مطالب دستهبندی داستان تعداد کل نوشتهها: ۱۳۹۳۷ گلاره ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه دستِ من نیست. باور کن دستِ من نبوده. نه دوست داشتنت، نه این سکوتی که اکنون گرفتار آن... Dast Andaz ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه طنزک خاطره بازی!(قسمت سوم:سیگار برگ!) پدرم ازون سیگاریهای تیر بود.روزی دو تا سه پاکت سیگار می کشید.اینقدر سی... حدیث . ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه خانم کلاس پنجم ابتدایی دختری در کلاسمان بود که در طولِ این سالها هرگز از... Edy golden hand ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه آشیانه عقاب ( فصل اول - قسمت دوم ) با صدای ترق توروق پنجره بیدار شدم، کنار شومینه خوابم برده بود صدای زوز... Dast Andaz ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه تو رو خدا برش گردونید،من طاقت جدایی ندارم! خسته و کوفته داشتم از محل کار به خانه بر می گشتم.در راه به صحنه برخو... Helia ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه همیشه یگ جای کار می لنگد .همیشه یک جای کار می لنگد و من سخت معتقدم که هیچگاه هیچ چیز کامل نخواه... حدیث . ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه هی میخوانم... و هیچ... هی میخوانم، میخوانم، میخوانم و گویی هرچه میخوانم، چیزی بر من ا... حدیث . ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه یعنی از اول نیامده بودی؟ روز نخست، نگاهمان که تلاقی کرد، دلم لرزید. سپس تمام کوچههای سنگفرش ر... Edy golden hand ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه آشیانه عقاب ( فصل اول - قسمت اول ) کارم شده بود نشستن تو خونه و دنبال کردن اخبار تلویزیون حوادثی که هر لح... هالی هیمنه ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه در مسیر... «راهی»، راهیِ راهی شده بود پر فراز و نشیب، اما دقیقاً نمیدانست که مقص... ‹ 1 2 ... 1380 1381 1382 1383 1384 1385 1386 ... 1393 1394 ›
گلاره ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه دستِ من نیست. باور کن دستِ من نبوده. نه دوست داشتنت، نه این سکوتی که اکنون گرفتار آن...
Dast Andaz ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه طنزک خاطره بازی!(قسمت سوم:سیگار برگ!) پدرم ازون سیگاریهای تیر بود.روزی دو تا سه پاکت سیگار می کشید.اینقدر سی...
حدیث . ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه خانم کلاس پنجم ابتدایی دختری در کلاسمان بود که در طولِ این سالها هرگز از...
Edy golden hand ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه آشیانه عقاب ( فصل اول - قسمت دوم ) با صدای ترق توروق پنجره بیدار شدم، کنار شومینه خوابم برده بود صدای زوز...
Dast Andaz ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه تو رو خدا برش گردونید،من طاقت جدایی ندارم! خسته و کوفته داشتم از محل کار به خانه بر می گشتم.در راه به صحنه برخو...
Helia ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه همیشه یگ جای کار می لنگد .همیشه یک جای کار می لنگد و من سخت معتقدم که هیچگاه هیچ چیز کامل نخواه...
حدیث . ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه هی میخوانم... و هیچ... هی میخوانم، میخوانم، میخوانم و گویی هرچه میخوانم، چیزی بر من ا...
حدیث . ۴ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه یعنی از اول نیامده بودی؟ روز نخست، نگاهمان که تلاقی کرد، دلم لرزید. سپس تمام کوچههای سنگفرش ر...
Edy golden hand ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه آشیانه عقاب ( فصل اول - قسمت اول ) کارم شده بود نشستن تو خونه و دنبال کردن اخبار تلویزیون حوادثی که هر لح...
هالی هیمنه ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه در مسیر... «راهی»، راهیِ راهی شده بود پر فراز و نشیب، اما دقیقاً نمیدانست که مقص...