وبلاگ تینت
چگونه بدون به خطر افتادن حرفهتان مقام مدیریت را رها کنید
خلاصه مقاله: شما نیز مانند مدیران بسیار دیگری ممکن است در دوران پاندمی به این فکر افتاده باشید که ای کاش مردم را مدیریت نمیکردید! اما کنارهگیری از مقام مدیریت برای هیچکس آسان نیست و مشخصا طبیعی است که از خود بپرسید که این کار، چه عواقبی ممکن است داشته باشد؟ یا به عبارت دیگر کنارهگیری از مقام مدیریت، از نظر حرفهای چه تاثیری بر شما خواهد داشت؟
در این مقاله و به کمک چهار استراتژی ساده میتوانید به خودتان و بقیه نشان بدهید که این یک قدم رو به عقب نیست.
1. باور های محدود کنندهتان را حذف کنید.
2. نیازی نیست مقامتان را پایین بیاورید.
3. نشان بدهید که چگونه بدون داشتن مقام مدیریت هم میتوانید دیگران را هدایت و رهبری کنید.
4. مطمئن شوید که این انتقال شغلی به تیمتان آسیب نمیرساند.
امروزه، زمانی که مردم به پیشرفت شغلی فکر میکنند در ذهنشان سرپرستی از گروه بزرگی از کارمندان را تصور میکنند.
اما چه اتفاقی میافتد اگر مسیر حرفهی خود را در جهت دیگری پیش ببرید و از یک مدیر رسمی به یک همکار معمولی تغییر کنید؟ دیگر همکاران هم سطح شما و روسای دیگر چه فکری دربارهی شما خواهند کرد؟
همانطور که در«استعفای بزرگ» نشان داده شده است، کارمندان سطح متوسطِ با تجربه، دیگر آنچنان برای استعفا مشتاق نیستند. بلکه، درتلاش یافتن معنا در زندگی حرفهای خود هستند.( به دنبال حرفهای هدفمند و پرمعنا هستند.)
یک مطالعه ی اخیر از«Forrester consulting» و «indeed» نیز بیان کرده است که مردم به سطح والایی از ادراک در حرفهای خود رسیدهاند: اکنون برای کارمندان داشتن شوق و اشتیاق به کار و همچنین هدف در حرفهی خود، مهمتر از دریافت تشویقی و ارتقای رتبه است!
شاید دلیل شما برای انتخاب مدیریت این بوده است که فکر میکردید موفقیت این شغل، فقط به بالارفتن از سلسله مراتب بستگی دارد؛ و نه پیشرفت از لحاظ توانایی و یا پیشرفت در مسایل فنی در پروژه های پیش رو.
بنابراین پس از مدتی ممکن است احساس کنید که استقلال خود را از دست دادهاید، نمیتوانید مشکلات بخشهای مختلف سازمان را به درستی حل کنید؛ و حتی دیگر اشتیاقی ندارید که دیگران را بر انجام کاری تحت تاثیر قرار بدهید یا تشویق کنید.
انتخاب دوبارهی کارمند بودن (کنارهگیری از مدیریت) هرچند ممکن است مانند یک پس رفت به نظر بیاید، اما نکات مثبت بسیار چشمگیری در راستای دستاوردهای شخصیتان خواهد داشت.
استراتژیهایی که در ادامه برای شما فراهم کردهایم را به کار بگیرید تا در عین انگیزه دادن به خود، به دیگران نیز اجازه ندهید با قضاوتهایشان، راه خوشحالی و موفقیتتان را سد کنند.
1. باور های محدود کننده تان را حذف کنید.
یک اصل مهم در این راه، این است که خودتان باور کنید که این تغییر قدمی رو به جلو در حرفهتان است. در غیر این صورت هیچ اعتماد به نفس و اطمینانی در این باره ندارید. شما باید قادر باشید، به راحتی برای دیگران توضیح دهید چرا از مدیریت به این شغل برگشتهاید. به یاد داشته باشید که دور شدنتان از مدیریت، شما را تبدیل به فردی شکست خورده نکرده است. اینکه از شغلتان راضی نباشید اما حاضر نباشید آن را به فردی شایسته بدهید، بیشترین آسیب را به خود و تیمتان وارد میکند.
اجازه بدهید در این مورد مثالی بزنم. یکی از مراجعه کنندگانم به عنوان مدیر فروش، در یک شرکت نرم افزار کامپیوتر ترفیع گرفته بود؛ زیرا او تمام مدت عملکرد بهتری نسبت به دیگر هم سطحان خود داشت. در آن زمان ایدهي رد کردن این فرصت اصلا به ذهنش خطور نکرده بود. مشخصا او این ترفیع را فرصتی میدانست که به وسیله ی آن به عنوان پیشتاز و رهبر شناخته بشود.
در طول یک سال و یا کمی بیشتر، او متوجه شد کارها و وظایف مدیر فروش_ طراحی ساختارهای جبرانی(designing compensation structure)، کنفرانس های انگیزشی دادن و نقش آفرینی در گفتگو های فروش برای آموزش تیم_ موجب خوشحالیاش نمیشود.
