3 طرز فکری که از جف بزوس دزدیدم، با اینکه از او خوشم نمی‌آید

این پست ترجمه‌ای است از این مقاله که در مدیوم منتشر شده است. نویسنده با وجود اینکه به بزوس علاقه شخصی ندارد و در طول متن کنایه‌هایی هم به او می‌زند، اما از مایندست یا طرز فکر موسس آمازون درس‌هایی استخراج کرده که می‌توانند به کار هر کارآفرینی بیایند.


بهترین دزدان، تدبیر می‌دزدند، و اگر اهل کسب‌وکار هستید، بهترین شخص برای سرقت احتمالاً جف بزوس، مؤسس آمازون است.

اما حواستان باشد، من به شما پیشنهاد نمی‌کنم که به کارکنان خود ظلم کنید، از مالیات فرار کنید، یا میلیون‌ها دلار برای ساعت‌های غیرضروری بزرگ و قایق‌های تفریحی چشم‌نواز هزینه کنید. من در مورد نوع تصمیم‌گیری صحبت می‌کنم که آمازون را از یک کتاب‌فروشی مضحک به یک شرکت تریلیون دلاری تبدیل کرد.

در ادامه، شما سه گوهر فکری و روش استفاده از آنها در طی مسیر حرفه‌ای خود را خواهید یافت.


قانون 70 درصد

فلسفه‌ی کسب‌وکار آمازون در یک عدد و سه حرف خلاصه می‌شود. «روز 1». همان‌طور که احتمالاً حدس زده‌اید، ایده این است که هر روز را در شرکت خود به‌عنوان اولین روز در نظر بگیرید.

چرا؟

بزوس می‌گوید: «روز دوم سکون است. به‌دنبال آن نامربوطی. به‌دنبال آن افولی دردناک و طاقت‌فرسا. به‌دنبال آن مرگ. و به همین دلیل است که هر روز باید اولین روز باشد.»

در بیشتر موارد، روز دوم یک‌شبه از راه نمی‌رسد. بلکه این یک پختگی است که می‌تواند سال‌ها و یا حتی دهه‌ها طول بکشد. به گفته‌ی بزوس، علت اصلی چنین زوالی تصمیم‌گیری کُند است. او می‌گوید: «شرکت‌های روز دوم تصمیم‌هایی با کیفیت بالا می‌گیرند. اما آنها این تصمیمات را به آرامی اتخاذ می‌کنند.»

بزوس همچنین تأکید می‌کند که، به‌طور متوسط، یک تصمیم با کیفیت بالا به 90 درصد از اطلاعاتی احتیاج دارد که فکر می‌کنید برای گرفتن آن تصمیم نیاز است.

شرکت‌های روز دوم تلاش می‌کنند تا این 90 درصد گفته شده را جمع‌آوری کنند و دقیقاً به همین دلیل است که آنها می‌میرند. مانند این است که وسواس پیدا کنید که با کوپن‌های خرید خود چه چیزی بخرید و در ضمنِ اینکه درگیر تصمیم‌گیری هستید، متوجه می‌شوید که تاریخ کوپن‌ها منقضی شده است.

جایگزین آن چیست؟ بزوس آن را قانون 70 درصد می‌نامد. در اینجا روش کار آن را توضیح می‌دهیم.

شما باید به‌محض جمع‌آوری شدن 70 درصد از اطلاعاتی که برای تصمیم‌گیری نیاز دارید، تصمیم خود را بگیرید.

چگونه متوجه می‌شوید که 70 درصد اطلاعات چقدر است؟ شما متوجه نمی‌شوید. بلکه براساس یک سیستم برآورد می‌کنید.

در اینجا سه ابزار ساده وجود دارد که من از آنها برای اعمال قانون 70 درصد در تصمیمات کسب‌وکار خود استفاده می‌کنم.

