چرا مشورت نکردن می‌تواند شما را به بن‌بست برساند؟

آیا تا به حال به آدم‌هایی برخورد کرده‌اید که هیچ علاقه‌ای به مشورت ندارند؟ آنها معمولاً برای هر مشکل یک کلیشه و راه حلی از پیش تعیین شده دارند و به راحتی علامت‌های اشکالات زندگی و مدیریت خود را نادیده می‌گیرند. جالب است که با وجود دیدن مشکلات، باز هم آن‌ها را انکار می‌کنند.

مشورت ممنوع
مشورت ممنوع


این موضوع به خصوص در سیستم آموزش و پرورش ما مشهود است، جایی که حدود ۲۰ سال از عمر هر شخص است که میبینیم مساله‌یابی آموزش داده نشده و مسایل از پیش طرح میشود و فقط جواب‌های مشخص را حفظ میکنیم. این روند در دیگر جنبه‌های زندگی نیز به همین شکل ادامه می‌یابد.

افرادی که مساله‌یابی را نیاموخته‌اند، معمولاً درجا می‌زنند و هیچ تمایلی به مشورت و مشاوره ندارند. آنها فکر می‌کنند اگر به کسی مساله ی خود را بگویند، پاسخی خواهند گرفت که خودشان از قبل می‌دانند. نه مطالعه‌ای، نه سوالی، نه جستجویی برای پیدا کردن راه حل‌های جدید وجود ندارد.

حتی اگر مشاوره رایگانی مثل پدر یا مادرشان باشد، آن را گوش میدهند و نمی‌پذیرند و دوستانشان نیز جرات طرح موضوعی را ندارند. این عدم تمایل به گفتگو و یادگیری می‌تواند در سنین بالاتر به مشکلات جدی‌تری منجر شود.

شما چقدر شبیه این صفات هستید؟ اگر احساس می‌کنید که در این دسته قرار دارید، بهتر است قبل از بیست سالگی خود را درمان کنید، چون بعد از آن ممکن است فرصتی برای تغییر پیدا نکنید.
مشکل دیگر هنر تغییر دادن خود است. که بعدا در مجالی دیگر با هم صحبت میکنیم.

بیایید با هم این موضوعات را بررسی کنیم و قدمی به سوی بهبود خود و جامعه برداریم!

تجربه مشابه یا پیشنهادی داشتید در کامنت مطرح کنید.