او دلش می خواست به شغل سابقش برگردد؛ روزانه مردم را ملاقات کند. او درواقع حسرت روزهایی را میخورد که نتیجهی کارش را ملموس و مستقیم میتوانست لمس کند و ببیند.
برای بهبود وضعیت او، در ابتدا چند مهارت شغلی به او پیشنهاد دادم. مثلا کارهایی که در آن نیاز بود مستقیما با مشتریان در ارتباط باشد بدون اینکه در عنوان رسمی شغلی خود تغییری ایجاد کند. اگرچه اگر بخواهیم صادق باشیم، این روش ممکن است به اصطلاح مانند مدیریت موشکافانهي کارمندان به نظر بیاید و حتی در مسیر پیشرفت تیم اخلال ایجاد کند.
در عوض، این مراجعه کننده تصمیم گرفت از مدیریت کنارهگیری کند و دوباره مانند کارمند به کار خود ادامه دهد. اگرچه، این مرتبه، کارمندی که تمایل به خلاقیت بیشتر داشته و مشکلات را از راههای جامعتر و البته به شکلی استادانهتر حل میکند. من او را به یک بازیگر تشبیه میکنم که باید در سریال یا یک اجرا، مونولوگی را بیان کند. در قدم اول، باید مونولوگ را یاد بگیرد. قدم بعد، روند به خاطر سپردن است. سپس میتواند مونولوگ را اجرا کند و البته اکنون این مونولوگ را با روشهای خلاقانه و باورپذیر به صورتی اجرا کند که همچنان طبیعی به نظر برسد.
اگر شما به پروسه کنارهگیری از مدیریت، مانند ورود مجدد به حرفه خود نگاه کنید، این دیدگاه به شما امکان اجرای تجربیات و مهارتهای جدیدتان را خواهد داد. در نهایت این مهارتهای جدید و تجربیات، در بهبود تصمیمگیری هایتان به شما کمک خواهد کرد.
2. فرض نکنید که مقامتان پایین آمده است
تعداد زیادی از مدیرها که از این مقام کنارهگیری میکنند ،شغلی شبیه به آنچه که در گذشته داشتند انتخاب میکنند. اما در سازمانها افراد با تجربهی متوسط و پرسابقه ی زیادی هستند که دیگران را هدایت نمیکنند. پس ارزش آن را دارد که درخواست یک عنوان شغلی رسمی را از شرکت داشته باشید، مقامی که در آن بتوانید مفید واقع شوید حتی اگر بر گروهی مدیریت نکنید.
یک مدیر فناوری اطلاعات را در نظر بگیرید که در شرکت فورچون Fortune 500 گروهی از مدیران و زیردستانشان را هدایت میکند. زمانی که شرکتش انتقال اطلاعات را به فضای ابری آغاز کرد، به شخصی نیاز بود تا واحدهای تجاری و عملکردهایشان در طول این پروسهي تغییر هدایت کند و در عین حال با مشاورهای خارجی همکاری کند. بنابراین این مهندس با توجه به تجارب خود و البته روابط خوبی که با دیگران در زمان مدیریت کارمندان بدست آورده بود، این عنوان شغلی جدید بدون درخواست و یا داشتن کارمندان زیردست را از آن خود کرد.
روش دیگری برای کنارهگیری از عنوان مدیریت و حفظ رتبهی والای خود وجود دارد. شما میتوانید با ابتکار در سطح سازمانی و البته داشتن استراتژيهایی کاملا مشخص، به خواستهی خود برسید. به عنوان مثال، من به دو معاون رئیس جمهور در این حوزه آموزش دادهام. آنها از مدیریت مردم کناره گیری کرده بودند و قصد داشتند چنین نقشهایی بر عهده بگیرند. یکی از این افراد به هدایت برنامههای محیط زیستی، اجتماعی و حکومتی در یک سازمان رسانهای موفق مشغول به فعالیت شد. و دیگری توانست برنامههایی در حوزههای تنوع فرهنگی و نژادی و برابری حقوق افراد در شرکت فورچون 100 مشغول شود. هیچ کدامشان زیردست نداشتند. در عوض آنها به دلیل فعالیتهای درخشانشان در حوزه توسعه و ارایه دستور جلسه و برنامه، به انجام رساندن آنها و همچنین کار تاثیرگذار با شریکهایشان به عنوان کارمندان برتر منتخب شدند و پاداش گرفتند.
شرکتها هرروزه ساختارهای جدید و رتبه بندیهای گسترده تری در نظر می گیرند؛ اما این دو هدایت کنندگان کاملا نشان دادند که میتوان به تنهایی بسیار خوب عمل کرد؛ حتی در سطحی برابر و یا بالاتر از شغلتان به عنوان یک مدیر.