  • چک‌لیست: هر تصمیمی با یک سری سؤال همراه است. قیمت این چقدر است؟ چه زمانی سودآور می‌شود؟ چگونه می‌توانم آن را درجه‌بندی کنم؟ چه کسی می‌تواند به من کمک کند؟ به‌محض اینکه 70 درصد از پاسخ‌ها را پر کردید، دیگر فکر نکنید و حرکت خود را انجام دهید.
  • زمان‌بندی: به‌جای ردیابی کمیت اطلاعات، زمان موردنیاز برای یک تصمیم معین را مشخص کنید. با خودتان بگویید ده روز به خودم زمان می‌دهم تا فرصت سرمایه‌گذاری را مطالعه کنم. این قانون می‌گوید که در روز هفتم، باید بصیرت کافی برای به نتیجه رسیدن را داشته باشید.
  • صفحه گسترده‌ها و فرمول‌ها: آمارهای قابل پیگیری مانند فروش، بازدیدها و حجم کار به شما کمک می‌کنند تصمیم بگیرید که کدام پروژه‌ها را در اولویت قرار دهید. هرچند بسیاری از کارآفرینان سالی یک‌بار داده‌های عملکرد خود را مرور می‌کنند. با توجه به قانون 70 درصد، پیشنهاد می‌شود که به‌جای آن، هر هشت ماه یک‌بار این کار را انجام دهید.

و به‌خاطر داشته باشید که، چیزی به نام تصمیم نهایی وجود ندارد. شما همیشه می‌توانید نظر خود را تغییر دهید.


هم مخالف و هم متعهد؟

در سال 2016، بزوس با راه‌اندازی یک نمایش ویژه در استودیو آمازون موافق نبود. او عقیده داشت که این پول باید صرف پروژه‌ای با ریسک کمتر شود، اما تیم تولید محتوا بر تصمیم خود اصرار می‌ورزید.

بزوس به جای درگیر شدن با چرخه‌ی بی‌پایان مشاجره‌ها و استدلال‌ها، چنین پاسخ داد: «من هم مخالف هستم و هم متعهد هستم و امیدوارم که این نمایش به پربیننده‌ترین نمایشی تبدیل شود که تا به حال ساخته‌ایم.»

واکنش بزوس یک امتیاز رایگانِ هر کاری دلت می‌خواهد بکن نبود؛ بلکه یک تصمیم حساب شده بود که بسیار کارآمد عمل کرد. به‌هرحال، تیمی که 11 جایزه امی، 6 جایزه گلدن گلاب و 3 جایزه اسکار گرفت، می‌دانست که چه می‌کند.

«هم مخالف و هم متعهد» اساساً به این معناست: «هی گوش کن، من در تصمیم شما ایرادات و خطراتی را می‌بینم اما به قضاوت شما اعتماد دارم و به شما متعهد هستم. دیگر نیازی نیست وقت خود را برای متقاعد کردن من تلف کنید.»

وقتی با بنیانگذار یا یکی از اعضای تیم خود که ریسکی را به شما پیشنهاد و می‌خواهد شما را وادار به آن کند مخالف باشید نیز همین الگو صدق می‌کند. البته، این بدان معنا نیست که شما باید به هر چیزی که با آن مخالف هستید متعهد باشید.

در اینجا سه موقعیت وجود دارد که در آنها «مخالفت و تعهد» بیشترین اهمیت را دارد.

  • وقتی با متخصصین مخالف هستید: نگرانی‌های خود را مطرح کنید اما تردید خود را کمتر بروز دهید. دلایلی وجود دارد که به آنها متخصص گفته می‌شود. به حرف آنها گوش کنید.
  • وقتی که پیشنهاد شما رأی نمی‌آورد: همانند بزوس، وقت خود را برای متقاعد کردن دیگران یا اینکه دیگران شما را متقاعد کنند تلف نکنید. در عوض از تیم خود و تصمیم آنها حمایت کنید.
  • وقتی با پیشنهادات کم‌خطر موافق نیستید: نشان دادن چراغ سبز برای تصمیمات کوچکی که با آنها موافق نیستید اعتماد ایجاد می‌کند و تیم شما را تشویق می‌کند تا ابتکار به خرج دهند. حتی اگر همه چیز اشتباه پیش برود، باز هم چیز زیادی از دست نخواهید داد.

عکس آن نیز صدق می‌کند. هر زمان که قرار است ریسکی کنید که ارزش پیگیری دارد، ببینید که همراهان شما «هم مخالف و هم متعهد هستند؟».


