https://redl.ink/mrhamedr
یک فنجان Ux داغ
هم اکنون که این انشا را دارم مینویسم؛ مشغول صبحانه خوردن هستم. خانواده در سفر هستند و در مرورگرم توییچ باز است و دارم لایوِ یکی از دوستانم را میبینم. صبحانه نان و پنیر و چایی داریم. روی تخت ام پشت لپ تاپ نشسته ام و دارم این انشا را می نویسم. امیدوارم که شما خوشتان بیاید
قبل ادامه؛ بگم که من توییتر؛ تلگرام و اینستاگرامو عملا شخم زدم. سوای اینکه خیلی یهویی تصمیم گرفتم بنویسم از یه بخشی از تصاویری که دوستان تو فضای مجازی بصورت عمومی منتشر کردن تشکرمندم (خواهش مندم. یچی تو همین مایه ها!).
موضوع: UX Shiraz خود را چگونه گذراندید؟
خب بیاین خیلی ساده شروع کنیم:
"برای آنها که به کیفیت زندگی اهمیت میدهند" بنظرم دیگه ادامه ندیم. همین یه جمله کامل خود رویداد رو توصیف میکنه. دستتون درد نکنه که مطلب رو خوندین. برین خونه هاتون :)
اگه هنوز تمایل دارین ادامه مطلبو ببینین پس بیاین شروع کنیم. قبلش لازمه ذکر کنم که کل این داستان یه تجربه ی شخصیه از ماجرا و نواقص و نکات مثبتی که توی کنفرانس دیدم. یه تجربه ی سه روزه به وسعت ایران. اه بسه دیگه چقد مقدمه چینی میکنی
بریم سراغ اصل موضوع
ظهر چهارشنبه ۹۹/۱۱/۰۸
بیدار شدم (البته طبیعتا کسی تو خواب نمیشینه پشت کنفرانس)
اولینکاری که کردم این بود که ساعتو چک کردم. دورانی بود که - بخاطر شرایطم - شب ها بیشتر بیدار بودم و این پتانسیلو داشتم که تا 4عصر بخوابم که بخیر گذشت. شروع کنفرانس به این شکل بود:
البته برا من به این شکل بود. مورد داشتیم با کلم پلوی شیرازی مامان پز شروع کرده بودن. یکی از دوستان با یک لیوان نبات جوش(روزه است مگه؟) بگذریم...
اول کنفرانس تلاش کردم قلم و کاغذ بیارم و بنویسم محتوای کنفرانس رو ولی بعدش گفتم بذار بیشتر لذت ببریم از خود فضا
ارائه ها در مجموع محتواشون خیلی خوب بود. بنظرم تیم داوری تونسته بودن هم محتوا هارو به درستی مدیریت کنن درعین اینکه برای افراد تازه وارد و افراد سابقه دار (سابقه دار آخه! مجرمه مگه؟!) محتوای مناسب خلق کنند.
از بعد کنفرانس خیلی تلاش کردم با افراد اون فضا بیشتر صحبت کنم. و خب بیشتر اونا اشخاصی بودن که زیر 2ساله وارد این فضا شده بودن و این ینی Ux Shiraz باید به افراد تازه وارد بهای بیشتری بده. سؤال: تا چه حد تونسته؟ در ادامه بهش میرسیم
ارائه اول به نسبت خسته کننده بود. بنظرم میشد محتوا رو با افزودن تجربه ها یا موارد کلیدی تر مثل تجربه های بزرگ؛ جذابترش هم کرد. همین حین که داشتیم باهم صحبت میکردیم؛ یوایکس شیراز غافلگیرمون کرد. و بنظرم جالبترین بخش همایش برمیگشت به همین مورد: موسیقی
انتخاب موسیقی هایی از سراسر ایران. حتی میتونم بگم یه بخشی از بچه ها فقط نگاه میکردن که اون موزیک وسطو ازدست ندن (یاد بچگیای خودم افتاادم که با چه ذوقی وقتی تبلیغ شروع میشد میگفتم آخجون تبلیغ و بعد موقع سریال میرفتم پی بازیم)
و اما ارائه هومن هاتفی کاملا فرق داشت. قشنگ تجربه ی قبلی رو شست برد رفت. جذاب و کامل. از اون ارائه ها بود که محتواشون ارزش چندبار دیدن رو داشت. اونم با استایل "نشسته ام به در نگاه میکنم طوری:
و البته یه تشکر ویژه هم باید بکنم ک گویا صداشون دل بچه هارو برده بود :) و تشکر مهمتر که مفهوم "Design manager" رو مطرح کردن. چیزی که به گوش خیلی هامون کم آشنا بود (اومدم نگم نا آشنا).
