ایده ها از کجا می آیند؟!


اگر شروع به خواندن این مقاله کردید معلوم است که جایی بدجوری کارتان به ایده ها گیر کرده.

مثلا یک روز مدیر محتوا وارد دفتر کار شده و از شما خواسته تا پایان وقت کاری چند محتوا برای فلان موضوع روی میزش بگذارید.

یا مثلا همیشه ذهنتان درگیر این است که همکارتان ایده های ناب را دقیقا از کجایش در می اورد؟!

یا برایتان سوال است تغذیه این افراد چیست که چنین فکر های بکری به سرشان میزند؟!

من هم کاملا درک میکنم که آدم گاهی دلش میخواهد سرش را به دیوار بکوبد !

چرا ما هر چه فکر میکنیم، چنین ایده های فوق العاده ای نداریم؟!

یادم می آید اولین روز هایی که وارد تیم تولید محتوا شدم استراتژیستی که یکی از ارشد های تیم بود همیشه ایده ای خوش ساخت در آستینش داشت، در جلسه های طراحی کمپین ما سکوت میکردیم و گوش میدادیم و دست آخر ایده ی اصلی را این بزرگوار روی میز میگذاشت. اینجور وقت ها آدم حس بی مصرف بودن داشت. حتی کار به جایی رسید که در بعضی جلسات با نا امیدی تمام، زحمت فکر کردن به خود را نمیدادم چون میدانستم بالاخره ارشد تیم مثل شعبده باز ایده اش را روی میز خواهد گذاشت و خلاص .

در این مقاله قصد دارم بگویم چطور این بازی خسته کننده را تغییر دادم و حالا من هم ایده های خوبی برای ارائه به تیم دارم که دیگران آماده شنیدنش هستند! واقعا که احساس بی نظیری است.

مغز ما چطور ایده پردازی می کند؟

در دنیای امروز هر جایی را بگردید سخنان زیادی درباره خلاقیت و خلق ایده ها به گوشتان خواهد خورد، کلیشه هایی مثل اینکه ایده باید منحصربه فرد باشد، باید یک راه حل همه جانبه برای رسیدن به هدف تعیین شده باشد و ....

بیایید این بار با عبور از این کلیشه ها، سفر اعجاب انگیزمان را از جای دیگری شروع کنیم. از اتفاقاتی که زمان خلق یک ایده می افتد.

می دانید یک ایده در ابتدایی ترین مرحله چیست؟!

یک فکر؟

یک طرح؟

یک تصور؟

خیر، ایده تنها یک شبکه است!

شبکه ای از نورون ها، و این همان اتفاقی است که داخل مغز شما می افتد.

قصد ندارم با در افشانی علمی در این مقاله گیجتان کنم و با زدن حرف های قلمبه سلمبه با خودم بگویم بابا تو دیگر چه پدیده ی نوظهوری هستی!

مقصود رساندن پیام است، پس از اینجا به بعد به ناچار دست به دامان تمثیل و استعاره ها می شوم.

تصور کنید مغز شما پر از رشته سیم های ظریف و طولانی است. از این پس هر یک از این سیم هارا مسیر می نامیم. برای ذخیره هر اطلاعاتی در حافظه شما یک مسیر خاص در نظر گرفته می شود.

مثلا وقتی می گویم کتاب، مسیر شماره 14820 در ذهن شما که برای نگهداری اطلاعات کتاب در نظر گرفته شده روشن می شود. کتاب شی است، جامد است، کاغذی است، جلد مقوایی دارد، و... در نهایت با روشن شدن این مسیر شما تصویر یک کتاب را تصور خواهید کرد.

حالا به شما می گویم سیاره پلوتون!!!

چه چیزی تصور کردید؟! پاسختان را جایی یادداشت کنید .

آیا تصورتان به واضحی تصویر کتاب بود؟

زمان بیشتری برای بازیابی اطلاعات در مورد پلوتون از مغزتان صرف کردید؟!

علتش را می دانید؟!

شما همین الان مشغول خلق ایده بودید. راستش را بخواهید کسی تا به حال سیاره پلوتون را ندیده و هیچ تصویری از آن ندارد. در واقع مسیر پیشفرضی برای سیاره پلوتون در مغز شما وجود نداشت.

پس می شود بگویید این خزعبلاتی که درباره سیاره پلوتون سر هم کردید از کجا آوردید؟!

خب احتمالا فکر کردید پلوتون سیاره است و نزدیک ترین تصویر به سیاره که در ذهنتان دارید یک تصویر گرد است و یا چیزی شبیه به زمین، و چون میدانید فاصله زیادی با خورشید دارد پس احتمالا جایی سرد و یخ زده و همچنین تاریک خواهد بود. پس مسیری را که مربوط به تصویر تاریک و سرد در ذهنتان بود بازیابی کردید.

