5 کمپانی بزرگی که با سرقت ایده به موفقیت رسیدند

این پست ترجمه‌ای است از این مقاله نوشته‌ی اش ژربرگ، کارآفرین و نویسنده در حوزه کسب‌وکار، که در مدیوم منتشر شده است. نکته کلیدی تفکر او در این مقاله همین یک جمله است که گاهی اوقات تقلید کردن بهتر از نوآوری داشتن است. او با آوردن مثال‌هایی از برندهای بزرگ، گفته خود را اثبات کرده است.


هنگامی که در کالج مشغول تحصیل در رشته کسب‌وکار بودم، دائماً به من گفته می‌شد که برای رسیدن به موفقیت در یک کسب‌وکار باید اولین در بازار باشید. بنابراین ما درمورد سودمند بودن اولین محرک‌ها، مزایای به‌دست آوردن یک مزیت اولیه نسبت به رقبا، و نیاز به ارائه‌ی یک ایده‌ی جدید و ابتکاری مطالعه می‌کردیم.

هر روز ساعت‌ها مشغول خیال‌پردازی درمورد ایده‌های جدید بودم. در واقع چند مورد از آنها را نیز راه‌اندازی کردم. اما واقعیت این است که، اولین همیشه بهترین نیست.

گاهی اوقات بهتر این است که صبر کنیم و ببینیم که در بازار چه اتفاقی می‌افتد و سپس ایده‌ای را در یک منطقه‌ی جدید تکرار کنیم، برای بهبود محصول یا خدمات تلاش کنیم، یا در برخی موارد استثنایی، فقط آن را کپی کنیم.

کپی کردن و جایگزین کردن.

حتی استیو جابز افسانه‌ای - که از قضا از چندین شرکت به اتهام کپی‌برداری یا سرقت از مالکیت معنوی خود شکایت کرد - یک‌بار گفت:

پیکاسو جمله‌ای دارد که می‌گوید - هنرمندان خوب کپی می‌کنند؛ هنرمندان بزرگ سرقت می‌کنند - و ما همیشه درمورد سرقت ایده‌های عالی بی‌شرمانه رفتار کرده‌ایم.

درمورد جابز این‌طور حدس می‌زنم که او با سرقت ایده مشکلی ندارد اما نباید از خودش دزدی شود.

بیایید نگاهی به 5 کسب‌وکار موفقی بیندازیم که از طریق تقلید کردن به موفقیت دست یافته‌اند.


1. آلاندو (Alando) و ای‌بِی (eBay)

شاید بهترین کپی‌کارهای کسب‌وکار برادران سامور (Samwer) - الکساندر، اولیور و مارک - باشند. برادران سامور از تکرار کسب‌وکارهای موفق دریغ نمی‌کنند و «پادشاهان شبیه‌سازی / Clone Kings» لقب گرفته‌اند. آنها موفقیت خود را از کپی کردن شرکت‌های وب با رشد بالا به‌دست می‌آورند.

در سال 1998 که مارک سامور در سانفرانسیسکو زندگی می‌کرد شاهد این بود که همکاران و دوستانش در حال استفاده از ای‌بِی هستند. او که فرصت مناسبی را در زادگاه خود آلمان مشاهده می‌کرد، از طریق ایمیل از ای‌بِی پرسید که آیا می‌تواند شعبه‌ای از ای‌بِی را در آلمان راه‌اندازی کند.

با گذشت زمان و دریافت نکردن پاسخ، مارک و برادرانش تصمیم گرفتند یک نسخه‌ی شبیه‌سازی شده از ای‌بِی را راه‌اندازی کنند. در فوریه 1999 آنها آلاندو را راه‌اندازی کردند، که اساساً نسخه‌ای از ای‌بِی اما به زبان آلمانی است.

کمتر از سه ماه بعد، ای‌بِی آلاندو را به قیمت 43 میلیون دلار خریداری کرد.

برای برادران سامور این یک بازگشت سرمایه سریع بود - و نشان می‌دهد که ای‌بِی واقعاً باید به آن ایمیل اولیه پاسخ می‌داد.

