دروغ کردن

به نام خدا

کودکان آرام آرام سخن گفتن را فرامی‌گیرند. امّا در این راه گاه اشتباهاتی می‌کنند که در خاطر آدمی می‌ماند. چند روز پیش خواهر کوچک‌ترم خواست به قولی که بهش داده بودند و وفا نکرده بودند اعتراض کند که گفت : « چرا دروغ کردی؟». می‌شد از کنارش به مانند خیلی دیگر از اشتباهاتش به مانند گرده‌بند (گردن‌بند) و یا خبار (خراب) گذشت. امّا در ذهنم گذشت که آیا واقعا می‌شود دروغ را کرد؟ یعنی نه با زبان بلکه با رفتار. دیدم که اصلا مقوله‌ای داریم به نام دروغ عملی. دروغی که کرده‌می‌شود. مثلا دانش‌آموزی که تکلیفش را انجام نداده ولی دستش را در برابر پرسش معلّم:«چه کسانی تکلیفشان را انجام دادند؟» بالا می‌برد.

کاش واقعا با دروغ دماغ دراز می‌شد
کاش واقعا با دروغ دماغ دراز می‌شد

دروغ شامل انتقال هر‌گونه پیامی می‌شود که فرستنده از خلاف واقع بودنش آگاه باشد. امّا همانطور که می‌دانید انتقال بسیاری از پیام‌ها در میان ما انسان‌ها منوط به این زبان سرخ نیست. زبان بدن، پیش‌فرض‌های اجتماعی و حتّی سکوت از مهم‌ترین ابزار‌های انتقال پیام هستند. پس از این راه ها هم می‌توان دروغ گفت.

تازه این مدل دروغ کردن‌ها خیلی از دروغ زبانی شایع‌تر هم هستند چرا که خیلی از اوقات ما نمی‌خواهیم صریحا دروغ بگویم. مثلا می‌ترسیم اعتماد دیگران به ما کاهش یابد یا فطرتا راضی به دروغ گفتن نیستیم. در این هنگام شیطان با این فریب پیش ما می‌آید که اگر زبانت بسته باشد که دیگر دروغ نیست. در حالی که یک حالت دست‌ها رو به پایین و کلّه‌ی کج در برابر پرسش:«کارت بانکی منو ندیدی؟» خیلی بیشتر از «نمیدانم» ناآگاهی شما را به طرف مقابل می‌فهماند.

آنچه که اصل است آن است که بدانیم قوانین خدا دور زدنی نیست. همین که آگاه باشیم که در این دروغ‌کنی‌ها داریم بیش از طرف مقابل خودمان را گول می‌زنیم و گرفتار آتش می‌کنیم، تلنگر خوبی است برای ترک دروغ‌های عملی. هرگاه دیدیم داریم اینگونه دیگران را میفریبیم، و اکراها از سخن گفتن پرهیز می‌کنیم، یاد کنیم حدیث پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌و‌آله- را که «النّجاة فی الصّدق».

آنکس را که تمامی جوراحش را از دروغ نگاه‌دارد ، علاوه بر راستگو، راستین است.

به امید آنکه به لطف پروردگار و عنایتش از همه‌ی دروغ‌ها (گفتنی و کردنی) به دور باشم.

خواستم این پست را مستقل انتشار بدهم که دیدم فریب دروغ عملی، مغالطه‌‌ای است فراگیر. مغالطه‌ای نه در برابر دیگران، بلکه در برابر خودمان و خدای خودمان.
خدانگهدارتان (نخست از گناه دوم از بلا)

حتی فکر دنیا هم داری ....
حتی فکر دنیا هم داری ....