منجم، معلم، کیهانشناس. عاشق آسمان هستم و یک مسافر.
طلوع آتش در عمان - قسمت سوم: بازدید از شهر مسقط
مسقط را شهری آرام توصیف کردم و به نظر من آرامش یعنی رنگهای سفید و آبی. بنابراین صبح روز سهشنبه که برای بازدید شهری آماده میشدیم، لباس آبی رنگ پوشیدم تا در آرامش شهر گم شوم. پیش از رفتن صبحانه را در هتل خوردیم. در رستوران هتل یک خانم خدمتکار فلیپینی متوجه من و همسفرم شد و برای صحبتی کوتاه به سمت ما آمد. درباره سفرمان، سن و سالمان و چنین موضوعاتی صحبت کردیم. بعد از نیم ساعت گفتیم که باید برویم و از ما خواست تا در سایت هتل برای او یاداشتی بنویسیم و از سرویس هتل تشکر کنیم. اینجا بود که دلیل دوستی کوتاهمان را فهمیدیم.
دوربین عکاسی را برداشتم و همراه سایرین با ماشین ونی که دنبالمان آمده بود به سمت اولین محل بازدید رفتم. درباره مکانهایی که بازدید کردیم توضیح زیادی نمیدهم و تنها به نکاتی خاص و عکسها اکتفا میکنم. توضیحات بیشتر درباره هر مکان را میتوان در اینترنت جستجو کرد.
اولین بازدید از مهمترین مسجد مسقط بود. به طور کلی در مسقط مساجد زیبا و بزرگ زیادی میدیدیم اما مهمترین و بزرگترین آنها، مسجد سلطان قابوس بود. مسجدی که در سال ۲۰۰۱ تکمیل شده و ظرفیت ۲۰۰۰۰ هزار نمازگزار را دارد.
بازدید از مسجد سلطان قابوس از ساعت ۸ تا ۱۱ آزاد است و پس از آن مسجد برای نماز آماده میشود. البته در زمان بازدید محدودیتهایی وجود دارد. مثلا ورود کودکان زیر ده سال ممنوع است و بازدید کنندگان باید لباس پوشیده داشته باشند.
شاید جالبترین موضوع در مسجد سلطان قابوس برای ما فرش دستبافت ایرانی است که در سالن مردان پهن شده است. طرح این فرش با مساحت ۴۲۶۵ متر مربع، از نقشه گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان گرفته شده و برای بافت آن ۴ سال زمان صرف شده است.
ساعت ۱۱ در اصلی مسجد بسته شد و من که هنوز در مسجد مشغول عکاسی بودم پشت در ماندم. به همین دلیل مجبور شدم از در دیگری که در سمت دیگر محوطه بود خارج شوم و مسافت زیادی را تا ماشین بروم.
دومین محل مورد بازدید ما بازار سنتی سوق المطرح بود. این بازار معروفترین و قدیمیترین سازه کشور عمان است. در این بازار سنتی مردم محلی را از نزدیک دیدیم، با بعضی اجناس قدیمی و سنتی آشنا شدیم و البته باز هم از دیدن قیمتها تعجب کردیم.
پس از بازار به سمت کاخ سلطان قابوس رفتیم. این کاخ اقامتگاه سلطان عمان است و اغلب برای پذیرایی از مهمانان سرشناس از آن استفاده میشود. کاخ در انتهای یک بلوار و پیادهروی طولانی قرار دارد که باغهای زیبا و ساختمانهای دولتی در اطراف آن دیده میشود. در بالای کاخ پرچمی قرار دارد که در صورت حضور سلطان، پرچم برافراشته میشود.
مدت زیادی در محوطه اطراف کاخ سلطان قابوس قدم زدیم و از همه زوایا عکاسی کردیم. بعد نوبت به ناهار رسید. پس دوباره به سمت بازار برگشتیم و در یک رستوران محلی، درکنار دیگر گردشگران و مردم محلی ناهار را خوردیم.
پس از ناهار در ساحل دریای عمان قایقها و پرواز پرندهها را تماشا کردیم.
پیش از پایان بازدید به محل سالن اپرای مسقط رفتیم اما متاسفانه فرصت بازدید از داخل سالن را نداشتیم و این تنها حسرت من از بازدید روزانهمان شد.
بازدید قبل از غروب ما اینجا تمام شد. اما از لیدر تور (که ایرانی بود) خواستیم تا توری را برای شب در نظر بگیرد. هزینه اضافی را پرداخت کردیم و نزدیک غروب خورشید به سمت منطقهای به نام الموج رفتیم. موج منطقهای ساحلی است که به خاطر وجود فروشگاهها، رستورانها و مناطق تفریحی، توریستهای زیادی از آن بازدید میکنند یا در هتلها آن اقامت دارند.
در موج که قدم میزدیم یاد خاطرهای از کودکیام افتادم. روزگاری از هفت و هشت سالگیام که در دبی زندگی میکردیم. آنجا منطقهای به نام خور وجود داشت که گاهی برای استراحت و تفریح میرفتیم. بیست سال از آن روزها میگذرد، اما به موج که رسیدیم احساس آن روزها را پیدا کردم و دلتنگ کودکیهایم شدم.
قبل از رسیدن به موج، در ماشین شاهد غروب خورشید بودیم. حالا یک طلوع و یک غروب دیگر تا خورشید گرفتگی باقیمانده.
مطلبی دیگر از این انتشارات
طلوع آتش در عمان - قسمت دوم: اولین دیدار با شهر سلطان قابوس
مطلبی دیگر از این انتشارات
طلوع آتش در عمان - قسمت چهارم: دلکندن، رفتن، انتظار
مطلبی دیگر از این انتشارات
طلوع آتش در عمان - قسمت پنجم: طلوع ۵ دی