پرسش‌هایی دربارهٔ وجود خدا و پیچیدگی جهان.۱.

مقدمه. لطفا حتما کامنت ها رو هم ببینید. نظرتون رو بگید.

در دنیای امروز، بسیاری از افراد خیر. اما افراد خیلی معدودی را میبینیم که ادعا میکنند از تعصب و دگماتیسم رهایی یافته و به باورهای جدیدی رسیده‌اند. این افراد معمولاً میگویند با مطالعه و یادگیری به این نتیجه ها می‌رسند که خدایی وجود ندارد و بر این باور هستند که ادیان اشتباه می‌کنند. در این نوشتار، به بررسی برخی از سوالات و چالش‌هایی می‌پردازیم که ممکن است در مواجهه با این دیدگاه‌ها مطرح شوند.

اول اینکه چقدر یک انسان متکبر است که صد ها برهان عقلی را کنار میگذارد و برای جهان به این منظمی عاملی شبیه انفجار بزرگ،آن هم بدون عقل و درایت را فرض میکند. و سپس میزان انرژی اولیه و خالق اون انرژی بیگ بنگ را هم نادیده میگیرد.

دوم اینکه مطالعه و یادگیری چه چیزی آنها را به این نتیجه رساند که همه باور های ادیان غلط است؟ به نظرم شما این روش تحقیق ایشان کامل است؟ آیا جایی مستند هم شده. کتابی هم دارد ؟ به هر حال شما اگر بخواهید کل ادیان را ابطال کنید باید آنها را به هزار یا ده هزار فکت مهم و اساسی بشکنید و همه را دونه دونه رد کنید. قاعدتا با ده تا مثال به فرض قانع شدن نمیشه ده هزار فکت و ساختار ادیان را انکار کرد.

متن.

اگر کسی ادعا کند که یک خودرو به‌طور تصادفی خلق شده، به عقل او شک می‌شود. اما وقتی صحبت از جهانی از چیز ها می‌شود که به‌طور شانسی و بدون وجود خالق به وجود آمده، این ادعا به‌عنوان یک مسأله علمی پذیرفته می‌شود. این تناقض حیرت‌انگیز است.

جهان به‌قدری پیچیده است که حتی یک چیز به ظاهر ساده مثل سنگ نیز دارای علوم زیرشاخه و سوالات بی‌پاسخ زیادی است. چگونه می‌توان به‌سادگی به این نتیجه رسید که این جهان خالق ندارد؟ اگر فرض کنیم که بیگ بنگی وجود داشته که به این نظم منجر شده، باید از خود بپرسیم: خالق آن بیگ بنگ چه کسی بوده و با چه دانشی این انفجار را به وجود آورده است؟ تعداد دانش های آن انفجار که به جهان منظم منتهی میشود را شمرده اید؟

تعداد علوم و زیرشاخه های بیگ بنگ را OloomBIGBang نام بگذاریم.

اگر فیلسوفی به این باور برسد که کل جهان ناشی از یک بیگ بنگ بوده، باید در نظر بگیرد که چگونه میلیاردها چیز از این انفجار خلق شده است. آیا به این فکر کرده‌اید که چند میلیارد ستاره و دیگر موجودات در این جهان وجود دارند؟ آیا علم امروز می‌تواند تعداد دقیق چیزهایی را که نمی‌داند، تخمین بزند؟

تعداد چیزهای جهان را TedadChiz ها نامگذاری کنیم.

پس گام اول این است که بیاندیشیم: علم امروز چه تعداد از ناشناخته‌ها را می‌تواند شناسایی کند و آیا می‌تواند اندازه این اعداد را تخمین بزند؟

گام دوم: عدد زمان AdadZaman

شما می‌گویید که میلیاردها سال طول کشیده تا اکسیژن و هیدروژن متولد و تکمیل شوند. اما آیا به این فکر کرده‌اید که چقدر زمان لازم بوده تا عناصر اولیه آن‌ها تولید شوند؟

حالا گیریم اکسیژن و هیدروژن تولید شد. واقعا چقدر ساده لوحانه است که قبل و بعد از آن را تا خلق یک انسان یا خلق این مغزی که داریم را با اعداد معقول درست تخمین نزنیم. و براحتی از کنار این اعداد بزرگ بگذریم.

آیا می‌توانید نمونه‌ای آزمایشگاهی ارائه دهید که ادعای شما را بر اساس علم تجربی تأیید کند؟

گام سوم به بررسی بیگ بنگ و مفهوم آن می‌پردازد و ما را به چالش‌های جدیدی می‌کشاند.

گام سوم: اولین عدد نتیجه:TedadKolBigBang .

این است که بگویید چند میلیارد بیگ بنگ بوده که به جهان منظم خلق نشده. و اثبات کنید کجاست. الان اگر برای هر کدام از آن جهان های غیر منظم N واحد زمان نیاز بوده برای تخمین آن به عدد TedadKolBigBang ها میرسیم.

من شخصا با محاسبه ی تخمینی این اعداد به چنان اعداد بزرگی رسیده ام که میگویم ضرب این اعداد در یکدیگر مثل ضرب بینهایت عدد بزرگ است که تعدادشان بینهایت است.

برای من خدا همان بینهایت ضربرد بینهایت است.

همان عددی که در ذهن یک منکر خدا مثلا ده به توان صد است. عدد ده به توان صد پیش عددی که من از آن حرف میزنم یک قطره / یا نقطه هم در مقابل دریا نیست.

فرق مومن و یک کافر این است که او جهان را به اندازه خودش و عقل خودش کوچک میبیند.

ولی انسان یکتاپرست جهانش و خودش بینهایت است که میتواند خدا را در خودش ببینید و به بزرگی این عدد پی ببرد و دلایل سخیف سبک که برای رد برهان نظم میاورند برایش خنده دار میشود.

نتیجه‌گیری

این سوالات و چالش‌ها می‌توانند به ما کمک کنند تا درک بهتری از پیچیدگی‌های جهان و مسائل مربوط به وجود خدا داشته باشیم.

با دانشمندانی که متخصص تخمین اعداد بزرگ هستند بنشینید و بحث کنید و ببینید این اعداد چقدر بزرگ هستند


سوالات برای تفکر

  1. آیا شما نیز به وجود خدایی معتقدید یا با دیدگاه بی‌خدایی موافقید؟
  2. آیا به نظرتان علم می‌تواند به تمامی سوالات ما پاسخ دهد؟
  3. چگونه می‌توانیم به یک درک مشترک از این موضوعات برسیم؟