برادران سامور
برادران سامور

2. اینستاگرام (Instagram) و اسنپ‌چت (Snapchat)

در سال 2015 یک نگرانی برای فیسبوک به‌وجود آمد - صاحبان اینستاگرام داشتند کاربران خود را به اسنپ‌چت می‌باختند. کاربران شبکه‌های اجتماعی به‌دلیل ویژگی محبوب استوری اسنپ‌چت در حال کوچ کردن به آن بودند. ارسال استوری سریع و آسان بود و به کاربران این امکان را می‌داد تا عکس‌ها و ویدیوهای لحظه‌ای واقع‌گرایانه‌تری ارسال کرده و با افزودن فیلترها و افکت‌ها به‌راحتی آنها را ویرایش کنند. از همه بهتر اینکه، استوری‌ها پس از یک دوره‌ی زمانی مشخص ناپدید می‌شدند.

از آنجایی که مارک زاکربرگ تصمیم دارد که پادشاه بلامنازع رسانه‌های اجتماعی باشد و اغلب به‌دنبال رقبای خود است. در سال 2013 او یک پیشنهاد 3 میلیارد دلاری برای خرید اسنپ‌چت ارائه داد که رد شد. شاید همین رد شدن منجر به این شد که تیم او یک نسخه‌ی کاملاً مشابه و یکسان از استوری اسنپ‌چت - حتی با استفاده از نام استوری - منتشر کند.

در آگوست 2016 قابلیت استوری منتشر شد. مدیرعامل اینستاگرام کوین سیستروم (Kevin Systrom) حتی «سرقت» را تصدیق کرد و در رابطه با استوری اینستاگرام گفت که «آنها (اسنپ‌چت) شایستگی تمام اعتبار آن را دارند.»

فقط طی هشت ماه، اینستاگرام استوری از تعداد کاربران فعال روزانه‌ی اسنپ‌چت پیشی گرفت. 250 میلیون کاربر دیگر نیز در اولین سال استوری‌های اینستاگرام اضافه شدند، درحالی‌که ضربه‌ی بزرگی به قیمت سهام اسنپ‌چت وارد شد.

این حرکت هم بی‌رحمانه و هم درخشان درنظر گرفته شد - این کار هم باعث صدمه دیدن یکی از مهم‌ترین رقبای اینستاگرام شد و هم کاربران را به اینستاگرام بازگرداند.


3. زیراکس (Xerox) و اپل (Apple)

هیچ شکی در نبوغ استیو جابز نیست. یکی از ویژگی‌های نبوغ او این است که می‌گفت بعضی اوقات سایر کسب‌وکارهای صنعت شما محصولات بهتری دارند و به نفع شما است که از آنها درس بگیرید و ایده‌های آنها را بدزدید.

شاید مشهورترین مثال، دزدی او از زیراکس باشد.

در سال 1979 اپل در حال صعود و آماده‌ی عرضه‌ی عمومی اولیه سهام شرکت بود. در آن زمان، زیراکس شرکت تحقیقاتی پالو آلتو (Palo Alto Research Company = PARC) را اداره می‌کرد، مکانی که بهترین ذهن‌ها می‌توانستند در آنجا نوآوری کنند و ایده‌های جدید را توسعه دهند تا در نهایت زیراکس از آنها کسب درآمد کند.

در ازای تبادل یک میلیون دلار سهام پیش از عرضه‌ی عمومی اولیه اپل استوک، زیراکس جابز و برخی از مهندسان اپل را به بازدید از این مرکز دعوت کرد تا «نگاهی به زیر کاپوت بیندازند».

اکنون همه‌ی ما می‌دانیم که چه اشتباهی رخ داده است. جابز و تیم همراهش یک رابط کاربر گرافیکی (GUI) مشاهده کردند که چندین سال نوری از هرآنچه که اپل تولید کرده بود جلوتر بود. تیم اپل به‌طور مؤثری آن را کپی‌برداری کرده و در آخرین محصول خود یعنی اپل مکینتاش گنجاند.

زیراکس با این ادعا که اپل به‌صورت غیرقانونی از حق کپی‌رایت زیراکس در کامپیوترهای مکینتاش و لیزا استفاده کرده است از اپل شکایت و درخواست خسارت 150 میلیون دلاری کرد. در نهایت پرونده مختومه شد. بقیه‌ی ماجرا هم که معلوم است. اپل میلیون‌ها کامپیوتر فروخت، درحالی‌که زیراکس از بازار کامپیوتر ناپدید شد.

پیکاسوی درون جابز، راه خود را پیدا کرده بود.