و در نهایت هرم مازلو ای که برای هممون تقریبا آشنا بود...واسه اونایی که خیلی اون لحظه با هرم مازلو ارتباط نگرفتن: هرم مازلو نیاز به تمرین؛ تجربه و درک از نزدیک داره برای فهمیدن بهترش. و البته مطالعه مفصل.
و پنل های تخصصی روز آخر
برای من به شخصه مورد دوم مفیدتر بود و طبق بازخورد هایی که از بچه ها گرفتم هر سه موضوع جذاب بودن. بماند ک اون اوایل فک میکردیم یک پنله و بعد از مدت کوتاهی فهمیدیم که عه آره سه تاس. در مجموع خوش گذشت.
امید امرایی بزرگوار هم که یه تیکه ی ناظم مدرسه طوری اومد و از شیطنت بچه ها بصورت غیر مستقیم ابراز برائت (کلمه قشنگی بود دوست داشتم استفاده کنم) و همزمان ابراز رضایت کرد (آقا اجازه؛ من نبودم. بغل دستیم بود).
و روز اول خیلی گوگولی مگولی به پایان رسید.
روز پنج شنبه ۹۹/۱۱/۰۹
واسه منی که از ذوق کنفرانس و به لطف موزیک های اون همایش ( special thanks to DJ) شبش درست خوابم نبرده بود؛ روز دوم با مقداری کسالت شروع شد. که البته به سرعت محو شد. صحبت های خیلی خیلی خوب خانم صفری با موضوع استراتژی محصول (که کاش میشد چندبار دیدش).
و البته میرسیم به سخت ترین چالش پیش روی تیم مشاهده کننده ی رویداد (آره! بینندگان) که عملا تلاش برای درک همزمان محتوا و ترجمه ی انگلیسی و ارائه ی دوزبانه بود. ارائه ی انگلیسی موضوعی هست که بشه بهش ایراد گرفت. درسته که ترجمه شده بود ولی بازم ترجمه جای صوت رو نمیگیره. گاهی سخت بود که همزمان به متن ترجمه دقت کرد یا محتوا رو دید. امیدوارم بتونیم تجربه های بهتری در آینده بگیریم.
حقیقتا خانم مطیعا کار سختی داشت. یه ارائه ی پر مفهوم برای شروع؛ یه ارائه ی پر مفهوم و - کمی - گنگ در ادامش. و ارائه ی خانم مطیعا که داستانو حتی پیچیده ترم میکنه و به "دیدگاه سازمانی" در "تجربه کاربری" میپردازه
قشنگ دارم احساس میکنم ارائه دهنده های روز دوم باهم شرط بسته بودن که "کی از همه بیشتر محتوای مفید ارائه میکنه" واحد اندازه گیریشم گذاشته بودن خلق تجربه که عبارتست از معکوس حاصل تقسیم میزان ارائه بر زمان ارائه . وگرنه یکم غیرعادی بود که اینقد محتوای خوب و جذاب پشت هم چیده بشه و توی همشون بشه اینقد چیز یاد گرفت
میرسیم به ارائه هایی که من از وقتی اسم هاشونو دیدم؛ منتظر ارائه ی این دو شخص بودم. خانم شیرین شمس و حسین شرفی بزرگوار که عملا در نقطه ی اوج همایش؛ بهترین اتفاقا رو رقم زدن. به ترتیب با محوریت Human AI و Accessibility. اصن روایت داریم در اینمورد
پنل روز دوم هم خیلی طوفانی بود. واقعا دوست داشتم سه نفر بودم و هر سه جا رو همزمان میبودم. حیف...
