چگونه افسرده شویم؟

چگونه افسرده شویم؟!
چگونه افسرده شویم؟!

عرض ادب خدمت تمامی دوستان عزیزم.

متاسفانه از زمانی که وارد دنیای برنامه نویسی شدم، یک ریز اشخاصی رو میبینم که مشکلاتی داشتن و سعی در رفع اون هم ندارن یا اگه دارن خیلی روش مضحکی دارن، این مشکلات اعم از:

  1. نارضایتی از شغل
  2. نارضایتی از رفتار سازمانی

هست، برام سواله که واقعا چرا؟ چرا باید یک توسعه دهنده کامپیوتری، اینقدر از مسائلی که ۹۰درصد به خودش مربوط میشه دلخور باشه. مسائلی که با اندکی تغییر در شیوه زندگی میتونه نتایج خوبی داشته باشه. به عنوان مثال اگر شما از کاری که میکنی ناراضی هستی! چرا روزی یک ساعت حداقل برای کاری که دوست داری وقت نمیذاری، میدونی این یک ساعت در سال چقدر میشه؟ شما که خیلی راحت با چرب زبونی نتورکی‌ها گول میخوری و اعداد و ضرب در هم میکنی و با خودت فکر میکنی انتهای سال میلیاردری، چرا منابعی که برای کاری که دوسش داری رو حساب کتاب نمیکنی؟! میدونی در سال روزی یک ساعت چقدر میشه؟ میشه ۳۶۵ ساعت. روزی یک ساعت تایم گذاشتن برای یک کار، خیلی بهتر از هیچ کار نکردنه، طوری که فقط ناله کنید که آره من کار دارم، اون موقع خستم، یا به قول یکی از دوستان "از تابستان انشاءالله". واقعا سخته باور این حجم از انفعال.

از زمانی که توی لینکدین عضو شدم، حجم زیادی از اعتراضات، که نشان از روشن فکری نویسنده است، منتشر میشه و چه حجم لایک و کامنتی که زیر این پست‌ها میخوره. عزیز دلم بهتره که شما کمی اعتماد به نفس داشته باشی و بتونی محکم چیزی رو که میخوای، به صورت کاملا محترمانه بیان کنی. بهتر از اینه که بیای توی کاربوم و یا لینکدین بگی: "کارفرمام منو خارج از تایم اداری کار داشته و سانسور" یا یک سره سر تایم پریود ( که بله قبح نیست) یا برابری حقوق زنان و فمنیست ...، صحبت بشه. بعد توی پروفایلشون چنان رزومه‌ای نوشتن که برق از سرت میپره، یا شما واقعا نمیدونید چکار میکنید یا خودتونو زدید به اون در. یعنی اخلاق و کار حرفه‌ای کلا به حاشیه رفته و صرفا هرکسی که راجع به این مسائل بحث میکنه روشن فکر و فهمیده است؟! باور بفرمایید شما حتی نمیتونید از سطح خودتون پایین‌تر رو ارشاد کنید، چه برسه به سطوح بالاتر. شاید هم بشه، اما این شیوه ناله کردن، کاری از پیش نمیبره.

اینا همه مراحل افسرده شدنه، چرا که اون چیزی که در واقعیت هستو دیگه نمیبینید، اگر بتونید بهترین کاری که میتونید انجام بدید رو پیش بگیرید و حرف دلتونو بزنید ولی با احترام، به نظرم همه مشکلات حل میشه. بیاید در کنار این همه غر زدن، یکمی پست‌های آموزشی و مطالبی که واقعا بدرد آدم بخوره بحث کنید، چرا توی یوتیوب اینقدر منابع انگلیسی زبان هست، چرا فارسی نباشه؟! چرا توسط متخصصین ما نباشه؟! اگر کار اداری راضیتون میکنه که دیگه چرا حرف از تغییر میزنید؟! اگر واقعا هدف والایی دارید، چرا همه چیز رو بهانه میکنید برای کار نکردن در مسیرش؟!