در واقع تصور شما از پلوتون، حاصل ترکیب و شبکه شدن چند مسیر متفاوت است که از قبل در مغزتان وجود داشته اند.

حالا بفرمایید این روضه هایی که خواندم چگونه در خلق ایده ها یاریتان می کند؟!

پاسخ این است! مسیر های پیشفرض را دور بیاندازید. هر چقدر بتوانید از کلیشه های ذهنیتان یعنی همان مسیر هایی که از قبل وجود دارند فاصله بگیرید به خلق ایده های جدید نزدیک می شوید.

تنبل بودن مغز انسان که بر کوچک و بزرگ آشکار است. شما تلاش می کنید فکر کنید و این کدو تنبل اولین کاری که می کند می رود سراغ مسیر های پیشفرض. تا بتواند همان مسیر های پیشین را بازیابی می کند. برای خلق ایده باید مسیر های جدیدی در مغزتان روشن کنید.

میپرسید چگونه؟ این نشانه ی خیلی خوبی است قربان آدم چیز فهم.

وصله پینه کردن را تمرین کنید. سعی کنید جوری مسائل را بهم ربط دهید که عقل جن هم به آن نرسد. مشابه تمرین ساده ای که در تصور سیاره پلوتون انجام دادید. از تصاویر مشابه شروع کنید و بعد به بی ربط ترین ها حمله کنید .

مثلا فکر کنید موبایل شبیه چه چیز هایی است؟شبیه تلفن بی سیم؟ کنترل تلویزیون؟ ماشین حساب؟

دوربین عکاسی؟کامپیوتر؟ و ....

لطفا حالا در مورد وجوه اشتراک موبایل و گوشت کوب برقی فکر کنید.

به دنیای خلق ایده ها خوش آمدید.

حالا آمادگی این را پیدا کردید تا در گام بعدی به شما بگویم چگونه برای تولید محتوا و طراحی پیام، ایده خلق کنید.

ایده پردازی در تولید محتوا و طراحی پیام

این موضوع را با بیان تجربه شخصی خودم شروع می کنم . قصه مربوط به یک از جلسات ایده پردازی کمپین های تبلیغاتی است .

کیس مورد نظر ما یک شبکه تخفیف محلی بود. اگر نمی دانید شبکه های تخفیفی چکار می کنند می توانید از گوگل کمک بگیرید .

قرار بود به مخاطب بگوییم این خدمات تخفیفی، پرستیژ شمارا حفظ می کند!

همچنین به مخاطب رقابت جو و برتری طلب بگوییم با این خدمات نفع بیشتری خواهید برد.

تنها یک جمله باید تمام این پیام هارا پوشش میداد.

شب قبل از جلسه قرار بود به موضوع خوب فکر کنیم، منم هم مثل هر کس دیگری شروع کردم به سرچ گوگل، مطالعه پرونده کمپین و بررسی تبلیغات رقبای همسان و ناهمسان در شبکه های اجتماعی.

این دقیقا مسیر های پیشفرضی بود که به سرعت روشن می شد. نتیجه اش مشتی پیام و کپی رایت ساده بود که هر بی استعدادی می توانست جمع آوری کند. در نهایت شیرفهم شدم که این نتایج در جلسه ایده پردازی قابل ارائه نیست و بیشتر مایه آبرو ریزی می شود. البته تمام پیام ها و ایده ها درست و کامل بود، اما خلاقانه نبود.

تصمیم گرفتم از آنها صرفا برای اطلاعات استفاده کنم و دست به دامان کلمات شدم .

فهرست کردن واژه هایی که معنای برتری یا حفظ پرستیژ بدهد.

در میان بازی با کلمات تنها یک چیز توجهم را جلب کرد، یک چیز احمقانه .

اگر حرف ت کلمه تخفیف را حذف کنیم می شود خفیف و ما میخواهیم به مخاطب بگوییم اینجا برای گرفتن تخفیف، خفیف نمی شود که هیچ برعکس پرستیژ او حفظ خواهد شد.

حالا مگر میدانستم این فکر ها را چطور وصله پینه کنم!؟ یا به قول خودمان با چه چسبی بهم بچسبانم!

چشمتان روز بد نبیند فردای آن شب در جلسه ایده پردازی اصلا روی مطرح کردن چنین ایده ی نصف نیمه ای را نداشتم .

جلوی چند نفر باتجربه و متخصص بگویم ت کلمه تخفیف را حذف کنیم می شود خفیف؟!

جان شما آبرو ریزی میشد.

