نانوا هم جوش شیرین می زند...
امان از چُس ناله های اینستاگرامی
به نام خدا
نسل چُس ناله های اینستاگرامی
قصد این را ندارم نسل جدید را قضاوت کنم و طرز فکرشان را مورد انتقاد قرار بدهم یا اینکه بگویم آن ها هیچ سختی و مشکلی ندارند و درد و ناله هایشان از روی شکم سیری است، برعکس معتقدم هر نسل گرفتاری های خاص خودش را دارد که باید به آن ها توجه کرد و گوش شوایی هم باید باشد تا صحبت های این نسل را گوش کند و برای رفع مشکلات آن ها کاری انجام بدهد.
اما متاسفانه در همه ی نسل های بشر عده ای پیدا می شوند که می خواهند با سیاه نمایی این اندیشه را در ذهن افراد نوجوان و جوان بگنجانند که نسل آن ها فلاکت بار ترین است و وقتی آن ها وارد این دنیا شده اند، آن بهشت و آن مدینه فاضله از بین رفته و جز مشتی خاکستر سیاه، چیز دیگری باقی نمانده است.
متاسفانه انجام و روند این سیاه نمایی با توجه به پیشرفت علم و دسترسی وسیع به اطلاعات نسبت به نسل های گذشته خیلی راحت شده است و حتی آسان تر می توانند حرف های دروغی را به خورد مردم بدهند و بعدش هم بگویند این سخنان مال فلان فرد مشهور است. از طرفی دیگر هر نسل نسبت به نسل قبل خود رفاه بیشتری دارد که این خود دلیلی برای تنبلی است که نتیجه اش این می شود که تمایلی به مطالعه و پژوهش ندارد و به دنبال یک خوراک ذهنی آماده می گردد. حال کافی است هر دروغی که می تواند ملال و رنجی را به صورت توهمی نشان دهد را به خورد این جماعت داد تا از فردای روز بعدش، این جماعت آهنگ های غم انگیز با چند جمله به ظاهر مفهومی را به اشتراک گذارند و بر عصری که در آن زیست می کنند نفرین ها بفرستند و نشان دهند که افسردگی امان شان را بریده است.
من فساد و رنج زمانه ای که در آن زندگی می کنم را هیچ وقت انکار نمی کنم. می دانم که بی عدالتی و ظلم بی داد می کند. خودم از بی کاری و پولی رنج می کشم و برای درمان افسردگی و اضطرابم هزینه های گزافی پرداخته می کنم و می بایست با مصرف داروهای مختلف، شرایط روحی و روانی ام را به سمت بهتر شدن سوق دهم و حتی گاهی دوست دارم به طریقی به زندگی ام پایان دهم. سختی هایی در زندگی داشته ام و هم اکنون هم دیگر توان ایستادن را ندارم، اما حالم از سیاه نمایی ها و چُس ناله های اینستاگرامی بهم می خورد، چون تهی و خالی از معنا هستند و بوی تنبلی و رفاه زدگی و شکم سیری می دهند.
می گویند :
نسل مزخرفی بودیم ! نسل انتخاب بین بد و بدتر !
حق می دهم، چون در این نسل آن قدر تعداد انتخاب ها زیاد است که انسان نمی داند که از کدام استفاده کند. باز هم خوش به حال نسل قدیم که اصلا حق انتخابی نداشتیم!
می گویند :
... به ما که رسید رودخانه ها خشکید ،
جنگل ها سوخت و ابر ها نبارید
انگار فقط در زمانه ی این نسل همه چیز خشک و جنگل ها سوخته شده اند اما همانطور که گفتم راحت طلبی باعث می شود این جماعت چُس ناله کمترین زحمت را به خود بدهند. حداقل کمی انگشتان آفتاب و مهتاب ندیده تان را روی کیبورد فشار دهید و در همین اینترنت که کاملا فیلتر نشده است کمی جست و جو کنید و در مورد تاریخ بخوانید. کافی است عبارت قحطی بزرگ ایران را در گوگل تایپ کنید تا ببینید که انسان های گذشته هم می گفتند به ما که رسید همه دچار قحطی شدیم البته حرف آن ها واقعیت بیشتری دارد تا چُس ناله های اکنون.
می گویند :
دل به هر کس دادیم ، قبل از ما دل داده بود
باز هم اگر از سر تفریح چند رمان قدیمی بخوانید( چون ممکن است حوصله ی خواندن تاریخ را نداشته باشید و هرچند گمان نمی کنم همین رمان های کلاسیک را بخوانید و فقط عاشق کتاب های انگیزشی زرد باشید) می فهمید که از گذشته تا به ابد، شکست عشقی همچنان ادامه خواهد داشت و در انحصار نسل خاصی نمی باشد.
