در کار کلام
علیه انحصارطلبی (یا «انتظار، بیکار نشستن نیست»)
مقدمه: این متن در ادامه چالش دستانداز نوشته شده.
من کانال تلگرام هم میذارم. سر بزنید: https://t.me/hekmatmotlagh
حساب کاربری تلگرام و ایتا هم میذارم
hamidreza1795
بعد از مطرحکردن چالش دستانداز، رفتم سراغ خودش و ازش خواستم مطلب رو بخونه و گفتم:
«راه انداختن اون کارزار هم کاری نداره.
باید بنویسید و از دیگران بخواهید در مورد مساله بنویسند.
عین همین کاری که الان میکنید. فقط موضوع مطالبتون باید بشه اون. یعنی علیه انحصار صداوسیما در دست یه قشر خاص بنویسید.»
دستانداز:
«سلام و عرض ادب آفای مصیبی
عجله نکنید. کمی فرصت بدهید. ان شاءالله یک یازده دربارهی تلویزیون مینویسم و یک یادداشت دربارهی بهترین برنامههای حال حاضر تلویزیون. بعد نظر دوستان رو تحلیل میکنیم ببینیم به چه نتیجهای میرسیم و باید چه تصمیمی بگیریم.»
من:
«جناب دست انداز، مشکل مشخصه: انحصارطلبی یه قشر خاص.
هر کارزاری بخواد صورت بگیره، باید علیه این بجنگه. میشه بر سر مسائل دیگه هم جنگید. اما جنگ اصلی باید بر سر این باشه.
همه باید در صداوسیمای ملی، صدا و سیما داشته باشند.
مساله اما چگونگی پیشبرد این کارزاره.
اینکه ما تو ویرگول این خواسته رو اعلام کنیم، کافی نیست. یه عده دیگه هم در خارج از این فضا باید این خواسته رو بخوان.
به نظرم، تشکلهای دانشجویی باید یکصدا این رو بخوان و براش بجنگند. البته جنگ کلامی با احترام به قانون.
کار شما مشخصه: فعال کردن دانشجویان ویرگول. من هم میتونم این کار رو بکنم. افراد دیگه هم میتونن کمک کنند.
این یعنی دانشجویان ویرگولی باید برای این کارزار در فضای دانشگاه تبلیغ کنند. دانشجویان رو از وجود این کارزار باخبر کنند.
این پیگیری مدام نیاز داره. این پیگیری هم باید توسط یه عده صورت بگیره.
شما اگه میخواهید در مورد بهترین برنامهها بپرسید، میتونید بپرسید. مشکلی نیست.
اما جنگ اصلی رو باید بذاریم بر سر انحصارطلبی. تا زمانی که همه از صدا و سیما برخوردار نشن، اعتبار صداوسیما برنمیگرده.
میخوام بگم بهبود کیفیت برنامههای صداوسیما وابسته است به اینکه صداوسیما از انحصار اون قشر خارج بشه.
همه حق دارند در همه جا (از جمله دانشگاه و مدرسه و فضای مجازی و از همه مهمتر، صداوسیما) حرف بزنند و روحانیت وظیفه داره به شبهات جواب بده.
این چیزیه که ما باید بر سرش بجنگیم»
فکر کنم مشخصه چه کاری باید صورت بگیره.
اگه قرار باشه یه جنبش برای اصلاح شکل بگیره، نیاز به پیگیری و کار مدام داره. اینجوری نیست که هر هفته یه چالش بذاری و یه سری نظرات رو جمع کنی. اما، هفته بعدش همه چیز رو فراموش کنی و بری سراغ یه موضوع دیگه. اینها کار نمایشیه.
اگه قرار باشه تغییری صورت بگیره، باید در مسیر مقاومت کنیم. جناب دستانداز باید در راستای تحقق هدف اون کارزار به افراد وظیفه بده. البته این شکلی هم درست نیست.
راستش رو بگم مسأله اصلا جناب دستانداز نیست. من اگه از ایشون خواستم این کار رو بکنه، به این دلیله که بیشترین مخاطب رو داره. همین. اما هر کس دیگهای میتونه این کار رو پیش ببره. حتی یه گروه میتونه کارهای این کارزار رو پیش ببره. لزومی نداره یه نفر باشه.
اما مهمترین مساله اینه که این کارزار فقط و فقط با کمک دانشجویان و اساتید حاضر در ویرگول شکل خواهد گرفت. اینها کمک نکنند، هیچی نمیشه.
با نوشتن این متن دارم اعلام آمادگی میکنم برای پیشبرد این کارزار. هر کس دیگهای هم که میخواد شرکت کنه، بگه. تا الان یه نفر به طور قطع در این کار کمک میکنه. کسی که ایمان داره میشه، اعلام آمادگی کنه.
البته هدف کارزار میتونه تنها این نباشه. هر کسی میتونه اهداف خودش هم دنبال کنه. مثلا من از راهانداختن این کارزار، هدفم اینه که زنان بتونن بدون ترس مسائلشون رو در صداوسیما هم مطرح کنند. از اون مهمتر، به دنبال گسترش کلام خودم هم هستم، کلامی که با حفظ و رفع کلام هگل به دست آوردم (این هم به احترام هگل).
یه نکته دیگه هم اینکه، حوزه هم خیلی مهمه. اینکه حوزه یکصدا یه چیز رو بخواد، خیلی بر روی مسئولان تأثیر داره. مسئولان از حوزه حساب میبرند. اگه اینجا کسی هست که به هر نحوی به حوزه مرتبطه و میتونه تو حوزه نقش داشته باشه، اعلام آمادگی کنه تا این کارزار رو اونجا هم پیش ببریم.
و در آخر اینکه، من عجلهای ندارم. میدونم حداقل تا اول سال تحصیلی بعد، نمیشه کاری کرد. اما این مدت نباید بیکار نشست. اگه میگم اعلام آمادگی کنید، به این دلیله که باید خودمون رو برای اون زمان آماده کنیم. میخوام طوری باشه که طرف از همون روز اول به خوبی آگاه شده باشه که برای تبلیغ کارزار در دانشگاه کجا بره و چه کار کنه.
حساب کاربری رو برای همین گذاشتم.
پ.ن 1: از متن بعد به سراغ همون برنامه اعلامی میرم. قرار بود در ادامه این متن، در مورد موانعی که اجازه نمیدن روح از اسارت ظاهر خلاص بشه، بنویسم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطوری دارن هاردی کمک کرد تا هدفدار زندگی کنم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
تنهایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
غمت در نهان خانهی دل نشیند :)