اصل به حداقل رساندن پشیمانی

سخت‌ترین تصمیم من تا کنون کناره‌گیری از شغل مهندسی خودم بوده است. من به خاطر یک کار آنلاین پرخطر از یک حقوق راحت، بیمه درمانی، تأیید اعتبار از طرف خانواده و موقعیت اجتماعی، صرف‌نظر کردم.

این تصمیم طی چند شب بی‌خوابی و خوردن یک تن غذا به‌خاطر استرس اتخاذ شد - که اگر قبل از صحبت با کارفرمای سابقم ترفند بزوس را می‌دانستم می‌شد از آن جلوگیری کرد. او گفت که ایده‌ی من برای یک فارغ‌التحصیل تازه‌کار عالی است، نه برای کسی که سه سال سابقه‌ی مشاوره دارد.

به نظر می‌رسد که من و بزوس اشتراکاتی بیشتر از موی کوتاه با هم داریم. او نیز تجربه‌ی مشابهی با رییس خود داشت اما یک راه بهتر، یک راه خیلی خیلی بهتر را برای کنار آمدن با انتخاب خود در پیش گرفت.

بزوسِ جوان با پیش‌بینی خود در آینده بر تردید و پشیمانی خود غلبه کرد. او خود را در سن 80 سالگی و نشسته برروی صندلی گهواره‌ای تصور کرد که دارد انتخاب‌هایی که در زندگی داشته است را مرور می‌کند.

بزوس می‌گوید: «در بیشتر موارد، بزرگ‌ترین پشیمانی ما به خاطر اقداماتی بوده که می‌توانسته‌ایم انجام دهیم اما آنها را نادیده گرفته‌ایم. این مسیرهای طی نشده ما را آزار می‌دهند.»

او اضافه می‌کند: «ما از اتفاقی که می‌تواند بیفتد شگفت‌زده می‌شویم. من می‌دانستم که وقتی 80 ساله می‌شوم هرگز از انجام این کار پشیمان نخواهم شد.»

بنابراین هر زمان که در حال بررسی یک چرخش بزرگ مانند یک شروع دوباره یا تمام وقت خود را به شغل دوم اختصاص دادن هستید، از خودتان بپرسید:

آیا خودِ 80 ساله‌ی من از این تصمیم پشیمان خواهد شد؟

چرخش بزرگ شما هرچه که باشد، پاسخ این سؤال تصمیم‌گیری شما را آسان‌تر خواهد کرد. بسیار آسان‌تر.


بیایید خلاصه کنیم

اکثر کارآفرینان تصمیم‌گیری را یک ابرقدرت درونی می‌دانند که از دل و روده بیرون می‌آید. واقعیت این است که تنها چیزهایی که از شکم شما بیرون می‌آید گاز و غذای هضم شده است.

از طرف دیگر، تصمیم‌گیری‌ها در ذهن شما اتفاق می‌افتد. اما ذهن شما به تنهایی کفایت نمی‌کند - علاوه بر آن، شما به یک سیستم قابل اعتماد نیز نیاز دارید.

به‌همین دلیل است که سرمایه‌گذار افسانه‌ای چارلز مانگر از مدل‌های ذهنی استفاده می‌کند و ایلان ماسک از تفکر اصول اولیه بهره می‌برد و جف بزوس قوانین تصمیم‌گیری را تنظیم می‌کند.

الگو را بربایید.

1. به محض اینکه 70 درصد از اطلاعاتی را که نیاز دارید در اختیار داشتید، تصمیم بگیرید.

2. زمانی که تیم شما از تصمیم خود مطمئن هستند نسبت به آنها «هم مخالف و هم متعهد» باشید. بدین ترتیب هم در وقت خود صرفه‌جویی کرده‌اید و هم اعتماد ایجاد خواهید کرد.

3. وقتی با یک تصمیم دگرگون کننده در زندگی خود مواجه می‌شوید، از خودتان بپرسید: «نسخه‌ی 80 ساله‌ی من از این تصمیم پشیمان خواهد شد؟» اگر نه، پس ادامه دهید.