می گویند :
نسلی هستیم نه به پدرمان رفتیم و نه به مادرمان ..... بلکه به فنا رفتیم
هیچ کس قرار نیست به والدین خود برود. اما حداقل در نسل تک فرزندی یا نهایت سه فرزندی اکنون، امکانات بیشتر و بهتری به فرزندان تعلق می گیرد و در بیشتر موارد چون تعداد کم است، والدین هم وقت بیشتری می توانند برای فرزندان خود بگذارند.
اما من متعلق به نسلی هستم که اکثر خانواده های آن زمان بیش از چهار فرزند داشتند و به خاطر جنگ و شروع یک حکومت جدید، با مشکلات زیادی روبرو بودیم و والدین نمی توانستند برای تعداد زیاد فرزندان خود، همه ی امکانات رفاحی را فراهم کنند. از طرفی چون تعداد زیاد بود، مادر خانواده وقت کافی برای رسیدگی به تک تک فرزندان را نداشت. ما هم با پدر و مادرمان بسیار مشکل داشتیم و حرف هم را نمی فهمیدیم.
می گویند :
نسلی هستیم از بیرون تحریم شدیم !!!! از داخل فیلتر ....
هم از دزد می ترسیم هم از پلیس حیف .... !!!!
باز هم می گویم باید به تاریخ مراجعه کرد. در همه ی دوران تحریم بوده است و هم فیلتر. اگر به زندگینامه برخی از نویسندگان ایرانی که در زمان محمد رضا شاه پهلوی فعالیت می کردند مراجعه کنید، معنای واقعی فیلتر داخلی را می فهمید و می بینید که این نویسندگان چند سال از عمر مفیدشان را در زندان سپری کرده اند، به این دلیل که عقایدشان بر خلاف حکومت شاه بود، که متاسفانه عده ای بد جور سنگ آن دوران را به سینه می زنند و گوش فلک را کر کرده اند از بیان فضائل شاه سفر کرده و می خواهند به نسل جدید بگویند که چه بهشتی را از دست داده اند. هر چند هم من نمی خواهم بگویم الان همه چیز گل و بلبل است. هر حکومتی معایب و محاسن خود را دارد اما همین قدر بگویم که آن هایی که می گویند هم از دزد می ترسند و هم از پلیس، بدانند که در زمان محمد رضا شاه، ملت هم از ساواک و هم از دزدانی که رفیق هم ساواک بودند می ترسیدند.
پیشنهاد می کنم کمی از شوروی هم بخوانید یا حداقل کتاب در ماگادان کسی پیر نمی شود را مطالعه کنید تا کمتر دچار چُس ناله شوید.
می گویند :
نسل دیدن و نداشتن ، خواستن و نتوانستن ،رفتن و نرسیدن نسل آرزو های که تا آخرش بر دل ماند
این جمله که دیگر خیلی زور دارد. قبول دارم که ما کشوری عقب مانده ایم و به خاطر مسئولان بی لیاقت و دزد، هنوز درجا می زنیم اما بی انصافی است که به خاطر نعمت هایی که اکنون در اختیار داریم شکرگزار نباشیم.
من زمانی را به یاد دارم که چیزی به نام لوله کشی گاز را در مشهد نداشتیم. هفته ای یک بار یک خاور می آمد و ما مجبور بودیم به دنبال آن بدویم تا کپسول های خالی گاز را با کپسول پر جایگزین کنیم. هر چند روز یک بار یک گاری که تانکر نفت را روی آن قرار داشت به محله می آمد و ما می دویدیم به دنبالش تا گالن های نفت مان را پر کنیم. همیشه در خانه چراغ نفتی و شمع داشتیم، چون آن زمان دائما و به مدت طولانی برق قطع می شد، هر چند که الان هم این اتفاق می افتد اما نه به اندازه آن زمان.
وقتی برای اولین بار صاحب تلفن ثابت شدیم، می خواستم از خوشحالی بال در بیاورم. ما برای هر اتفاق جدید بسیار شوق داشتیم. لوله کشی گاز، تلویزیون رنگی، درباز کن برقی، جارو برقی، ماشین لباسشویی اتومات و خیلی از امکانات رفاهی که شاید الان خیلی ساده و مسخره به نظر آید.
الان تو دست هر کودک یک گوشی پیدا می شود که از نظر من یک معجزه است. وسیله ای که هم زمان امکاناتی دارد که ما برای داشتن هر کدام از آن ها کلی آرزو داشتیم. مثل داشتن دوربین عکاسی، مثل واکمن که بتوانیم با خودمان راه ببریم و آهنگ گوش بدهیم، مثل ویدیو که بتوانیم با آن فیلم تماشا کنیم و ده ها امکانات دیگر که همگی در یک گوشی جمع شده اند. نسل جدید شاید هیچ وقت تجربه ارسال نامه ی کاغذی را آن طور که در زمان ما بود درک نکنند. چیزی که الان با استفاده از اینترنت خیلی راحت شده است.
من خودم برای داشتن یک دستگاه ویدیو کلی زحمت کشیدم که داستان آن را در این مطلب نوشته ام.
