کوچینگ فراتر از بهبود عملکرد شخصی است و در سازمان ها نیز به رهبران کمک می کند رفتار خود و کارکنان را تغییر دهند تا بتوانند به اهداف خود برسند اما هدف از مربیگری این نیست! هدف کوچینگ، رشد شخصی، ارتقای تجربه زندگی و رسیدن به احساس رضایت درونی است.

تفاوت کوچینگ با دیگر روش های توسعه فردی مانند آموزش در نوع تفکر آن است. در آموزش، مدرس تخصص و مهارتی که دارد را ارائه می دهد و می گویند: "من این چیزها را در این مورد می دانم". درمنتورینگ، منتور دانش، تخصص، مهارت و تجربه دارد و کمک می کند که مراجع در موقعیت مشابه به موفقیت برسد و می گوید: "من این کار را به این صورت انجام داده ام". مشاور دانش خاصی را می داند و متخصص است و آن را در اختیار مخاطب بصورت شخصی سازی شده می دهد و می گوید: "شما این کارها را بهتر است به این گونه که من می گویم انجام دهید".

مدیر و سرپرست، دانش، فرآیند و روش کار را می داند و می گوید "این کار را باید دقیقا این گونه انجام دهید".

روانشناس و روانپزشک مشکل فرد بیمار را پیدا می کند و روش رفع آن را تجویز می کند.

اما مربی می گوید: "دانش نزد مراجع است". مربی سوال می پرسد و کلاف های به هم پیچیده ذهن مخاطب را باز می کند تا خود به پاسخ مناسب و صحیح برسد.

بنابراین مدرس، مشاور، منتور، روانشناس و روانپزشک، مدیر و سرپرست هم می توانند مربی باشند.

مربیگری یک نگرش است که می گوید همه افراد جواب سوالات ذهنی خود را دارند فقط کافیست با پرسیدن سوال درست، توجه آن ها را به سمت پیدا کردن پاسخ درست هدایت کرد. مربیگری یک سبک رهبری است که به افراد اجازه می دهد خودشان تصمیم بگیرند و عملکرد خود را بهبود دهند. مربیگری مجموعه ای از مهارت ها، مدل ها و ابزارهاست.

شاید این سوال در ذهن شما ایجاد شده باشد که مربی کیست؟

مربی کسی است که به فرآیند مربیگری آشناست و روش مربیگری را می داند. یک کوچ موفق باید ویژگی هایی را داشته باشد تا بتواند به دیگران کمک کند؛ ویژگی هایی همچون صداقت، احترام، باور به مراجع، رازداری، یادگیری دائمی، توجه کامل، تاثیرگذاری، ایجاد کننده احساس امنیت و اعتماد، ارتباط عمیق، عدم قضاوت، آگاهی به ابزار و مدل ها و خودآگاهی.

کوچینگ یک فرآیند است و نتایج جذابی را به همراه دارد از جمله: ارائه تصویر درست از خود، کمک به استفاده حداکثری از توانمندی های درونی، تصمیم گیری موثر، ایجاد چشم انداز جدید و مصمم کردن افراد برای ایجاد تغییرات که همه این نتایج به خلق زندگی کامل کمک می کنند. برای رسیدن به این نتایج، یک کوچ دغدغه های مختلفی را برطرف می کند؛ یک کوچ در مرحله اول ابهامات و سردرگمی های مراجع را مرتفع می کند، و به او کمک می کند به نگاهی شفاف دست پیدا کند. اگر با شفافیت به زندگی خود نگاه کنیم، جنبه های مختلفی از زندگی خود را می بینیم که نیاز به تغییر دارند و این تغییر، لازمه رسیدن به اهداف و نتایج درخشان است. یک کوچ خوب این نیاز به تغییر را به مراجع نشان می دهد و با کمک به موکل خود، باعث ایجاد عملکرد بهتر و نتایج متفاوتی می شود.

یک کوچ به خوبی این موضوع را می داند که موانع رسیدن به اهداف، درونی هستند و با کمک به شناخت این موانع، به رفع آن ها نیز کمک می کند. درواقع مربی با مداخله به نجواهای درونی افراد و منحرف کردن آن ها، به فرد کمک می کند صداهای مزاحم درون خود را خاموش کند و توجه خود را از چیزهایی که کمکی به رشد او نمی کنند، به سمت راه حل ها و راه های پیش رو برای دستیابی به اهداف تغییر می دهد.

مراحل مختلفی که در فرآیند کوچینگ وجود دارد شامل: شفاف سازی هدف یا مسئله، مشاهده فضا، ارزیابی موقعیت فعلی، شرایط واقعی، توافق بر هدف کوچینگ، برنامه ریزی اجرایی، شناخت موانع، یادگیری و بهبود نتایج است.

بنابراین یک کوچ، کشف و شفاف سازی می کند، به شناخت شخص کمک می کند، الگوهای شخص را تجزیه و تحلیل می کند، موانع پتانسیل درونی را شناسایی می کند، برای برگزیدن طرز فکر جدید شخص را تشویق می کند، برای ایجاد رفتار جدید فرد را هدایت می کند، انگیزه ایجاد می کند، بازخورد ارائه می دهد و ارزیابی می کند.

کوچینگ نتایج شگفت انگیزی را ایجاد می کند. این نتایج هم در زندگی شخصی و هم در مسیر شغلی و سازمانی کاملا مشهود و چشم گیر هستند. از جمله اثرات مثبتی که یک کوچینگ موفق ایجاد می کند، خودآگاهی و شناخت خود، مسئولیت پذیری، مقاومت در برابر مشکلات، تمرکز روی اولویت ها، بهبود مدیریت زمان، رضایت شخصی، شناخت ارزش ها و دید متفاوت نسبت به امور و ایجاد خلاقیت است.

از جمله اثرات مثبت دیگر می توان به دیدن فرصت ها، افزایش انعطاف پذیری، انطباق پذیری، ارائه و گرفتن بازخورد، تصمیم گیری، تعادل در زندگی، افزایش اعتماد به نفس و افزایش قدرت ارتباطات اشاره کرد.

کوچینگ می تواند در حوزه های مختلف وارد شود و تاثیرگذار باشد مانند: کوچ فردی، زندگی، اجزایی، کسب و کار، شغل، عملکرد، مهارت، وظیفه و حوزه های خیلی جدید و خاص مانند کوچینگ کشف توانمندی ها و استعداد، یوگا، تولید محتوا و همه مهارت هایی که یک شخص می تواند در این دوره تاریخی داشته باشد را شامل می شود.

ما در جهان امروز برای عملکرد بهتر و رشد سریعتر و موثرتر، نیاز به فردی داریم که بتواند به ما کمک کند؛ مانند یک قهرمان ورزشی که نیاز به مربی دارد ما نیز به مربی نیاز داریم تا بتوانیم در حوزه های مختلف زندگی خود، تغییرات عمیق ایجاد کنیم، بر روی مهمترین موضوعات تمرکز کنیم، نتایج شگفت انگیزی ایجاد کنیم و به سعادت برسیم.