3. نشان بدهید که چگونه بدون داشتن عنوان رسمی مدیر هم میتوانید یک تیم را هدایت کنید
برخی از مردم تصور میکنند که مقام یک کارمند با مقام مدیریت قابل قیاس نیست. آنها در واقع تصور میکنند چون مدیران چندین زیردست دارند که اهدافشان را اجرایی میکنند، پس تاثیرگذاری بیشتری دارند. شما بایستی این تصورات را به چالش بکشید. برایشان توضیح بدهید که بی شک کار از طریق نفوذ و ارتباط داشتن با سایر کارمندان تاثیر بیشتری خواهد داشت تا مدیریت افراد از بالا. ممکن است حتی اینگونه استدلال کرد که کارمندان معمولی به دلیل ارتباط و همکاری با دیگر کارمندان و حتی سازمانها و مجموعههای دیگر، در نهایت مدیریت و رهبری بیشتری انجام میدهند.
در این راه شما باید کاملا آماده باشید. باید بتوانید که از مهارتهای ارتباطی و درون فردی خود به خوبی استفاده کنید. یک کدنویس را در نظر داشته باشید که قبلا با او کار میکردم. برای چند سال مدیریت مهندسان و تحلیل گران نرم افزار را بر عهده داشت؛ اما این فرد میخواست به طور جداگانه به کدنویسی برگردد. او از این موضوع آگاه بود که شرکت برای کار مدیریتی او ارزش قائل است و از آنجایی که شرکت، با کمبود مدیر دست و پنجه نرم میکرد، تصمیم دیگری گرفت. او متعهد شد به مدیریت دیگران ادامه بدهد اما به عنوان یک همکار و نه یک رئیس. علاوه بر این، او به همکاری سازمانی با رئیس جدید نیز متعهد شد.
مطمئن شوید این انتقال شغلی به تیمتان آسیب نزند
قبل از ترک مقام مدیریت، مهم است که زمینه را برای این تغییر ایجاد کنید. به عبارت دیگر، قبل از این تغییر، باید تیمتان را آماده کنید. برای انتقال یکپارچه، برنامهای کامل تهیه کرده و توسعهاش بدهید، یا حتی میتوانید شبکهی افراد خود را فعال نگاه دارید تا از وجود افراد لایق برای مقام مدیریتی خود با خبر شوید.
شما می توانید نزد مدیر فعلیتان بروید و با او صحبت کنید. به او بگویید که تمام سعیتان را خواهید کرد که کمترین اختلال را در کار گروهتان ایجاد کنید. پیشنهادهایتان را با او در میان بگزارید و اعلام کنید که آمادهاید تا با مدیر جدید همکاری کنید.
به یاد داشته باشید که چگونگی اجرای این حرکت ( کنارهگیری از مقام مدیریت) بسیار مهم است و به اندازهی مقام بعدی که انتخاب میکنید بر شهرت شما در سازمان تاثیر میگزارد. بهتر است با مدیر جدید همکاری کنید و یا حتی پیشنهاد دهید چند ماه اول را ترکیبی کار کنید تا کاملا مستقر شوند.
برای مثال، مراجعه کننده مدیر نرم افزارم، در اولین مرحله به دنبال یافتن بهترین جایگزین برای خود بود. او زمان زیادی برای برگشتن به کد نویسی صرف کرد. او آگاه بود که به عنوان یک کارمند معمولی و نه یک مدیر، عملکرد خوبی خواهد داشت زیرا پیش از مدیر شدن یک کارمند بود. با این وجود او به خوبی از اهمیت یافتن یک جایگزین لایق آگاه بود.
شما نیز مانند مدیران بسیار دیگری ممکن است در دوران پاندمی به این فکر افتاده باشید که ای کاش مردم را مدیریت نمیکردید! اما کنارهگیری از مقام مدیریت برای هیچکس آسان نیست و مشخصا طبیعی است که از خود بپرسید که این کار، چه عواقبی ممکن است داشته باشد؟ یا به عبارت دیگر کنارهگیری از مقام مدیریت، از نظر حرفهای چه تاثیری بر شما خواهد داشت؟
این استراتژی ها به شما کمک می کنند که به خودتان و بقیه نشان بدهید، که این یک قدم به عقب نیست؛ بلکه انتقالی است که شما را به طور کلی خوشحالتر، و و در حرفه و شغلتان سازندهتر میکند. به طوری که به نفع همه خواهد بود...
متنی که مطالعه کردید ترجمهای بود از این مقاله که در HBR منتشر شده بود. نویسندهی این مقاله، نیهار چایا، نقش رهبری را در شرکتهای بزرگ بینالمللی همچون جنرال الکتریک و Dell بر عهده دارد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
افزایش بهرهوری و بهبود عملکرد، با ترک هفت عادت مخرب
مطلبی دیگر از این انتشارات
دامینوز چطور مشتریهای شاکی را به فرصت تبدیل کرد و از ورشکستگی نجات یافت؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
شغلم را در گوگل ترک و کسبوکار خودم را شروع کردم: حقایقی درمورد کارآفرینی