و مجری ای که هر لحظه ما به یه رنگ متفاوت میدیدیمش :) . بشدت پر انرژی (نگا صافم تو اسکرین شاتی که گرفتم چشماشون بستس. به یاد اون عکسایی ک فک میکردیم خیلی خوب افتادیم بعد دقت میکردیم چشمامون توش بسته بود). و صحبتاشون که به اعتقاد برخی دوستان "پایان باز" داره
همه ی اینا باعث شد تا ارائه ی خانم بهفر (حداقل برای من) کمتر به چشمم بیاد. به حدی اطلاعات اون روز وارد مغز شده بود که هنوز ک هنوزه بهش فکر میکنم ذهنم Error 404 میده.
و مایی که بصورت زنده حین کنفرانس با محوریت تجربه ی کاربری بصورت کاملا اتفاقی (خیلی اتفاقی!) مشمول (مورد/ هرچی....) تست کاربری هم واقع میشدیم.
جمعه ۹۹/۱۱/۱۰
با تجربه ی کسالتی ک توی روز دوم همایش بهم دست داد تصمیم گرفتم شبشو مث آدم بخوابم (مثلا) که روزش سرحال باشم. تاحدی هم موفقیت آمیز بود. صبح ساعت 7 پاشی. قشنگ ورزش کنی. یکم به خودت برسی ( جدن نمیدونم چجوری بعنوان یه پسر میشه به خود رسید. ولی خب حالا...!)
حسنی به Ux shiraz نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت!
این جمعه از هر شنبه ای شنبه تر بود. پر فعالیت. پر انرژی. صبح بخیر جوان ایرانی طور! و البته ارائه ی خوب آقای جواهریان هم ک باعث میشد ما حتی بترسیم پلک بزنیم بلکه چیزیو از دست بدیم
درمورد ارائه ی خانم دژبان خیلی دوست داشتم بگم خیلی خوب بود. ولی بنظرم نبود. شاید اگه بخوایم رتبه بندی کنیم محتواشون در عین قوی بودن؛ به نسبت بقیه یکم جا برای بهتر شدن داشت. "نویسندگی تجربه کاربری" خیلی معادل مناسبی برای "Ux Writing" نیست. شاید واژه ی "تجربه ی نوشتاری" گزینه ی مناسبتری باشه. از دید خیلی ها محتوا خوب بود. ولی بنظرم جا برای اینکه بهتر بشه خیلی داشت(فایل های ارائه که آماده بشن حتما بهشون خواهم گفت مواری که بنظرم اومده رو).
و ارائه ی خانم مریم امیدی که میتونم بگم قشنگ یه کلاس آموزشی بود. با رویکرد جدیدی که به شخصه کنجکاو شدم بیشتر درموردش بخونم. Life Centered Design و موضوعیه که بنظرم خیلی جای کار داره.
یه موضوعو جا داره ذکر کنم که ایشون یه پسر ۴ساله هم دارن و با تمام دغدغه های زندگی متأهلی و چالش هاش تصمیم گرفتن علاقشونو هم پی بگیرن. کاری که شاید یه بخشی از ما جرئت نکنیم... و از این جهت شایسته ی احترامن
نوبتی هم باشه میرسیم به شیرین ترین بخش ماجرا. بقول دوستان : مخ زنی.
بصورت کاملا تصادفی با آدم های تصادفی توی یه فضای کاملا تصادفی. (لباس چی بپوشم حالا؟!؟) تایم یکساعته ای که ما تا بیایم گرم بشیم نیمساعت شد و پرتمون کردن بیرون :) . همینه ک هست. نیمه گمشدتونم نمیدیم! برین خونتون!. فقط رندوم اش یجوری رندوم بود که من با 3تا از دوستان توی هر دوتا اتاق مشترک بودم :)))
و اما میرسیم به ارائه ای که از دید خیلی ها توی اون همایش با اختلاف مرز های ارزش آفرینی و پرزنت کردن رو جابجا کرد در عین محتوای قوی ای که داشت. از یوایکس شیراز ممنونم که این ارائه رو گذاشتن آخر. وگرنه احساس میکنم به حدی جذاب بود که مزّه ی بقیه ی ارائه ها میرفت.