خلاصه با خودم گفتم این بار باید حرف بزنم حتی اگر همکارم ایده نهایی را از قبل آماده کرده باشد.

جانم همراه با این ایده به لبم آمد و نشان به آن نشان که ایده ام گرفت .

همان همکار ایده پرداز که معرف حضورتان هست از این فکر حمایت کرد، منتها او هم چسب ایده را پیدا نکرده بود تا اینکه نفر سوم گروه از کتابی که خوانده بود تعریف کرد، کتابی به نام برتری خفیف!

بلافاصله چسب ایده پیدا شد و پیام کمپین را با سلام و صلوات طراحی کردیم. برتری تخفیف!

اینها که گفتم صرفا جهت خاطره بازی نبود . اگر بدتان نیاید مطالعه موردی فرآیند خلق ایده بود .

شماهم با این روش می توانید با طی کردن این گام ها به گنجینه ی ایده ها دست پیدا کنید .

گام نخست : پرونده سازی و جمع آوری اطلاعات

تا می توانید در مورد موضوع مورد نظرتان اطلاعات جمع کنید، و جان عزیزتان یادداشت کنید. اینکه دیدم و یادم هست فایده ای ندارد. شما با دسته بندی اطلاعات به دروازه ایده های نزدیک می شوید.

این کار کمکتان می کند مسیر های پیشفرض ذهن خودتان و ذهن دیگران را شناسایی کنید و دورش بزنید. و البته در نهایت به ایده ای برسید که اهداف ابتدایی شما را پوشش می دهد.

گام دوم : ترکیب اطلاعات یا به قول خودم وصله پینه کردن

حالا نوبت این است هر چه اطلاعات کسب کردید دور خودتان بچینید و شروع کنید به ترکیب کردنشان هر چه پیش تر بروید احتمالا ترکیب ها به نظرتان احمقانه تر می آیند. پس لطفا از دیوانه بودن خودتان لذت ببرید چون این همان شاه کلید خلق ایده هاست.

اگر بپرسید چه ایده ای خیلی جذاب و شگفت انگیز است؟ به شما می گویم ایده ای که به زبان آورده شود. اگر به زبان نیاورید ایده ای به دنیا نمی آید. همانطور که گفتم جسور باشید.

گام سوم : برگزاری اتاق فکر و جلسات طوفان فکری

بدانید و آگاه باشید ایده های خوب از دل جمع بیرون می آیند. ممکن است مثل من به اشتباه تصور کرده باشید اگر تنها بمانید و تمرکز کنید خلاق تر خواهید بود. تنها ماندن و تمرکز برای گام قبلی می تواند مفید باشید اما پس از آن باید وارد جمع شوید و همه چیز را باهم به اشتراک بگذارید.

اشتراک اطلاعات در جلسات طوفان فکری و بیان هر ایده ای فارغ از پایش و کنترل درست مثل این است که سیم های مغزتان را بهم متصل کردید و شبکه ای بزرگتر تشکیل دادید که میلیون ها مسیر متفاوت را شامل می شوند.

این کار دقیقا مثل سانتری فیوژ برای ایده ها عمل می کند. در نهایت شما قادر به غنی سازی ایده ها خواهید شد.

گام چهارم: فیلتر و ممیزی ایده ها

صلوات بفرستید و گلچین کردن را شروع کنید. ایده هایی که شمارا به هدفتان می رساند نگهدارید و بقیه را دور بیندازید. لطفا بی رحمانه این کار را انجام دهید وگرنه میان انبوهی از گزینه ها دفن خواهید شد.

طی کردن این چهار گام شما را به ایده های جدیدی خواهد رساند. البته که هر گام فرآیند خاص خودش را دارد که طرح کردنش در این مجال نمی گنجد. شاید اگر کسی سراغش را گفت در مقاله های بعد نکات بیشتری در این مورد منتشر کردم.

حالا که مشاهده کردید آدم های خلاق ایده ها را از کجایشان در می آورند، این گوی و این میدان شروع به خلق ایده کنید. با تمرین کردن مغزتان به ساختن مسیر های جدید عادت می کند. هیچ چیزی خارق العاده تر از مغز در میان نیست و هیچ آدم خلاقی شاخ ندارد.

در پایان خوب است یاد بگیریم از فکر ها و ایده های خوب حمایت کنیم. می توانید از همین جا تمرینش را آغاز کنید. اگر تا به اینجا همراه این مقاله بودید معلوم است صاحب ایده ترشی نخورد یک چیزی می شود. پس با ارسال نظرات و اشتراک گذاری این مطلب از یک چیزی شدنش حمایت کنید .

همان امیدی باش که دوست داری در جهان ببینی .