4. خطوط هوایی Southwest و Pacific Southwest

خطوط هوایی Southwest درحال‌حاضر یکی از موفق‌ترین خطوط هوایی ارزان‌قیمت در جهان است و بیشتر این موفقیت را می‌توان به کپی‌برداری تقریباً جزءبه‌جزء همه چیز از رقیب خود یعنی خطوط هوایی Pacific Southwest نسبت داد. این‌طور بگویم که حتی اسم آنها هم تقریباً یکسان است.

کپی کردن آنها حتی شامل جزئیات کوچکی مانند کتابچه‌های راهنمای پرواز که حقیقتاً کلمه‌به‌کلمه ازPacific Southwest کپی شده بود نیز می‌شد.

مدیر سابق Southwest منکر این واقعیت که Southwestمدل کسب‌وکار Pacific Southwest را دزدیده است نشد.

مدیر Southwest لامار میوز: «خطوط هوایی Southwestچنان Pacific Southwest را کپی کرده است که تقریباً می‌توان آن را یک فتوکپی نامید.»

در آن زمان، شرکت‌های هواپیمایی منطقه‌ای محدود به منطقه‌ی خودشان بودند، بنابراین Pacific Southwest خطوط هوایی Southwest را به‌عنوان یک رقیب نمی‌دید.

چند تصمیم تجاری اشتباه و یک سقوط ناگوار هواپیما منجر به نابودی Pacific Southwest در سال 1988 شد. درهمین‌حال، نسخه‌ی کاملاً مشابه و یکسان Southwest آنها هم‌اکنون به‌عنوان یک موفقیت در صنعت محسوب می‌شود.


5. سیتی‌دیل (CityDeal) و گروپان (Groupon)

به این فکر افتادم که این مقاله را با ذکر مجدد از برادران سامور به پایان برسانم.

این مثالی از سایت خرید گروهی گروپان است. در دسامبر 2009 از طریق شتاب‌دهنده سرمایه‌گذاری خود، راکت اینترنت (Rocket Internet)، آنها در یک شبیه‌سازی از گروپان به‌نام سیتی‌دیل سرمایه‌گذاری کردند. این‌بار بازگشت سرمایه‌ی آنها خیلی سریع نبود - تا ماه مه سال 2010 طول کشید تا در معامله‌ای به ارزش تقریبی 170 میلیون دلار برای سیتی‌دیل، توسط گروپان خریداری شود. پنج ماه طول کشیدن خرید برای سامور یک زمان طولانی است!

برادران سامور کپی‌برداری از شرکت‌های دیگری را نیز در «کارخانه شبیه‌سازی» خود را انجام داده‌اند. شرکت‌های دیگر شامل BillPay (کپی شده از PayPal) و eDarling (کپی شده از eHarmony) و StudiVZ (کپی شده از Facebook) و Pinspire (کپی شده از Pinterest) هستند.

موفقیت آنها را می‌توان با یک آمار شگفت‌انگیز سنجید - 25 درصد از یونیکورن‌های اروپایی، با ارزشی بیش از یک میلیارد دلار، شرکت‌های راکت اینترنت (Rocket Internet) هستند.

استیو جابز به آنها بسیار افتخار می‌کند.


آموخته‌ها

تاریخ مملو از شرکت‌هایی مانند گوگل و فیسبوک است که اولین نبودند اما در محصولات موجود نوآوری کردند و پرچم‌داران بازار شدند.

بااین‌حال، در پنج مثال فوق چیزی بیشتر از تنها بهبود یک محصول وجود داشته است - آنها صراحتاً از یک محصول کپی کرده‌اند و موفق شده‌اند. آنها این کار را یا با راه‌اندازی در یک منطقه‌ی جدید (آلاندو، سیتی‌دیل، Southwest)، یا با استفاده از سهم و اندازه‌ی بازار موجود (اینستاگرام) و یا با بهره‌برداری سریع‌تر از محصول (اپل) انجام داده‌اند.

به‌همین‌دلیل است که من، هم کارآفرین بودن را دوست دارم و هم درمورد استارتاپ‌ها و کسب‌وکارها نوشتن را. شما هم می‌توانید نوآوری کنید و هم می‌توانید تقلید کنید. اگر هریک از این گزینه‌ها را به‌درستی انجام دهید، قانوناً فرصتی برای موفقیت در اختیار دارید.