نارضایتی از رفتار سازمانی

یکی از عزیزان و دوستانم، سربازه. توی پادگانی که خدمت میکنه، درجه مال آبگرمکنه و پایه خدمت براشون مهمه. از ابتدایی که خدمت رفت از نحوه برخورد مافوق‌ها و پایه بالاتر‌ها ناراضی بود، کم‌کم با تغییر در رفتار خودش تونست پست دژبانی رو بگیره و تحت هیچ شرایطی، کار مسخره‌ای که پایه بالاتر‌ها انجام دادن رو انجام نداد، و ظرف ۶ ماه، اون پادگان، پر شده از سربازایی که بهم احترام میذارن و مثل انسان رفتار میکنن و همچنین کم شعورها منزوی شدن، به این میگن تغییر، از خودش شروع کرده و با خودش عهد بسته، سپس عمل کرده.

بی نظمی در محل کار خودم، باعث شد که به شرکت اعلام کنم از فردا دیگه نمیام و این باعث شد که بعد از بحث فراوان و جدل یک ماهه، نظم کاری به شرکت هدیه بشه همچنین شامل تمامی کارکنان شد و مورد رضایت همه واقع شد. لابد با خودتون فکر میکنید که من نفسم از جای گرم بلند میشه. پس بذارید داستانی رو براتون بگم.

نارضایتی از شغل

چرا از کاری که میکنید اینقدر ناراضی هستید؟! چرا هر زمان که منفعتی در دفاع از یک مساله میبینید وارد عمل میشید(مثل همین مدافع حقوق زنان).

با یک دوستی که راننده ماشین حمل زباله بود، برای تخلیه بار به یکی از سوله‌های اطراف شهر رفتیم. بعد از وارد شدن به این سوله، عده‌ای زن و بچه، پیر و جوون در حال کار بودن که متوجه شدیم همونجا زندگی میکنن. زندگی که لقمه لقمه نونش از توی زباله‌های ما درست میشه. چرا باید با بی رحمی بگید که شرایط باعث شده که این زندگی به این شکل رقم بخوره در حالی که خودتون دوست دارید تمامی افراد اطرافتون دارای عقل و شعور کافی در تمام زمینه‌ها باشن. آیا خودتون نمیخواید یک رحمی به حال دل این دوستان بزرگوار کنید؟! یا نه میگید خدا رو شکر و از کنارش میگذرید؟! هنوزم فکر میکنید خمس و ذکات کشکه؟ شما که ادعا میکنید پول به شیوخ ندیم و ببریم بدیم دست نیازمندش، آیا شما کسانی نیستید که روتونو از مستمند توی خیابون میگردونید؟! هرجا که به نفع باشه و انفعال توش دخیل باشه، بهترین انسانیم و بقیشو خودتون میدونید.

بله خدا رو شکر کنید و قدر نیمه پر لیوانتونو بدونید، نیمه پر لیوان هیچوقت دیده نمیشه، مگر شرایط بهتون بفهمونه که چقدر اون نیمه پر، کافیه برای اینکه سیرآب بشید.

دوستان عزیزم، تغییر از خودتون شروع میشه، بهتره که فقط رفتاری رو که میخواید تغییر بدید با اعتماد به نفس کامل نه برگرفته از جو، عمل کنید و بدونید کار سختیه، صرفا با حرف و انتقاد درست نمیشه. یک درصد فکر کنید که شما الگوی کسی هستید(البته چنین توقعی نیست که متوجه این امر باشید) چرا باید اون شخص از دیدن شما توی رشته مورد علاقش، ناامید بشه یا انونم به اشتباه فکر کنه روشن فکری اینه راهش.

قطعا دیدن این حجم از اخلاقیات غیر حرفه‌ای باعث میشه که پالس‌های منفی دریافت کنیم، بهتون پیشنهاد میکنم که، اگر دوست دارید طعم افسردگی رو بچشید، لینکدین ثبت نام کنید و فعالین عرصه آی‌تی رو کانکت کنید همچنین برای کامل شدن این حس، چاشنی خود خوری و مقایسه خودتون با بقیه رو به این دستور اضافه کنید. میبینید که بعد از یک مدت، بهانه‌گیر شدید و همچنین فکر میکنید فقط و فقط همه چیز غیر از خودتون باعث و بانی عدم پیشرفت شما شده.

این مقاله رو صرفا در قالب یک تجربه تلخ از یک توسعه دهنده و مدرس بخونید. امیدوارم که به کسی بر نخورده باشه.

در پناه حق باشید.