می گویند :
نسل آهنگ های سوزناک نسل طلاق هفتاد درصد
کسی شما را مجبور نکرده است که آهنگ های سوزناک گوش بدهید. با این همه موزیک شاد که براحتی هم می شود آن را از اینترنت دریافت کرد، دیگر چه مرگتان است! یادش بخیر مادر خدابیامرزم یک دستگاه ضبط و پخش داشت و همیشه سر ساعت ثابتی به برنامه رادیویی صدای زائر گوش می داد و وقتی آهنگ خوبی پخش می شد سریع آن را روی نوار کاست ضبط می کرد تا در فرصت های بعدی هم بتواند به آن ها گوش دهد.
نسل طلاق هفتاد درصد! خب دختر و پسر محترم، وقتی الگوی شما می شود فیلم های ترکی و خزعبلاتی احساسی که شبکه های مجازی به خوردتان می دهند و چشم و گوش شما را بر واقعیت و مطالعه و تعقل می بندند، خواهش می کنم دم از طلاق هفتاد درصدی نزنید، خود کرده را تدبیر نیست. لااقل در نسل جدید ازدواج اجباری کمتر است و شما با میل و رضای خود، سریع و آبکی عاشق همکلاسی دانشگاه تان می شوید. بماند که دختر یکی از آشنایان که با همکلاسی خود ازدواج کرد و با وجود یک بچه و اختلافی که بین شان پیش آمد، چاره ی کار را چیزی جز خودکشی ندانست و الان در قبرستان آرام گرفته است.
می گویند :
نسل فیس بوک از سر بی کسی
نسل درد و دل با هر کسی
نسل ماندن سر بی راهی نسلی که ناله های همو فقط لایک می کنیم
نسل خوابیدن با اس ام اس نسل جمله های کوروش و دکتر شریعتی ...
نسل کادو های یواشکی ...
مطمئن باشید که اگر اینترنت از ابتدای خلقت بشر تا اکنون وجود داشت، همه انسان ها همین خزعبلات بالا را تراوش می کردند. منتهی در زمان ما، به جای پیامک، نامه های یواشکی رد و بدل می شد و به جای لایک، قلب قرمزی را روی نامه ها می کشیدیم که تیری به آن اصابت کرده و مقداری زیادی خون از آن جاری شده است! اتفاقا این نامه های یواشکی خیلی هم لذت بخش و پر استرس بود، حیف که لذت این تجربه شیرین را هیچ وقت تجربه نمی کنید :))
در مورد کوروش و شریعتی هم در ابتدای مطلب اشاره ای کردم که هر دروغی را به کوروش و شریعتی ربط می دهند تا جایی که این بزرگواران در گور خود می لرزند.
می گویند :
یادمان باشد وقتی به جهنم رفتیم بگوییم یادش بخیر آن دنیا هم جهنمی داشتیم ..
پس مردم کشور ژاپن که بر اثر بمب اتم پودر شدند وقتی رفتند آن دنیا چه باید بگویند!
می گویند :
سگ دو زدیم برای آغاز راهی که قبل از ما هزاران نفر به آخر خطش رسیده بودند
تنها نسلی هستیم که هرگز نخواهیم گفت جوانی کجایی که یادت بخیر!
اگر نوجوانی و جوانی شما مصادف می شد با جنگ های جهانی یا همین جنگ کشور خودمان و شهرتان خرمشهر بود و می بایست از ترس دشمن از خانه تان فرار می کردید، آن موقع به جوان امروزی که این خزعبلات را تف داده است چه می گفتید ؟
پس این همه امکانات تحصیلی و کسب مهارت برای چه کسی ایجاد شده است؟ آن قدر که تنوع در کلاس های آزاد برای تدریس مهارت وجود دارد که در پانزده سال قبل وجود نداشته است. تازه اینکه خیلی از آموزش ها را می توان به رایگان از اینترنت دریافت کرد بدون اینکه به خودتان زحمت بدهید و در سرما و گرما از خانه خارج شوید.
اگر تنبل و راحت طلب هستید، آن را گردن زمانه و حکومت نیندازید. کافی است کمی به خودتان زحمت دهید تا از جوانیتان بیشتر استفاده کنید، تازه آن جاست که می بینید چه پتانسیلی برای رشد کردن دارید و نیازی هم به سگ دو زدن هم ندارید و راه خودتان را ایجاد می کنید و دیگر به مسیری که هزاران نفر قبل شما به آخر خطش رسیده اند هم نگاه نمی کنید.
پ ن : این ها را اول به خودم گفته ام
پ ن 8.4 : متشکرم از اینکه می خونید :))
18 مرداد 1402
مطلب پیشنهادی :
مطلبی دیگر از این انتشارات
روزی که برادرم شیر خواست!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مغالطه: ارزشگذاری پولی
مطلبی دیگر از این انتشارات
درون