مدیر طراحی محصول استور اندرویدی مایکت
بهینه سازی انتخاب در طراحی محصول
توی این نوشته میخوایم ارائه یواکس شیراز در خصوص «بهینه سازی انتخاب در طراحی محصول» رو مرور کنیم:
- طرح مسئله
تا حالا به این فکر کردین که وقتی صحبت از انتخاب یک گزینه از میون چندین گزینه مطرح میشه، دادن چه تعداد گزینه روی میز میتونه به شما این حس رو بده که به اندازه کافی نمونه دیدین و میتونید با خیال راحت انتخاب درستی و داشته باشید؟
به این فکر کردین که دقیقا چه زمانی حس کافی بودن و توان انتخاب کردن میاد سراغتون؟
مثلا توی دنیای واقعی، فرض کنیم که میخواید یه نوشیدنی خریداری کنید، دیدن چه تعداد طعم یا برند میتونه به شما اطمینان بده که همهی موارد رو دیدین و فرصت مناسبی هست تا انتخاب کنید.
یا توی دنیای دیجیتال، وقتی میخواید خرید اینترنتی انجام بدین، دیدن چه تعداد نمونه، نه بهتون حس سردرگمی میده که حالا کدوم و انتخاب کنم، نه اینکه حس کنید مدلهایی هستن که شما ندیدین و برای همین از انتخاب سرباز کنید.
اگر بخوایم توی دنیای تجربه کاربری شرح مساله رو داشته باشیم، مثلا وقتی به عنوان یه طراح تجربه کاربر، دارین صفحاتی و طراحی می کنید که انتخابهایی از یک جنس به کاربر ارائه میدن یا صفحاتی که دارای لیستهای مختلف هستند، به این موضوع فکر کردید که چه تعداد از المان مورد نظر در صفحه یا لیست قرار بدین که احتمال انتخاب یکی از آنها از سمت کاربر به بیشترین مقدار برسه؟
شاید فکر کنیم هر چقدر توضیحات بیشتری در مورد هر المان قابل انتخاب بدیم، کاربر اطلاعات بیشتری و بدست میاره و بهتر انتخاب میکنه.
یا ممکنه فکر کنیم هر چه تعداد المان بیشتری به کاربر نمایش بدیم و گزینه های بیشتری برای انتخاب داشته باشیم، نتیجه نهایی بهتر خواهد بود.
البته که سایز های اسکرین دستگاه ها زیادم به ما اجازه ی این رو نمیدن که گزینه های خیلی زیادی و به کاربر نشون بدیم، اما توی همون تعدادی که توی هر اسکرین میتونیم جا کنیم، واقعا چه تعدادی و انتخاب کنیم؟
اگر توی ذهنمون اومده که خب معلومه هر قدر تعداد گزینه های بیشتری و به کاربر نشون بدیم یا اطلاعات و توضیحات بیشتری و ارايه کنیم، کاربرمون انتخابی با دید بازتری و خواهد داشت، باید بگیم که اغلب برعکس این موضوع صادق است.
برای روشن شدن موضوع میخوایم آزمایش کلاسیکی که شینا آیِنگار محقق دانشگاه کلمبیا، طراحی کرده بود رو با هم مرور کنیم: شینا به خریداران یک سوپرمارکت انواع نمونه مربا برای امتحان ارائه داد اما به تعداد متفاوت:
روز اول ۶ مربا مختلف برای چشیدن در دسترس بود.
روز دوم، ۲۴ مربا مختلف برای چشیدن در دسترس بود.
شینا میخواست متوجه بشه توی کدوم روز، مراجعه کنندهها توجه بیشتری به مرباها میکنند و خرید بیشتری انجام میدن؟
شما چی فکر میکنید؟ بنظرتون اقبال و توجه کاربرها به کدوم دسته بیشتر بود؟ یا اصلا در نهایت توی کدوم دسته کاربرها مرباهای بیشتری و خرید کردن؟
بریم نتیجه رو مرور کنیم؟
توی روز اول ۴۰٪ از خریداران مرباها را امتحان کردند و ۳۰٪ خرید کردند. اما روز دوم با اینکه ۶۰٪ از خریداران مرباها را امتحان کردند، اما فقط ۳٪ خرید کردند!
نتیجهای که شینا گرفت این بود که: "انتخاب جذاب است اما از یک آستانه ای به بالاتر احتمالا گیج کننده باشد".یعنی توی روز دوم با اینکه تعداد مرباهای بیشتری در دسترس بود و اتفاقا تعداد بیشتری مربا هم تست شده بود، ولی در کمال تعجب خرید کمتری انجام شده بود.
از طرفی نظریه "پارادوکس انتخاب" بیان میکند «هر چه تعداد انتخابهای ما بیشتر باشد، انتظارات ما بیشتر میشود و بیشتر نگران تصمیمگیری «اشتباه» هستیم.»
ولی واقعا چه تعدادی، تعداد بهینه هست؟
انقدر این سوال توی ذهن ما بود که رسیدیم به علم سایکوفیزیک
- حرکت به سمت حل مسئله
اما سایکوفیزیک چی هست و به چه موضوعی اشاره میکنه؟
روان فیزیک یا همون Psychophysics علمی است که به بررسی روابط کمّی بین محرک و احساس می پردازد. یعنی سایکوفیزیک علمی است که رابطه شدت احساس و شدتِ محرکی که در پی آن احساس، ایجاد می شود را بررسی می کند. برای اندازه گیری شدت محرک با واحدهای فیزیکی، روش مستقیم و آسانی وجود دارد؛ ولی اندازه گیری احساس، امر بسیار پیچیده ای است و روش های سایکوفیزیکی برای تحقق بخشیدن این امر ابداع شده اند.
