پروژه من و تاریخ
تاریخ چیز عجیب، شناور و عظیمی است. از یک زمانی به بعد انسانها به این نتیجه رسیدند که میبایست، داستان ها، افسانه ها و وقایع زندگی شان را برای مدت زمانی بیشتر از زندگی خودشان حفظ کنند. پس شروع به نوشتن کردند و این شد که ما الان ترکیبی از افسانه، داستان و اتفاق را درباره زمانهای دور میدانیم. اینکه خط از کجا پیدا شد و نگارش شروع شد، هنوز با قطعیت مشخص نیست، اما حوالی شروع ماجرا به پنج هزار سال پیش، کمی بیشتر و کمی کمتر، بازمیگردد و همین حوالی خودمان هم بوده است، جایی در خاور میانه کنونی و یونان. در هر صورت، یونیان در این مورد از ایرانیان، جدیت بیشتری به خرج دادند و هر چه توانستند را ثبت کردند و برای آیندگانی که ما هم جزوشان بودیم به یادگار گذاشتند. شدت وابستگی تاریخی ما، و البته جهان، به منابع یونانی به حدی زیاد است که اگر آنها نیز آن کارها را نمیکردند، انگار کنید که ما هیچ از آنها، افسانه هایشان و اتفاق هایشان نمیدانستیم.
یک لحظه تصور کنید. اگر هیچ از تاریخمان نمیدانستیم. فکر کنید تاریخ ما محدود میشد به روزهای عمرمان تاکنون. انسان بودن، ایرانی بودن و خیلی چیزهای دیگر، اگر نگوییم که بی معنی میشد، حداقل معنای متفاوتی نسبت به امروز میداشت. تاریخ، سیر تحول و تکامل جوامع انسانی بوده است. قانونگذاری های ما همگی در ابتدایی ترین شکل ممکن به سر میبردند، اگر البته وجود میداشتند. زندگی بدون تاریخ چنان عظیم است، که تصورش به پوچی انتهایی ختم خواهد شد. تاریخ و البته داستانهایی که به اسم تاریخ باور میکنیم، نگاه ما به گذشته و حالمان را تعیین میکند و چشم اندازی از آینده پیش رو در برابرمان قرار میدهد.
در این چند روزه قرنطینه، ایده ای به ذهنم رسید، که یادداشت شد و در پی چند روز کلنجار رفتن، به پروژه ای شخصی رسید که قصد دارم به انجامش برسانم... تا جایی که بشود. برای منی که داستان، تاریخ و داستانهای تاریخی را دوست دارم، غرق شدن در دنیای پر رمز و راز و نیمه تاریک تاریخ، همانند شنا در دریایی است که انتهایش را نمیبینی اما میدانی که غرق نمیشوی. این شنا کردن، همراه با ناراحتی، شادی، سرخوردگی، غرور، عصبانیت، رضایت و حسرت است، اما برای هر کسی متفاوت است. میتوانیم به یک واقعه تاریخی نگاه کنیم و هر کداممان برداشتی متفاوت، حسی متفاوت و نتیجه گیری ای متفاوت داشته باشیم. یک واقعه تاریخی برای من دوستدار تاریخ، جنبه های جالب متفاوتی نسبت به یک باستان شناس با تجربه ای دارد که سالهای سال، عمر و انرژی اش را بر روی مطالعه تاریخ گذاشته است، دارد. اما سوالی که ذهن من را درگیر کرد این بود که آیا جنبه ای که من از یک داستان تاریخی دوست دارم، بی ارزش است؟ آیا برداشت من از همان واقعه اشتباه است؟ مسلماّ نه! اما آیا کامل و بی نقص است؟ طبیعتا نه! پس به ذهنم رسید که شاید به تعداد آدمها، از هر واقعه تاریخی، تاریخ دیگری وجود دارد جذاب، اما شاید نه کاملا صحیح ولی همچنان جذاب. از آنجایی هم که تاریخ سیال و روان است و در ذهن و اتفاقات موخر شناور، پس ذهن ما نیز میبایست شناور باشد. وقایع تاریخی، مسیر رو به پیشرفت ما هستند اگر صرفا در کلمات چاپ شده در کتابها باقی نمانند و در زهنها گردش کنند. پس با همه این اوصاف، تصمیم گرفتم این پروژه را برای خودم شروع کنم تا بیشتر یاد بگیرم، تحلیل کنم و به کار بندم. پروژه من و تاریخ، پروژه ای است که من و هر کس دیگری که همراه شود، به یک ایده یا اتفاقی که به آن برخورده و علاقمند بوده، از دید خودم نگاهی می اندازم و اگر معیاری برای مقایسه، با وقایع، داستانها و افسانه های گذشته و آینده وجود داشته باشد، از آنها نیز تا جایی که دانشم اجازه دهد استفاده میکنم. موضوع میتواند برای یک ساعت پیش یا چند هزار سال قبلتر باشد. همین ثانیه که این مطلب را نوشتم و شما خواندید، تاریخ شد.
امید من این است که جهالت و یک جانبه نگری از زندگی (بیشتر از زندگی خودم) بیرون برود و تاریخی از ما و نحوه نگاه کردنمان به گذشتگانمان، برای آیندگان بماند. همان کاری که سایرین برای ما کردند و ما داستانهایشان را میخوانیم، میشنویم و تعریف میکنیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندان فراموشی
مطلبی دیگر از این انتشارات
مسیح، مسیحیت و سه کلیسا
مطلبی دیگر از این انتشارات
لشکر گمشده کمبوجیه