طلوع آتش در عمان - قسمت دوم: اولین دیدار با شهر سلطان قابوس

به محض ورود به فرودگاه و قبل از گرفتن بارها، باید در صف طولانی ویزا می‌ایستادیم. ویزای عمان فرودگاهی و برای ۱۰ روز به قیمت ۵ ریال عمان (۱۳ دلار) است. پس از گرفتن ویزا، عبور از موانع انسانی فرودگاه و تبدیل ۱۰۰ دلار از پول‌مان به ریال عمان، ساعت ۱۲:۳۰ بالاخره وارد شهر شدیم. اولین تصویر پس از خروج از فرودگاه، ماشین‌های مدل بالا در پارکینگ بود. اصلا با ماشین‌ها آشنایی ندارم، اما می‌دانستم تقریبا هیچ‌کدام از این ماشین‌ها را در تهران نمی‌بینم. سوار ماشین‌ شدیم و به سمت هتل رفتیم. مسقط شهری متفاوت با تصوراتم بود. آن‌چه از مسقط یادم مانده را اینگونه توصیف می‌کنم: شهری آرام و تمیز با ساختمان‌های سفید و گل‌کاری‌های زیبا در اطراف اماکن مهم.

چشم‌مان پر شده بود از زیبایی مسقط که به محل اقامت‌مان رسیدیم. بار‌ها را برداشتیم و به لابی هتل رفتیم و اتاق‌ها را تحویل گرفتیم. من و یکی دیگر از همسفر‌ها به یکی از اتاق‌های هتل رفتیم. اگر بخواهم دقیق بگویم اتاق ۳۲۳ بود. اتاقی رو به شهر با دو تخت، یک یخچال کوچک و یک کتری برقی که در اولین دقایق ورود آن را پر از آب کردم تا چای بخوریم. بعد حدود ۳ ساعت استراحت کردیم.

ساعت ۶ عصر بیدار شدیم و با دو همسفر دیگر تصمیم گرفتیم به شب‌گردی در شهر برویم. این شب در ابتدای زمستان بود و هوا در مسقط بهاری. از هتل خارج شدیم و به سمت گرند مال (Grand Mall) قدم زدیم و بعد کمی در مرکز خرید اونیوس (Avenues Mall) گشتیم. در مرکز خرید دو چیز توجه‌مان را جلب کرد. یکی درخت و نمادهای کدیسمس و دیگری قیمت‌ها...

Avenues Mallخت کریسمس در
Avenues Mallخت کریسمس در

عمان سومین واحد پول ارزشمند جهان را دارد. هر ریال عمان معادل ۲.۶ دلار است و حالا که این صفحه را می‌نویسم باید بدانید که هر ریال عمان حدودا ۳۴۰۰۰۰ ریال ایران است. همین توضیحات کافی است تا حس ما را در زمان مشاهده قیمت اجناس در مرکز خرید درک کنید. خیلی زود فهمیدیم چیز زیادی نمی‌توانیم بخریم و حتی در خوردن غذا هم باید حواسمان جمع باشد. با این تفاسیر تصمیم گرفتیم خرید‌های محدودی را در روز آخر سفر انجام دهیم.

قیمت میوه‌ها در فروشگاه‌های عمان
قیمت میوه‌ها در فروشگاه‌های عمان
قیمت میوه‌ها در فروشگاه‌های عمان
قیمت میوه‌ها در فروشگاه‌های عمان
قیمت میوه‌ها در فروشگاه‌های عمان
قیمت میوه‌ها در فروشگاه‌های عمان

حدود ساعت ۱۱ شب بود که از سمت خیابان اصلی به طرف هتل حرکت کردیم. پیاده ۲۰ دقیقه راه بود. اما در راه دقایقی ایستادیم. دلیلی توقف‌مان چیزی بود که در آسمان توجه‌مان را جلب کرده بود؛ ستاره سهیل که در آسمان مسقط ارتفاع بالایی داشت. بالا‌تر از آن شباهنگ و سپس جبار را دیدیم و در سمت دیگر ستاره قطبی و ذات‌الکرسی را جستجو کردیم. هرچند جستجوی ما برای پیدا کردن صورت فلکی دب‌اکبر موفقیت آمیز نبود، چرا که این صورت فلکی غروب کرده بود (در آسمان تهران صورت فلکی دب اکبر هیچ‌گاه غروب نمی‌کند و ستاره سهیل گاهی، تنها در افق دیده می‌شود؛ آن‌ هم در مناطق دور از شهر. اما مسقط عرض جغرافیایی کمتری دارد و به همین دلیل در آسمان شب صورت فلکی دب‌اکبر غروب می‌کند و ستاره سهیل ارتفاع زیادی دارد).

دقایقی نظاره‌گر آسمان بودیم و عجیب‌تر آرامش این رصد در خیابان اصلی شهر بود. رصد کوتاه‌مان که تمام شد، مسیر را ادامه دادیم و از کنار یک دکه کبابی محلی عبور کردیم که در آن‌سوی خیابان قرار داشت. مطمئنا بوی کباب به این طرف خیابان نمی‌رسید، اما دل‌مان می‌خواست به آن سمت برویم و حال و هوایش را تجربه کنیم. با این حال از آنجا که ساعت نزدیک نیمه شب بود، مسیرمان را به سمت هتل ادامه دادیم.

شب به پایان رسید و روز بعد باید به گشت شهری می‌رفتیم. اما مهم‌تر از آن اینکه تنها سه طلوع دیگر تا هدف ما باقی‌مانده بود.