متدهای سایکوفیزیک به سه دسته کلی تقسیم میشن:
سایکوفیزیک عینی
سایکوفیزیک ذهنی
سایکوفیزیک ادراکی:
چون متد مورد نظر ما سایکوفیزیک ادراکی هست، ما این متد و یکم توضیح میدیم. این نظریه اهمیت ادراک را بیان می کند و معتقد است که تفاوت های فردی بر ادراک تاثیر گذار اند البته که ما کنترلی برروی تفاوت های فردی افراد نداریم ولی میتونیم کمک کنیم به ادراک بهتر کاربران.
برای کمک به ادراک بهتر کاربرها، میخوایم نظریهی تشخیص علامت در سایکوفیزیک ادراکی و بررسی کنیم. که هدف اصلی آن تحلیل و بهبود عملکرد است.
توی آزمایش هایی که بوسیله نظریهی تشخیص علامت انجام میشه، یه علامت ابتدایی به کاربر نمایش داده میشه و در دفعات بعدی علامت های متفاوتی به کاربر نمایش داده میشه و از کاربر خواسته میشه که در مورد تطبیق این علامت با علامت ابتدایی تصمیم گیری کنه. نتایج نشون میده که هر قدر تعداد علامت های بعدی زیادتر باشد، کاربر قدرت تصمیم گیری و تطبیق کمتری خواهد داشت به طوری که در علامتهای ابتدایی شخص مورد آزمایش راحتتر تصمیمگیری میکند تا علامتهای بعدی.
دانشمندانی که روی این نظریه کار میکردند رابطهی پنهانی بین قدرت تشخیص و انتخاب شخص و حافظه فعال او پیدا کردند. در یک تعریف کلی حافظه فعال یا working memory در واقع همان حافظه کوتاه مدت یا short term memory می باشد که در آن پردازش اطلاعات اتفاق می افتد.
مثلا اعداد ۲ و ۳ و ۴ را به خاطر بسپرید ، اگر بلافاصله از شما همان اعداد را بپرسند ، شما از حافظه کوتاه مدت خود استفاده می کنید، ولی اگر به شما بگویند حاصل جمع این سه عدد چقدر می شود، وظیفه حافظه فعال یا همان working memory است .
حالا سوال اینجاست که چه تعداد المان میتونه توی حافظه فعال آدمها حفظ بشه؟
- بیان راه حل
تحقیقات ما برای شناسایی تعداد المانهایی که میتونه تو حافظه فعال آدمها قرار بگیره، ما رو رسوند به عدد جادویی ۷ یا magical number seven
آزمایش عدد جادویی هفت که توسط دانشمند روانشناختی جورج میلر مطرح شد ادعا میکند که تعداد چیزهایی که یک انسان معمولی میتواند در حافظه فعال نگه دارد ۷ ± ۲ است. این بدان معناست که ظرفیت حافظه انسان معمولاً شامل رشتههایی از کلمات یا مفاهیم به طول ۵ تا ۹ است.
به عنوان مثال وقتی فردی هنگام تکمیل یک کار در معرض اطلاعات بیشماری قرار میگیره، آیتمهایی که موتونه توی حافظه کاری خودش نگه داره ۵ تا ۹ آیتم هست.
این اطلاعات در مورد محدودیت ظرفیت پردازش اطلاعات به یکی از پراستنادترین مقالات در روانشناسی تبدیل شد.
- نتیجهگیری
قانون میلر و مطالعات متعدد به ما یاد میده که انسانها اطلاعات محدودی را در لحظه میتوانند پردازش کنند، و بار بیش از حد اطلاعات منجر به حواس پرتی میشود که بر عملکرد فرد تأثیر منفی میگذارد و همچنین بار کم از اطلاعات، کاربر و مجاب نمیکنه برای اینکه بخواد انتخابی و داشته باشه.
بنابراین توجه به تعداد گزینههایی که در هر اسکرین به کاربر نشون میدیم موضوع پراهمیتی هست . این تعداد توی صفحات لیستها، نتایج سرچ و قسمتهای مختلف محصول به چشم میخوره.
- ادامه راه
اما هنوز سوالاتی تو ذهن ما وجود داره مثل اینکه آیا تعداد این گزینهها در لیستهای مختلف متفاوت هست ؟ آیا نشان دادن اطلاعات تکمیلی به کاربر باعث کمک به ادراک اون و انتخاب آگاهانه و بدون پشیمونی کاربر میشه یا نه؟
آیا این ادراک منجر به انتخاب آگاهانه و پرهیز از حذف نصب می شود یا خیر؟
- منابع
https://www.simplypsychology.org/short-term-memory.html
https:// www. medium.com/stylumia/the-magical-number-7-2-how-to-grab-attention-8864e0f5592b
مطلبی دیگر از این انتشارات
مکانیزم فروش بلیط در پنجمین کنفرانس یواکس شیراز
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک فنجان Ux داغ
مطلبی دیگر از این انتشارات
انسان در طراحی تجربه کاربری: دربارۀ آنچه در کنفرانس یوایکس شیراز گفتم+منابع