و ارائه ای که برای ما حکم اِبیِ انتهای سفر رو داشت. از اون آهنگ های خسته ی ته جاده ای ک ماشین داره پوزه شو (ماشین مگه پوزه داره) میکشه به زمین و خیلی خسته داره میره که به مقصدش برسه. یه سفر لذتبخش که به آغازِ پایانش داره نزدیک میشه و از این مدل صحبتا. ارائه خانم سپیده شاهی با موضوع هم افزایی دقیقا حس اونو داشت. خسته، پر انرژی، پر از حرف برای گفتن...
و از یادگاریِ کنفرانس غافل نشیم :)
جمع بندی
سفر دو روزه ای که برای من قشنگ به اندازه ی 2سال محتوای جدید داشت. از لحظه لحظه اش میشد استفاده کرد و لذت برد. بعد از مدت ها احساس کردم که چقدر نمیدونم. و چقدر من این حس رو دوست دارم...
مورد علاقه ترین بخشش برای من - نه خود همایش و ارائه هاش - بلکه دوستانی بود که حین و بعدش پیدا کردم. آدم های واقعا خوبی که میشه بهشون اعتماد کرد و تلاش کرد که دنیای اطرافمونو به جای قشنگتری برای زندگی کردن تبدیل کرد.
در کنار اون جزو معدود فضاهایی بود که احساس یکدل بودن داشتم. بالای دویست نفر آدم از کل ایران (و دنیا) که با یک هدف کنارهم بودیم فارغ از تمام دیدگاه های مذهبی،جنسیتی، ظاهری.
که دنیا رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم
و فراهم کردن همچین تجربه ای توی شرایط کرونا واقعا کار ارزشمندیه. ولی خب. بهرحال نقاط مثبت و منفی ای هم داشت که در ادامه ذکر میکنم
نقاط مثبت
- موزیک خوب
- برنامه ریزی و هماهنگی اجرایی خوب
- زمانبندی مناسب
- بستر خوبِ اجرایی همایش(تشکر از Derak Cloud)
- کادر اجرایی(مجری و دوستان) و فنی وااقعا خوب که تو لحظه برخی نواقص رو حل میکردن
- انتخاب مناسب پنل ها به شکلی که عملا هم برای مخاطب تازه کار جذاب باشه هم مخاطب نسبتا حرفه ای تر
نقاط منفی
- ناهماهنگی تو برخی موارد شدید به چشم میومد
- تایم بندی ها عملا تو یکی دو مورد بهم خورد
- بستر اجرایی نامناسب بود(خیلی دوست داشتم پلتفرم رو جزو موارد مثبت به حساب بیارم ولی فقط و فقط به یه دلیل نیاوردم که میتونستن یه سری ایرادات رو قبل از اجرای خود رویداد فیکس کنن و نکردن) زحمتشون کاملا قابل تقدیره.
- اطلاع رسانی ها خیلی خوب نبود. من تازه شب همایش فهمیدم ک باید کد پستیمو تأیید میکردم و و و...
- پوشش شبکه های اجتماعی میتونست بهتر باشه. محتوای جذابی من ندیدم ترند بشه.
. و بقول یکی از دوستان
از یواکس شیراز تنها چیزی که تو یادم مونده و مدام تو ذهنم تکرار میشه
سه چهار پنج روزیه ملم نمیدی چرا ملم نمیدی
عزیزم برگ لیدی برگ لیدی
اگه ملم بدی وامیسرنگم
حلالم کن شتر دیدی ندیدی
و نوشته رو به سبک خود کنفرانس به پایان میبرم:
مطلبی دیگر از این انتشارات
تعامل با لوگویِ جدید کافه بازار
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهینه سازی انتخاب در طراحی محصول
مطلبی دیگر از این انتشارات
واگذاری دبیر اجرایی کنفرانس یواکس شیراز